eitaa logo
بختیاری آنلاین
2.3هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
14.5هزار ویدیو
99 فایل
بختیاری آنلاین کانالی ممتاز پیگیری حقوق و مطالبات بختیاری ها در مناطق بختیاری نشین همفکری در جهت رشد علمی،آشنایی جوانان و نوجوانان با فرهنگ و آداب رسوم و موسیقی پاک بختیاری آشنایی با اهل قلم اطلاعات عمومی سازنده کانال حمید بهرامی دشتکی @OSB1777 نشر آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀ادبیات کهن 🔹غافلی را شنیدم که خانه رعیت خراب کردی تا خزانه سلطان آباد کند بی خبر از قول حکیمان که گفته‌اند هر که خدای را عزّ و جلّ بیازارد تا دل خلقی به دست آرد خداوند تعالی همان خلق را بر او گمارد تا دمار از روزگارش بر آرد آتش سوزان نکند با سپند آنچه کند دود دل دردمند 🔹سر جمله حیوانات گویند که شیر است و اذلّ جانوران خر و به اتفاق خر باربر به که شیر مردم در مسکین خر اگر چه بی تمیز است چون بار همی‌برد عزیز است گاوان و خران بار بردار به ز آدمیان مردم آزار https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀 ادبیات کهن (در ضعف پیری) 🔹مهمان پیری شدم در دیاربکر که مال فراوان داشت و فرزندی خوبروی. شبی حکایت کرد: مرا به عمر خویش به جز این فرزند نبوده است. درختی در این وادی زیارتگاه است که مردمان به حاجت خواستن آنجا روند. شب‌های دراز در آن پای درخت بر حق بنالیده‌ام تا مرا این فرزند بخشیده است. شنیدم که پسر با رفیقان آهسته همی گفت: چه بودی گر من آن درخت بدانستمی کجاست تا دعا کردمی و پدر بمردی. خواجه شادی‌کنان که پسرم عاقل است و پسر طعنه‌زنان که پدرم فرتوت. سالها بر تو بگذرد که گذار نکنی سوی تربت پدرت تو به جای پدر چه کردی خیر؟ تا همان چشم داری از پسرت https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن (در ضعف پیری) 🔹وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی‌گفت: مگر خردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟ چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن گر از عهد خردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من نکردی در این روز بر من جفا که تو شیرمردی و من پیرزن https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در تأثیر تربیت 🔹حکیمی پسران را پند همی‌داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یکبار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد. اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است، هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند. سخت است پس از جاه تحکم بردن خو کرده به ناز جور مردم بردن وقتی افتاد فتنه‌ای در شام هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند روستازادگان دانشمند به وزیری پادشا رفتند پسران وزیر ناقص عقل به گدایی به روستا رفتند https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در ضعف و پیری 🔹جوانی چست لطیف خندان شیرین زبان در حلقه عشرت ما بود که در دلش از هیچ نوعی غم نیامدی و لب از خنده فرا هم. روزگاری برآمد که اتفاق ملاقات نیوفتاد. بعد از آن دیدمش زن خواسته و فرزندان خاسته و بیخ نشاطش بریده و گل هوس پژمریده. پرسیدمش: چگونه‌ای و چه حالت است؟ گفت: تا کودکان بیاوردم دگر کودکی نکردم. ما ذَا الصِّبیٰ و الشَّیبُ غَیَّرَ لِمَّتی وَ کَفیٰ بِتَغییرِ الزَّمانِ نَذیراً چون پیر شدی ز کودکی دست بدار بازی و ظرافت به جوانان بگذار طرب نوجوان ز پیر مجوی که دگر ناید آب رفته به جوی زرع را چون رسید وقت درو نخرامد چنان که سبزه نو دور جوانی بشد از دست من آه و دریغ آن زمن دل فروز قوت سرپنجه شیری گذشت راضی ام اکنون به پنیری چو یوز پیرزنی موی سیه کرده بود گفتم ای مامک دیرینه روز موی به تلبیس سیه کرده گیر راست نخواهد شدن این پشت کوز https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در تأثیر تربیت 🔹یکی را از وزرا پسری کودن بود. پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مر این را تربیتی می‌کن مگر که عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود. پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمی‌باشد و مرا دیوانه کرد. چون بود اصل گوهری قابل تربیت را در او اثر باشد هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بدگهر باشد سگ به دریای هفتگانه بشوی که چو تر شد پلیدتر باشد خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال. عاقلی را پرسیدند: «نیک‌بخت کیست و بدبختی چیست؟» گفت: «نیک‌بخت آن که خورد و کشت و بدبخت آن که مُرد و هِشت.» مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد که عمر در سرِ تحصیلِ مال کرد و نخورد https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹ملک از خردمندان جمال گیرد و دین از پرهیزگاران کمال یابد. پادشاهان به صحبت خردمندان از آن محتاجترند که خردمندان به قربت پادشاهان. پندی اگر بشنوی ای پادشاه در همه عالم به از این پند نیست جز به خردمند مفرما عمل گرچه عمل کار خردمند نیست https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹به دوستی پادشاهان اعتماد نتوان کرد و بر آواز خوش کودکان که آن به خیالی مبدل شود و این به خوابی متغیر گردد. معشوق هزار دوست را دل ندهی ور می‌دهی آن دل به جدایی بنهی https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹سخن میان دو دشمن چنان گوی که گر دوست گردند شرم زده نشوی. میان دو کس جنگ چون آتش است سخن چین بدبخت هیزم کش است کنند این و آن خوش دگرباره دل وی اندر میان کوربخت و خجل میان دو تن آتش افروختن نه عقل است و خود در میان سوختن در سخن با دوستان آهسته باش تا ندارد دشمن خونخوار گوش پیش دیوار آنچه گویی هوش دار تا نباشد در پس دیوار گوش https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹ده آدمی بر سفره‌ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند. حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. حکما گفته‌اند: توانگری به قناعت، به از توانگری به بضاعت. رودهٔ تنگ به یک نان ِ تهی پر گردد نعمت ِ روی زمین پر نکند دیدهٔ تنگ پدر چون دور ِ عمرش منقضی گشت مرا این یک نصیحت کرد و بُگذشت که شهوت آتش است از وی بپرهیز به خود بَر آتش ِ دوزخ مکُن تیز در آن آتش نداری طاقت سوز به صبر آبی بر این آتش زن امروز https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹پادشه باید که تا به حدی خشم بر دشمنان نراند که دوستان را اعتماد نماند. آتش خشم اول در خداوند خشم اوفتد پس آنگه زبانه به خصم رسد یا نرسد. نشاید بنی‌آدم خاکزاد که در سر کند کبر و تندی و باد تو را با چنین گرمی و سرکشی نپندارم از خاکی از آتشی در خاک بیلقان برسیدم به عابدی گفتم: مرا به تربیت از جهل پاک کن گفتا: برو چو خاک تحمل کن ای فقیه یا هر چه خوانده‌ای همه در زیر خاک کن ۰ https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹هر که در زندگانی نانش نخورند، چون بمیرد نامش نبرند. لذت انگور بیوه داند نه خداوند میوه. یوسف صدیق علیه السلام در خشکسال مصر سیر نخوردی تا گرسنگان فراموش نکند. آن که در راحت و تنعم زیست او چه داند که حال گرسنه چیست حال درماندگان کسی داند که به احوال خویش در ماند ای که بر مرکب تازنده سواری هش دار که خر خارکش مسکین در آب و گل است آتش از خانهٔ همسایهٔ درویش مخواه کآنچه بر روزن او می‌گذرد دود دل است ۰ https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹فریب دشمن مخور و غرور مداح مخر، که این دام زرق نهاده است و آن دامن طمع گشاده. احمق را ستایش خوش آید چون لاشه که در کعبش دمی فربه نماید. الا تا نشنوی مدح سخنگوی که اندک مایه نفعی از تو دارد که گر روزی مرادش بر نیاری دو صد چندان عیوبت بر شمارد https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹دو کس را حسرت از دل نرود و پای تغابن(ضرر) از گل بر نیاید: تاجر کشتی شکسته و وارث با قلندران نشسته. پیش درویشان بود خونت مباح گر نباشد در میان مالت سبیل یا مرو با یار ازرق پیرهن یا بکش بر خان و مان انگشت نیل دوستی با پیلبانان یا مکن یا طلب