هدایت شده از رفاقت با شهدا
#شهیدی_که_با_خدا_آشتی_کرد!
🌷گروهی به جبهه آمده بودند که نشانی از رزمندگی نداشتند. نه نماز میخواندند و نه در مراسمات شرکت میکردند. حس کار فرهنگیمان گل کرده بود. یکی از آنها را که عاقلتر و مظلومتر بود، آوردیم سنگر خودمان. شب بچهها داخل سنگر به مناجات و عزاداری پرداختند. حس خاصی پیدا کرده بود. بعد از مراسم با حمید رجب نسب بیرون رفتند و تا ساعتها مشغول صحبت بودند. بعد از نماز صبح مشغول استراحت بودیم. حوالی ساعت هشت، صدای انفجاری ما را بیدار کرد.
🌷خمپاره به آبهای میان ما و دشمن خورده بود. تازه واردِ سنگرِ ما، در حال شنا شهید شده بود. حمید میگفت: آن شب از اینکه جوانیاش را در راه باطل سپری کرده بود، خیلی شرمنده بود. میگفت: میخواهم با خدا آشتی کنم. خدا میداند! شاید در حال غسل توبه بوده است. خدا میخواست او داخل آب شهید شود تا لباسی همراهش نباشد که آبرویش برود. همان لباسی که بعدها در گوشه سنگر پیدا کردیم و در جیبش عکس نامناسبی قرار داشت.
راوی: رزمنده دلاور حجتالاسلام سجاد ایزدهی
📚 کتاب "تو شهید میشوی" خاطرات شفاهی حجتالاسلام سجاد ایزدهی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🕊