﷽؛
خاطره ای از مرحوم ایت الله
#حائری_شیرازی(ره)
🔸چطور لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! 🔸
🔺دکتر علی حائری شیرازی فرزند ایت الله حایری شیرازی میگوید:👇
👈صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیده اند و کتاب میخوانند و چشمانشان قرمز شده،
سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند، امّا کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند، کج کج راه افتادند.
👈 متعجّب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین کاری پدرت را ببین»
👈 قبلا کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کرده بودم و هفت و هشت ده تا مرغ و خروس آنجا پرورش می دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ...واقعا پدر راست میگفت: «اگر خانه ای حیاط نداشت، اهل خانه حیات ندارند».
بگذریم.
👈 امّا مدّتی بود دیگر مثل سابق به پرنده ها رسیدگی نمی کردم، یک ظرف آب مکانیزه ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود.
هر وقت آبش تمام میشد، سبک می شد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینی اش آن را به پایین می آورد، تا مرغ ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردن نداشتم ...
👈 گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بسته ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده های کوچک هم بی بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ...
👈 گفتم: «چرا به خودتون رحم نمیکنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخوام خدا به تو رحم کنه!» بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچّه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را به دست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟»
👈بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما #مسئولین هستند. چطور ماها لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! وقتی خدا کفالت و اداره اُمور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنه ای هم هست».
بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی توجّهی که داشتی».
✍ بیداری ملت
هدایت شده از انقلاب اسلامی
🔻امام خمینی و پذیرش قطعنامه
🌸حضرت امام خامنهای روحیفداه:
قبول قطعنامه ازطرف امام، بهخاطر فهرست مشکلاتی بود که #مسئولین آن روزِ امورِ اقتصادی کشورْ مقابلِ رویِ او گذاشتند و #نشان_دادند که کشور نمیکِشد و نمیتواند جنگ را با اینهمه هزینه، ادامه دهد. امام #مجبور_شد و قطعنامه را پذیرفت.
پذیرش قطعنامه، بهخاطر #ترس نبود؛ بهخاطر #هجوم_دشمن نبود؛ بهخاطر #تهدید_امریکا نبود؛ بهخاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند؛ چون امریکا، قبلازآن هم در امر جنگ دخالت میکرد. وانگهی، اگر #همۀ_دنیا در امر جنگ دخالت میکردند، امام رضواناللهعلیه، کسی نبود که رو برگرداند. #برنمیگشت! آن، یک مسئلۀ داخلی بود؛ مسئلۀ دیگری بود.
در تمام عمر دهسالۀ حیات مبارک امام رضواناللهتعالیعلیه، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتفاق نیفتاد که او بهخاطر سنگینىِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدی از ابعاد، دچار تردید شود؛ این یعنی همان برخورداری از #روحیۀ_حسینی.
جنگ، تلفات دارد. #جان_یک_انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار... انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی سرشار از محبت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش #نلرزید_و_نلغزید. از راهْ برنگشت و عقبنشینی نکرد (۱۳۷۵/۰۳/۱۴).
#اللهاکبر
#رهبر_حکیم
#روحیۀ_حسینی
#نه_به_صلح_تحمیلی
#دست_قدرت_خدا_با_ماست
@Enghelabe_Islami
هدایت شده از انقلاب اسلامی
🌸 حضرت امام خامنهای روحیفداه:
🔸پذیرش قطعنامه بهخاطر مسئولان داخلی بود، نه تهدید دشمن
#قبول_قطعنامه ازطرف امام، بهخاطر فهرست مشکلاتی بود که #مسئولین آن روزِ امورِ اقتصادی کشور، مقابلِ رویِ او گذاشتند و #نشان_دادند که کشور نمیکِشد و نمیتواند جنگ را با اینهمه هزینه ادامه دهد. #امام_مجبور_شد و قطعنامه را پذیرفت.
پذیرش قطعنامه بهخاطر #ترس نبود؛ بهخاطر #هجوم_دشمن نبود؛ بهخاطر #تهدید_امریکا نبود؛ بهخاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند؛ چون امریکا قبل از آن هم در امر جنگ دخالت میکرد. وانگهی، اگر #همۀ_دنیا در امر جنگ دخالت میکردند، امام رضواناللهعلیه کسی نبود که رو برگرداند؛ #برنمیگشت! آن، یک مسئلۀ داخلی بود؛ مسئلۀ دیگری بود.
در تمام عمر دهسالۀ حیات مبارک امام رضواناللهتعالیعلیه، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتفاق نیفتاد که او بهخاطر سنگینىِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدی از ابعاد، دچار #تردید شود؛ این یعنی همان برخورداری از #روحیۀ_حسینی.
جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار، گاهی برای انسانی که رنج میبُرد، #اشک_میریخت و یا در چشمانش اشک جمع میشد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی #سرشار_از_محبت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش #نلرزید و نلغزید. از راهْ برنگشت و عقبنشینی نکرد. همۀ دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمیشود ترساند. این #نعمت بسیار بزرگی است که دشمن احساس کند عنصری چون امام، با ترس و تهدید از میدان خارج نمیشود (۱۳۷۵/۰۳/۱۴).
#جام_زهر
#قطعنامۀ۵۹۸
#سالروز_پذیرش_قطعنامه
@Enghelabe_Islami