کن خانه‌ای در خورد پیل https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن (در ضعف پیری) 🔹پیرمردی حکایت کند که دختری خواسته بود و حجره به گل آراسته و به خلوت با او نشسته و دیده و دل در او بسته و شبهای دراز نخفتی و بذله‌ها و لطیفه‌ها گفتی باشد که مؤانست پذیرد و وحشت نگیرد. از جمله می‌گفتم: بخت بلندت یار بود و چشم بختت بیدار که به صحبت پیری افتادی پخته پرورده جهاندیده آرمیده گرم و سرد چشیده نیک و بد آزموده که حق صحبت بداند و شرط مودت به جای آورد. مشفق و مهربان خوش طبع و شیرین زبان. تا توانم دلت به دست آرم ور بیازاری ام نیازارم ور چو طوطی شکر بود خورشت جان شیرین فدای پرورشت نه گرفتار آمدی به دست جوانی معجب خیره رای سر تیز سبک پای که هر دم هوسی پزد و هر لحظه رایی زند و هر شب جایی خسبد و هر روز یاری گیرد. وفاداری مدار از بلبلان چشم که هر دم بر گلی دیگر سرایند خلاف پیران که به عقل و ادب زندگانی کنند نه به مقتضای جهل جوانی. ز خود بهتری جوی و فرصت شمار که با چون خودی گم کنی روزگار گفت: چندین بر این نمط بگفتم که گمان بردم که دلش بر قید من آمد و صید من شد. ناگه نفسی سرد از سر درد بر آورد و گفت: چندین سخن که بگفتی در ترازوی عقل من وزن آن سخن ندارد که وقتی شنیدم از قابله خویش که گفت زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری. لمّا رَأَت بَینَ یَدَی بَعلِها شَیئاً کَأرخیٰ شَفَةِ الصّائِمِ تَقولُ هذا مَعهُ مَیّتٌ وَ اِنَّما الرُّقْیَةُ للنّائِمِ زن کز بر مرد بی رضا برخیزد بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد پیری که ز جای خویش نتواند خاست الا به عصا کی اش عصا برخیزد فی الجمله امکان موافقت نبود و به مفارقت انجامید. چون مدت عدت بر آمد، عقد نکاحش بستند با جوانی تند و ترشروی تهیدست بدخوی. جور و جفا می‌دید و رنج و عنا می‌کشید و شکر نعمت حق همچنان می‌گفت که: الحمدلله که از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعیم مقیم برسیدم. با این همه جور و تندخویی بارت بکشم که خوبرویی با تو مرا سوختن اندر عذاب به که شدن با دگری در بهشت بوی پیاز از دهن خوبروی نغزتر آید که گل از دست زشت https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹درویش ضعیف‌حال را در خشکی تنگ‌سال مپرس که «چونی؟»، الا به شرط آن که مرهم ریشش بنهی و معلومی پیشش. خری که بینی و باری به گل درافتاده به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش کنون که رفتی و پرسیدیش که چون افتاد میان ببند و چو مردان بگیر دمب خرش https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن درآداب صحبت 🔹هر آن سری که در سر داری با دوست در میان منه چه دانی که وقتی دشمن گردد و هر گزندی که توانی، به دشمن مرسان که باشد که وقتی دوست شود. رازی که نهان خواهی، با کس در میان منه وگرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشد، همچنین مسلسل. خامشی به که ضمیر دل خویش با کسی گفتن و گفتن که مگوی ای سلیم آب ز سرچشمه ببند که چو پر شد نتوان بستن جوی سخنی در نهان نباید گفت که بر انجمن نشاید گفت https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹بی هنران، هنرمند را نتوانند که بینند همچنان که سگان بازاری سگ صید را مشغله برآرند و پیش آمدن نیارند. یعنی سفله چون به هنر با کسی برنیاید، به خبثش در پوستین افتد. کند هر آینه غیبت حسود کوته دست که در مقابله گنگش بود زبان مقال https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در سیرت پادشاهان 🔹یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دستِ تطاول به مال رعیّت دراز کرده بود و جور و اذیّت آغاز کرده. تا به جایی که خلق از مَکایدِ فعلش به جهان برفتند و از کُرْبَتِ جورش راهِ غربت گرفتند. چون رعیّت کم شد، ارتفاعِ ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند. هر که فریاد‌رسِ روز مصیبت خواهد گو در ایّامِ سلامت به جوانمردی کوش بندهٔ حلقه‌به‌گوش اَر ننوازی برود لطف کن لطف، که بیگانه شود حلقه‌به‌گوش