خودش خیلی وقتها با صدای گرفته هم روضه میخواند؛ فکر این را نمیکرد که ممکن است بگویند چقدر صدایش بد است. میگفت که الان وظیفه ام روضه خواندن است، حتی با صدای گرفته. آخرهای روضه هم نصیحت میکرد:
#رفیق_نکنه_جا_بمونی
نکنه ارباب تو رو نخره ...
نکنه روسیاه شی ...
اگه نخره آبروت میره ...
چند خط از کتاب #عمار_حلب
نقل از رفیق شهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی❤️
#سخنان_مادرشهید🌹
بابک جوان امروزی بود اما #غیرت_دینی داشت
. همین غیرت دینی بود که او را به زینبیه و کربلای امام حسینی رساند
از آن دست جوانانهای امروزی که غیرت دینیدارند. میگفت: خانم حضرت زینب(س) من را طلبیده، باید بروم، تاب ماندن ندارم.
بله، بابکم تیپ امروزی داشت. پسرم همیشه میخندید، خوشتیپ بود و زیبا🌹
بابک پر از شادی بود و پر از شور زندگی اما فرزندم به خاطر اعتقاداتش و برای پیوستن به خدا از همه اینها گذشت و عاشقانه پر کشید🕊. بابک فرزند نسل سوم و چهارم اینانقلاب بود. دلبستگیهای زیادی به زندگی داشت، امروزی بود و تمامی اینها را به خاطر دفاع از حریم آلالله و مادرش خانم زینب(س) رها کرد.❤️🌱
شهید مدافع حرم بابک نوری🌺
#سالروز_شهادت🕊
هدایت شده از سرداران شهید باکری
💠شهید محمودرضا بیضائی:
🍃🌸مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پَسَش بر آییم ، شرمنده و خجل باید به حضور خداوند و
نبیّ اش و ولیّ اش برسیم ، چرا که مقصریم !!
"کُلِّ یَوم عاشورا و کُلِّ اَرض کربلا"
و به قول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه
#همه_ما_شب_انتخابی_خواهیم_داشت
که به #صف_عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه ی جهاد بگریزیم و در خون ولیّ خدا شریک باشیم .
📚کتاب تو شهید نمی شوی ، صفحه ۱۲۳
حیات جاودانه ی شهید محمودرضا بیضائی به روایت برادر
کلامی از سردار شهید محمد قنبرلو 🔻🔻🔻 بعد از مهدی زنده ماندن ارزش ندارد و باید شهید شد و پیش مهدی عزیز رفت.
به یاد اسطوره آذربایجانی سپاه پاسداران "شهید محمد قنبرلو"
متولد= روستای قریس، خوی، آذربایجان غربی - فرمانده گردان بدر - فرمانده عملیات سپاه خوی - فرمانده عملیات سپاه ارومیه - فرمانده عملیات سپاه میاندوآب - قائم مقام سپاه سلماس
_فرمانده گردان امام سجاد (ع) - فرمانده محور لشگر ۳۱ عاشورا
او اسطوره ای بود که در اوج جنگ و با اینکه مسئولیت های فراوانی داشت ولی درسش را ادامه داد و در کنکور سال ۶۵ با رتبه ۵۳۰ در رشته حسابداری دانشگاه تهران قبول شد .
عاشق و مرید شهید آقا مهدی باکری بود، می گفت:
بعد از آقا مهدی زنده ماندن ارزش ندارد و باید شهید شد و پیش آقا مهدی رفت .
شهادت= فروردین ۱۳۶۶
شلمچه، عملیات کربلای ۸
مزار= گلزار شهدای خوی . "در مقابل عافیت طلبان ساکت نباشید"
بخشی از وصیتنامه تاریخی شهید: . « ای کسانیکه در مقابل این همه خون های به ناحق ریخته شده احساس مسئولیت می کنید
در این شرایط، اسلام عزیز حساس ترین لحظات تاریخ خود را پشت سر می گذارد و تمامی ایمان در مقابل تمامی کفر قرار گرفته است
و در این مبارزه نابرابر پیامبر اسلام{ص} و ائمه طاهرین{ع} نظاره گر نبرد بی امان و مقاومت بی دریغ شما هستند
امام امّت ندای "هل من ناصر ینصرنی" سر می دهد و تکلیف همه را روشن می سازد
چطور می توان ساکت نشست در حالیکه دل امام عزیزمان از دست طلحه و زبیرها و عافیت طلبان به درد می آید
چطور ممکن است انسان شاهد شهادت و سوختن پیکر مطهر باکری ها باشد
و خود گوشه ای بنشیند و در پی مقام و زندگی و رفاه باشد » . .
