Alimi-Esteghbal Moharam1397.mp3
3.04M
اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد
و عجّل فرجهم
10.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 #خبر_فوری
ورود پیکرهای مطهر شهدای تازه تفحص شده به کشور 🌹
💠سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین:
پیکرهای مطهر ۴۴ شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس روز پنجشنبه ۲۰ تیر ماه ساعت ۹ صبح از مرز شلمچه وارد کشور خواهند شد.🕊
🔻 این شهدای والامقام که طی دو ماه اخیر در مناطق عملیاتی شلمچه، کتیبان، شرق دجله و زبیدات کاوش شده اند
مربوط به عملیات های رمضان، محرم، خیبر، کربلای پنج و تک دشمن در سال ۶۷ هستند.
❇️ مراسم استقبال از پیکرهای شهدا توسط یگان تشریفات نیروی انتظامی استان خوزستان و با حضور مردم شریف آبادان و خرمشهر در مرز شلمچه برگزار خواهد شد.
💠تلگرام_سروش_ایتا👇
@bakeri_channel
💠اینیستاگرام👇
@aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31
#شهیدمهدیباکری به #روایت_همسر :
#قسمت_بیست_ویکم
.
...و بهتر از آن این بود که بماند، صفیه دکمهی لباس مهدی را محکم کرد و نخ را با دندانش کَند، مهدی جلوی آیینه ایستاده بود و با شانه پلاستیکی آبی، موهایش را مرتب میکرد، صفیه هرچه آهسته لباس را اتو کشید، فایده نداشت، بالاخره تمام میشد و او میپوشید و ...
مهدی دکمهی لباسش را بست،همیشه همین لباسها را میپوشید، قوارهی کت و شلوار دامادی که مادر به او هدیه داد، هنوز نبرده بود بدهد خیاط بدوزد، صفیه چقدر گفته بود قبل از عید اینکار را بکند، یک دست لباس نو داشته باشد، به خرجش نرفت..😊
#کمی عقب ایستاد و لباس را به تنش برانداز کرد،همین طوری هم خوشگل بود😍، مهدی دستت درد نکندی گفت و رفت...
.
#انگار میخواست برودعروسی ،پله ها را دوتا یکی میرفت،ماشین میفرستادند دنبالش،اگر پنج دقیقه دیر می آمدند، صبر نیمکرد،بدو میرفت،دلم پر میزد
#میگفتم:"نمیشه سینه ت رو باز کنی و من رو بذاری توی سینه ت و با خودت ببری؟"
برای اینکه اشکم سرازیر نشه،به خنده میگفت:"تو جا نمیشی اینجا"☺️
و دستش را به سینه اش میزد
.
#حمید آقا در آن عملیات زخمی شد و می بایست پایش را عمل میکردند،نمی خواست فاطمه اذیت شود،به اصرار راضیش کرد و فرستاد ارومیه،پشت سرش مهدی میخواست برود تهران،من همراهش رفتم
#توی راه آهن گفت:"بیا بریم یه عکس فوری بندازیم"
گفت:"اگه جور بشه، شاید بریم#سوریه
هشت تا عکس فوری انداختیم و راه افتادیم.
داییِ مهدی تهران زندگی میکرد،من را گذاشت خانه ی آنها،خانهی مردم معذب بودم، مهدی که زنگ زد،بهش توپیدم:"چرا اینقدر بی فکری؟من میخوام برم،خواستی بیا ارومیه من رو ببین"
خط و نشونم جواب داد و خودش را زود رساند که تنها نروم...😊 #ادامه_دارد....
.
#شهیدمهدیباکری #زندگیشهدایی #مخلص #عاشقانههایشهدا
#همیشهدوستتدارمایشهید❤️ هوامونو داشته باش آقامهدی
@bakeri_channel
⚫️إنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ
پدر #شهید مدافع حرم #محمد_اتابه به دیار باقی شتافت.
#روحشونشاد
@bakeri_channel
#شهیدمهدیباکری به #روایت_همسر :
#قسمت_بیست_دوم
.
...راننده از بچه های لشکر بود، به من گِله کرد: شما نذارید آقا مهدی تنها و بی محافظ رفت و آمد کنه،به حرف ما که گوش نمیده!!،شما یه چیزی بگید، آقا مهدی، شما فقط مال خودتون نیستید..
سرش را به عقب، به طرف من چرخاند و #باخنده گفت:"آره میدونم،من مال زنم هستم😊
سرم را به پشتی صندلی تکیه داده بودم و چشم هایم را روی هم گذاشته بودم که با صدای پر هیجان مهدی بلند شدم...
گفت:"نگاه کن،چقدر سرسبزه،چه سبز خوش رنگی!😌
#ذوق میکرد، گل و گیاه دوست داشت ، بین راه،گلهای لاله و شقایق را که دید،ایستاد و عکس انداختیم ،با میل و رغبت این کار را کرد، یک مدت میخواست جعبهی مهمات را بیاورد خانه که من توش گل بکارم، خانه مان دلباز شود، زیر بار نرفتم، ما که یکجا بند نبودیم،تا گلها جان میگرفتند، مجبور میشدیم جای دیگر برویم یا اسباب کشی کنیم و آن وقت از بین میرفتند..دلمان میسوخت..
تنها تابلویی هم که به دیوار خانه مان زده بودیم، #عکس یک بیشه بود که یک کبوتر سفید طوقدار بین سبزه ها ایستاده بود و آسمان بالای سرش آبی و صاف بود، خودش خریده بود. ..
#ادامه_دارد...
#شهیدمهدیباکری #آقایشهردار#مهندس#جاویدالاثر
@bakeri_channel
۱۸ تیر سالروز شهادت شهید عباسعلی جوانبخت
بخشی از مناجات نامه شهید:
خدایا! شرمسارم از اینکه دست خالی به حضورت شرفیاب شوم. خدیا! از تو عاجزانه تقاضا می کنم که مرا
از این سرگردانی و تنهایی نجاتم دهی
و به وادی رحمتت آشنایم کنی.
خدایا! توفیق ده که در رضای تو انجام وظیفه کنم
چرا که خشنودی من در رضای توست.
خدایا! اگر قرار باشد که در راه تو وجودم را نثار کنم
دوست دارم عاشقانه و عارفانه به سویت بشتابم
دوست دارم گمنام این راه را طی کنم .
🌹__________________________🌹
💠تلگرام_سروش_ایتا👇
@bakeri_channel
💠اینیستاگرام👇
@aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31