#سالروز_شهادت:
.
.
.
#ﺷﻬﯿﺪﺑﺎﮐﺮﯼ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ....
.
.
.
ﺣﻀﺮﺕﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ(ره)ﺑﻌﺪ ﺍﺯ #ﺷﻬﺎﺩﺕ آقاﻣﻬﺪﯼ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ : ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺍﺳﻼﻡ
( #ﻣﻬﺪﯼﺑﺎﮐﺮﯼ ) ﺭﺍ ﺭﺣﻤﺖ ﮐﻨﺪ.
.
.
.
#ﻣﻘﺎﻡﻣﻌﻈﻢﺭﻫﺒﺮﯼ ﻧﯿﺰﺩﺭﺧﺼﻮﺹ #ﺷﻬﯿﺪآقاﻣﻬﺪﯼﺑﺎﮐﺮﯼ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍست:
.
.
#ﺷﻬﯿﺪﺑﺎﮐﺮﯼﯾﮑﯽ
ﺍﺯﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﺎﺳﺖ، ﻣﻦ ﺁﻥ ﺷﻬﯿﺪ ﺭﺍ ﻗﺒﻞﺍﺯ
ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ.ﺍﯾﻦﺟﻮﺍﻥ
ﻣﻮﻣﻦﻭﺻﺎﻟﺢ #ﻣﺸﻬﺪ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ، #ﺣﻖ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﯾﮑﯽﺍﺯ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﺍﯾﻦ
ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﺸﻮﺩ، ﭼﻮﻥ #ﺻﺎﺩﻕﻭ #ﻣﺨﻠﺺﺑﻮﺩﻭ ﺣﻖﺍﻭﺑﻮﺩ ﮐﻪ #ﺷﻬﯿﺪﺑﺸﻮﺩ.
.
.
#سرداربدر
#آقامهدی
#باکری_ها
#سالروزشهادت
۲۵ #اسفند۶۳
.
.
. ♡شادی روحشون صلوات
@bakeri_channel
زندگی زیباست...
اما #شهــادت از آن زیباتر است
سلامت تن زیباست
اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند
که در باغ نهاده باشند... ای #شهیــــد
ای آنکه بر کرانهی ازلی و ابدی وجود بر نشستهای
دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز
از این منجلاب بیرون کش... سید شهیدان اهل قلم
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#اللهم_اسئلک_من_الشهادة_اقسطها
#یاد_شهدا_با_صلوات
#بهیادشهیدآقامهدیباکری و #شهدایعملیاتبدر
#شهید سردار مهدی باکری
#تولد: 30 #فروردین 1333 / میاندوآب
#مسئولیت: فرمانده لشکر 31 عاشورا
#شهادت: 25 #اسفند 1363/ شرق دجله
#خدایامراپاکیزهبپذیر
.
.
#الله_بندسی
.
.
#جاویدالاثر
.
.
#آقا_مهندس
.
.
#آقای_شهردار
.
.
#فرمانده
.
.
#لشکر۳۱عاشورا
.
.
#سردار_عشق
.
.
#جزیره_مجنون_دجله_اروند
#باکری_ها
@bakeri_channel
10.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روایت شهید حاج احمد کاظمی درباره آخرین مکالمه بیسیم با شهید مهدی باکری
@bakeri_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_یاد_رفیق_بودن
.
.
#اخلاص
.
.
#دوسردارجبههها
.
.
وصالیاران
.
.
#شهید_مهدی_باکری
.
.
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
.
.
#شادی روح آقامهدی وحاج احمد و کل شهدا #صلوات
.
. ♡اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم♡
@bakeri_channel
🖼 طرح| بدر؛ طلوع شهادت!
25 اسفند سالروز عروج ملکوتی سردار شهید مهدی باکری گرامی باد.
@bakeri_channel
#پوستر | شهری از اخلاص
⚪️ سالگردشهادت فرمانده شجاع دفاعمقدس، شهردار مخلص و خدوم(ارومیه) "سردار شهید مهدی باکری"
25 اسفندماه، روز شهردار
▫️ خانهطراحانانقلاباسلامی
▫️ طراح گرافیک: سینا رعیتدوست
▫️ طراح شعار: پویا سرابی
@bakeri_channel
هدایت شده از سرداران شهید باکری
🔴🔴از_شهداء_بیاموزیم
#سردار_رشید_اسلام
شهید_والامقام
#مهدی_باکری
🌸🌸 اوایل انقلاب بود #مهدی_باکری #شهردار_ارومیه بود. در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد. چشمش به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد و دید رفتگر امروز، آقا مهدی است. او از دوستان شهید باکری بود.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. او ادامه داد، آقا مهدی شما #شهرداری اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کرد تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشید.
زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش #مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.
اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، آقا مهدی جارو رو بهش نداد؛ ازش خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله، #شهردار_ارومیه است.
🌸🌸 آقا مهدی، پدر بچه های #پرورشگاه شهرم بود. همیشه بهشون سر میزد؛ نزدیکای عید، کلی کادو میخرید میاورد براشون. خیلی دوستش داشتن، وقتی شهید شد، یه شهر یتیم شدن.
🌸🌸 وقتي آقا مهدي ، شهردار اروميه بود، يك شب باران شديدي باريد.
به طوري كه سيل جاري شد. ايشان همان شب ترتيب اعزام گروه هاي امداد را به منطقه سيل زده داد و خودش هم با آخرين گروه عازم منطقه شد.
پا به پاي ديگران در ميان گل و لاي كوچه ها كه تا زير زانو مي رسيد، به كمك مردم سيل زده شتافت.
در اين بين، آقا مهدي متوجه پيرزني شد كه با شيون و فرياد، از مردم كمك مي خواست.
تمام اسباب و اثاثية پيرزن در داخل زير زمين خانه آب گرفته بود. آقا مهدي، بي درنگ به داخل زيرزمين رفت و مشغول كمك به او شد.
كم كم كارها رو به راه شد. پيرزن به مهدي كه مرتب در حال فعاليت بود نزديك شد و گفت: خدا عوضت بدهد مادر ! خير ببيني .
نمي دانم اين شهردار فلان فلان شده كجاست تا شما را ببيند و يك كم از غيرت و شرف شما را ياد بگيرد آقا_مهدي خنده اي كرد و گفت :
راست مي گويي مادر ! اي كاش ياد مي گرفت .
🌸🌸 یکی از #کارمندان_شهرداری_ارومیه میگفت:
تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار میگشتم.
از پله های #شهرداری میرفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟
تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی میخوای؟
گفتم: کار.
گفت: فردا بیا سرکار!
باورم نمیشد!
فردا رفتم مشغول شدم.
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود.
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.
شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه.
بعد از اینکه در جبهه #شهید شد یکی از همکاران گفت: توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت میشد. یعنی از حقوق شهید باکری،
این درخواست خود #شهید بود
آی مسئولین!!
آیا_مدیریت_و_رفتار_شما
مانند
#مهدی_باکری_است؟؟!!
شادی ارواح طیبه ی برادران شهید باکری #صلوات
@bakeri_channel