eitaa logo
سرداران شهید باکری
482 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
465 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قریشی
هدایت شده از قریشی
محسن خزايي ۱۵ آذر  سال ۵۱ در خانواده اي مذهبي که ذاکر اهل بيت بودند به دنیا آمد 🌹. او در سال ۷۴ به عنوان متصدي صدا  فعاليت خود را در صداو سيما  آغاز کرد و  بخاطر شور و نشاط خاصي که در برنامه هاي جوان ايجاد مي کرد و با جوانان ارتباط زيادي داشت مدير باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد.😊 اوج کارش زماني بود که جريان تکفيري گروهک جندالشيطان در جنوب شرق فعال شده بود.☝️ وی يکبار از کمين گروهک تکفيري در حادثه تروريستي تاسوکي نجات يافت.😥 شهيد محسن خزايي پس از موفقيت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدير خبر گیلان معرفي شد ☺️و پس از فعاليت هاي تخصصي و حرفه اي خبر، عشق دفاع از حرم  او را به سوريه کشاند.❤️ شهید خزایی در سوريه بعد از هر گزارش خبري خود، در بين رزمندگان مقاومت مداحي اهل بيت مي کرد.💔 سردار عرصه رسانه شهید مدافع حرم محسن خزایی🌹 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از قریشی
سالروز شهادتتان گرامی باد 🌹🌹🌹
یک روز توی مسیر ی از منطقه داشتیم بر می گشتیم که تعدادی دختر وپسر سوری آواره، از تهاجم حرامیان به کشورشان،داشتند برای ما دست تکان می دادندودنبال خودروی ما دویدند😢،محمد حسین به راننده گفت: بایست❗️ وقتی خودر ایستاد هر آنچه خوردنی وتنقلات داشتیم داد به آنها وحرکت کردیم 🍱وموقع حرکت گفت بچه نگاه کنید این دختروپسرهای چقدر زیبا و قشنگ ومثل عروسک هستند😍، آهی کشید ازش پرسیدم چی شده؟گفت:«یادعلیرضا افتادم😔 ،دلم برایش تنگ شده و ادامه داد،دیشب زنگ زدم ایران واحوال علیرضا را بپرسم ومادر علیرضا گفت علیرضا عکست راگذاشته کنارش وخوابیده.😭 شهید مدافع حرم محمد حسین بشیری🌹 🕊
هدایت شده از قریشی
اذان مغرب به افق تهران به حق شهدا اللهم عجل لولیک الفرج سالروز شهادت تان گرامی باد شهید بزرگوارم 💐💐💐💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راوی: مادرش با رفتنش به سوریه مخالفت میکرد. یک روز داعش را در لپ تاپش به ما نشان داد، بعد به مادرش گفت:هر سال روز برای عزاداری امام حسین (ع) میروی و گریه میکنی؟مادرش گفت بله؛ روح الله گفت: مادر به حضرت زینب بگو برایت گریه میکنم ولی نمی گذارم پسرم بیاید! در جواب اطرافیان که می گفتند: بچه ات کوچک است نرو، میگفت: زن و بچه برای است.حتی در برابر گریه ها و بی تابی های حنانه در اش هم خودش را نگه داشت و اصلا پشت سرش را نگاه نکرد تا مبادا از رفتن شود.