eitaa logo
باکاروان نور
64 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
754 ویدیو
17 فایل
مدیر @Msadeghi14
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ خاطره ای از مرحوم ایت الله (ره) 🔸چطور لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! 🔸 🔺دکتر علی حائری شیرازی فرزند ایت الله حایری شیرازی میگوید:👇 👈صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیده اند و کتاب می‌خوانند و چشمانشان قرمز شده، سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند، امّا کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند، کج کج راه افتادند. 👈 متعجّب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین کاری پدرت را ببین» 👈 قبلا کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کرده بودم و هفت و هشت ده تا مرغ و خروس آنجا پرورش می دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ...واقعا پدر راست می‌گفت: «اگر خانه ای حیاط نداشت، اهل خانه حیات ندارند». بگذریم. 👈 امّا مدّتی بود دیگر مثل سابق به پرنده ها رسیدگی نمی کردم، یک ظرف آب مکانیزه ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود. هر وقت آبش تمام می‌شد، سبک می شد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینی اش آن را به پایین می آورد، تا مرغ ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردن نداشتم ... 👈 گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بسته ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده های کوچک هم بی بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ... 👈 گفتم: «چرا به خودتون رحم نمی‌کنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخوام خدا به تو رحم کنه!» بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچّه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را به دست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟» 👈بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما هستند. چطور ماها لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! وقتی خدا کفالت و اداره اُمور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنه ای هم هست». بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی توجّهی که داشتی». ✍ بیداری ملت
هدایت شده از انقلاب اسلامی
‌ 🔻امام خمینی و پذیرش قطعنامه 🌸حضرت امام خامنه‌ای روحی‌فداه: قبول قطعنامه ازطرف امام، به‌خاطر فهرست مشکلاتی بود که آن روزِ امورِ اقتصادی کشورْ مقابلِ رویِ او گذاشتند و که کشور نمی‌کِشد و نمی‌تواند جنگ را با این‌همه هزینه، ادامه دهد. امام و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به‌خاطر نبود؛ به‌خاطر نبود؛ به‌خاطر نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند؛ چون امریکا، قبل‌ازآن هم در امر جنگ دخالت می‌کرد. وانگهی، اگر در امر جنگ دخالت می‌کردند، امام رضوان‌الله‌علیه، کسی نبود که رو برگرداند. ! آن، یک مسئلۀ داخلی بود؛ مسئلۀ دیگری بود. در تمام عمر ده‌سالۀ حیات مبارک امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتفاق نیفتاد که او به‌خاطر سنگینىِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدی از ابعاد، دچار تردید شود؛ این یعنی همان برخورداری از . جنگ، تلفات دارد. ، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار... انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی سرشار از محبت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش . از راهْ برنگشت و عقب‌نشینی نکرد (۱۳۷۵/۰۳/۱۴). @Enghelabe_Islami
هدایت شده از انقلاب اسلامی
‌ 🌸 حضرت امام خامنه‌ای روحی‌فداه: 🔸پذیرش قطعنامه به‌خاطر مسئولان داخلی بود، نه تهدید دشمن ازطرف امام، به‌خاطر فهرست مشکلاتی بود که آن روزِ امورِ اقتصادی کشور، مقابلِ رویِ او گذاشتند و که کشور نمی‌کِشد و نمی‌تواند جنگ را با این‌همه هزینه ادامه دهد. و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه به‌خاطر نبود؛ به‌خاطر نبود؛ به‌خاطر نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند؛ چون امریکا قبل از آن هم در امر جنگ دخالت می‌کرد. وانگهی، اگر در امر جنگ دخالت می‌کردند، امام رضوان‌الله‌علیه کسی نبود که رو برگرداند؛ ! آن، یک مسئلۀ داخلی بود؛ مسئلۀ دیگری بود. در تمام عمر ده‌سالۀ حیات مبارک امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتفاق نیفتاد که او به‌خاطر سنگینىِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدی از ابعاد، دچار شود؛ این یعنی همان برخورداری از . جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار، گاهی برای انسانی که رنج می‌بُرد، و یا در چشمانش اشک جمع می‌شد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش و نلغزید. از راهْ برنگشت و عقب‌نشینی نکرد. همۀ دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمی‌شود ترساند. این بسیار بزرگی است که دشمن احساس کند عنصری چون امام، با ترس و تهدید از میدان خارج نمی‌شود (۱۳۷۵/۰۳/۱۴). @Enghelabe_Islami