https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹بی هنران، هنرمند را نتوانند که بینند همچنان که سگان بازاری سگ صید را مشغله برآرند و پیش آمدن نیارند. یعنی سفله چون به هنر با کسی برنیاید، به خبثش در پوستین افتد. کند هر آینه غیبت حسود کوته دست که در مقابله گنگش بود زبان مقال https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در سیرت پادشاهان 🔹درویشی مُسْتَجاب‌الدَّعوة در بغداد پدید آمد. حَجّاجِ یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت: دعایِ خیری بر من بکن. گفت: خدایا! جانش بستان. گفت: از بهرِ خدای این چه دعاست؟ گفت: این دعایِ خیر است تو را و جملهْ مسلمانان را. ای زبردستِ زیردست‌آزار گرم تا کی بماند این بازار؟ به چه کار آیدت جهانداری؟ مردنت بِهْ که مردم‌آزاری https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در آداب صحبت 🔹دو کس دشمن ملک و دینند: پادشاه بی حلم و زاهد بی علم. بر سر ملک مباد آن ملک فرمانده که خدا را نبود بندهٔ فرمانبردار https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در فواید خاموشی 🔹یکی در مسجدِ سنجار به تطوّع بانگ گفتی به ادایی که مستمعان را از او نفرت بودی و صاحب مسجد امیری بود عادلِ نیک‌سیرت، نمی‌خواستش که دل‌آزرده گردد. گفت: ای جوانمرد! این مسجد را مؤذّنانند قدیم، هر یکی را پنج دینار مرتّب داشته‌ام، تو را ده دینار می‌دهم تا جایی دیگر روی. بر این قول اتّفاق کردند و برفت. 🔹پس از مدّتی در گذری پیش امیر باز آمد. گفت: ای خداوند! بر من حیف کردی که به ده دینار از آن بُقعه به در کردی که اینجا که رفته‌ام، بیست دینارم همی‌دهند تا جای دیگر روم و قبول نمی‌کنم! امیر از خنده بی‌خود گشت و گفت: زنهار! تا نستانی که به پنجاه راضی گردند! به تیشه کس نخراشد ز رویِ خارا گِل چنان که بانگِ درشت تو می‌خراشد دل https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در فواید خاموشی 🔹ناخوش‌آوازی به بانگِ بلند قرآن همی‌خواند. صاحبدلی بر او بگذشت، گفت: تو را مُشاهره چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمتِ خود چندین چرا همی‌دهی؟ گفت: از بهرِ خدا می‌خوانم. گفت: از بهر خدا مخوان. گر تو قرآن بر این نَمَط خوانی ببری رونقِ مسلمانی https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در اخلاق درویشان 🔹یکی را از بزرگان بادی مخالف در شکم پیچیدن گرفت و طاقتِ ضبطِ آن نداشت و بی اختیار از او صادر شد. گفت ای دوستان! مرا در آنچه کردم اختیاری نبود و بَزَهی بر من ننوشتند و راحتی به وجودِ من رسید. شما هم به کَرَم معذور دارید. شکم زندانِ باد است ای خردمند ندارد هیچ عاقل باد در بند چو باد اندر شکم پیچد فرو هل که باد اندر شکم بار است بر دل حریفِ ترشرویِ ناسازگار چو خواهد شدن دست پیشش مدار https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در اخلاق درویشان 🔹آورده‌اند که فقیهی دختری داشت به غایت زشت به جایِ زنان رسیده، و با وجود جِهاز و نعمت کسی در مُناکِحت(خواستگاری) او رغبت نمی‌نمود. زشت باشد دَبِیقی و دیبا که بود بر عروسِ نازیبا فی‌الجمله، به حکم ضرورت عَقْدِ نِکاحش با نابینایی ببستند. آورده‌اند که حکیمی در آن تاریخ از سَرِنْدیب(سری لانکا) آمده بود که دیدهٔ نابینا روشن همی‌کرد. فقیه را گفتند: داماد را چرا عِلاج نکنی؟ گفت: ترسم که بینا شود و دخترم را طلاق دهد؛ شویِ زنِ زشت‌روی، نابینا بِه. https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🍀ادبیات کهن در اخلاق درویشان 🔹یکی از پادشاهان عابدی را پرسید که عِیالان داشت: اوقاتِ عزیز چگونه می‌گذرد؟ گفت: همه شب در مناجات و سحر در دعایِ حاجات و همه روز در بند اِخراجات. ملِک را مضمونِ اشارتِ عابد معلوم گشت. فرمود تا وجهِ کَفافِ وی معیّن دارند و بارِ عِیال از دلِ او برخیزد. ای گرفتارِ پای بندِ عیال دیگر آسودگی مبند خیال غمِ فرزند و نان و جامه و قوت بازت آرد ز سیر در مَلَکوت همه روز اتّفاق می‌سازم که به شب با خدای پردازم شب چو عَقدِ نماز می‌بندم چه خورد بامداد فرزندم؟