ذکر صلوات هدیه به ارواح مطهر و ملکوتی شهدای دلاور ایران پرافتخار
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
@bakeri_channel
✍خاطرات خودنوشته شهید:
🔸قطعه #شهدا بهترین محل بود. با اینکه صبح زود🌥 می رفتم ولی همیشه چند پدر ومادر شهید🌷 بین مزارها نشسته بودند. آن ها را که می دیدم، بیشتر درک می کردم که #عشق تنها چیزی است که با رفتن ونبودن کم رنگ و فراموش نمی شود♥️
🔹سعی می کردم #خلوتشان را به هم نزنم. همیشه اول به سراغ نظر کرده های #حضرت_زهرا سلام اللّه علیها (شهدای گمنام)🌷 میرفتم، آن ها که حتی از جاماندن اسمشان هم گذشتند.
🔸برای بیشتر شدن #رفاقتم با شهدا باهم قرار گذاشتیم من خاک از مزار آن ها بگیرم و آن ها #غبار از دل من💗 می نشینم کنارشان با هم حرف می زنیم، من سنگ مزارشان را پاک✨ می کنم، رنگ نوشته و حکاکی های روی سنگ ها را پررنگتر می کنم. آن ها هم در عالم #رفاقت سنگ تمام می گذارند و برایم مسیر مشخص می کنند😍 که #عاقبت ختم به خیر شوم👌
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
🌷 #شهید_مهدی_زین_الدین
🔰فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب علیه السلام
🍃ولادت : ۱۳۳۸ - تهران
🍂شهادت : ۶۳/۸/۲۷ - سردشت
🍁آرامگاه : قم - گلزار شهدای علی ابن جعفر
🌸وقتی رسیدیم دزفول و وسایلمان را جابه جا كردیم، گفت «می روم #سوسنگرد
🌺گفتم منو نمی بری اون جلوها رو ببینم؟
🌼گفت: اگه دلتون خواست، با ماشین های بین راهی بیایید. این ماشین مال #بیت_المال هست.
💠سالروز شهادت شهیدان #مهدی و #مجید زین الدین گرامی باد.
هدایت شده از قریشی
اذان مغرب به افق تهران
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
الهی به حق شهدا عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی
اون عملیاتهایی که خیلی سخت بود،
رمز عملیات یازهرا(س) بود...
🎙 روایتگری حاج حسين يكتا
🇮🇷 کانال سرداران بدر و خیبر آقا مهدی و حمید آقا باکری 👇👇👇
@bakeri_channel
🚨#خبر_فوری
💐وداع با پیکر مطهر دو شهید امنیت فردا(سه شنبه) ساعت ۱۶ در #معراج_شهدا
🕊شهید مدافع امنیت مرتضی ابراهیمی
🕊شهید مدافع امنیت مصطفی رضایی
✅با توجه به محدودیت دسترسی به شبکه های اجتماعی ؛ مراسم را به دوستان خود اطلاع دهید.
📱#رسانه_باشید
سرداران شهید باکری
❤️شهادت حمید باکری به روایت شهید حاج احمد کاظمی:👇👇👇
❤️شهادت حمید باکری به روایت شهید حاج احمد کاظمی:
🔺شهید احمد کاظمیواقعه شهادت شهید حمید باکری را این گونه نقل میکند:
«دیگر نه نیرویی میتوانست برسد،نه آتش مقابله داشتیم،نه راهی برای رسیدن مهمات به خط . تصمیم گرفتم بمانم. احساس میکردم راه برگشتی هم نیست که خمپاره شصتی آمد خورد کنارمان و دیدم حمید افتاد و دیدم ترکش آمد خورد به گلویش و دیدم خون از سرش جوشید روی خاک دیدم خون راه باز کرد و آمد جلو دیدم دارم صدایش میزنم حمید و دیدم خودم هم ترکش خورده ام و دیدم بی سیم چی ام آمد خون دستم را دید و اصرار کرد بروم عقب.»
مهدی (مهدی باکری) حواسش رفت به بچههای سنگر و من دور از چشم او به کسی گفتم:«برو جنازه حمید را بردار و بیاور.»مهدی گفت:«لازم نیست،بگذار بماند.»فکر کردم نشنیده یا نمیداند و یک حدس دیگر زده. گفتم«من داشتم یک دستور دیگر به…»
گفت:«من میدانم حمید شهید شده.»
گفتم:«پس بگذار بروند بیاورند.»
گفت:«نمیخواهد.»
گفتم:«چی را نمیخواهد؟الآن وقتش است.شاید بعد نشود.»
گفت:«میگویم نمیخواهد.»
گفتم:«ولی من میگویم بروند بیاورندش.»
گفت:«وقتی میگویم نمیخواهد،یعنی نمیخواهد.»
گفتم:«چرا؟»
گفت:«هروقت جنازه بقیّه را رفتیم آوردیم،جنازه حمید را هم میآوریم.»
اصرار کردم«بگذار بچهها شب بروند حمید را بیاورند.هنوز دیر نشده.»
سر تکان داد و گفت نه.گفت:«این قدر اصرار نکن احمد،یا همه با هم یا هیچ کس».
@bakeri_channel