eitaa logo
بلد طیّب/منان رئیسی
12.9هزار دنبال‌کننده
300 عکس
261 ویدیو
17 فایل
کانال دکتر منان رئیسی نماینده مردم شریف استان قم در مجلس شورای اسلامی عضو هیات علمی و دانشیار معماری دانشگاه قم مدیر پژوهشکده شهرسازی اسلامی عضو سابق شورای معاونین شهرداری تهران و رئیس سابق مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران ارتباط: m.raeesi@qom.ac.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
بلد طیّب/منان رئیسی
نُورٌ عَلَىٰ نُور از خاک تا افلاک به هندسه مساجد دقت کرده‌اید؟ در تمدن اسلامی، شبستان بسیاری از مسا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی دیگر از بهر‌ه گیری‌‌های حیرت‌آور معمار ایرانی از نور را در این ویدئو ملاحظه بفرمایید و ببینید که داشته‌های تمدنی ما چقدر قابل افتخار است. @baladetayyeb
پنجره‌ای از معماری ایرانی به زن، زندگی آزادی پنجره واژه‌ای است مرکب از دو واژه پن (به معمای بستن) و جره (به معنای دارای قرینگی). بر این اساس، پنجره‌ در معماری اسلامی ایرانی غالبا دارای قرینگی بود اما چون در این سبک، خانه‌ با الگوی درونگرا ساخته می‌شد، پنجره‌ها و اُرسی‌ها به سمت حیاطی که در دل خانه بود باز می‌شدند (و نه به سمت معبر). لذا حریم خانه رعایت می‌شد و نیازی به پوشاندن پنجره با پرده و ... نبود و چون پنجره پوشانده نمی‌شد ساکنین خانه، هم از مواهب طبیعی نظیر نور و باد طبیعی بهره بیشتری می‌بردند و هم از قرینگیِ پنجره به عنوان ابزاری برای زیبایی هرچه بیشتر اتاق‌‌ها بهره می‌بردند. چنین پنجره‌ای (نظیر همین تصویر) روزن زندگی بود. اما در سبک زندگی معاصر، زن عفیف ایرانی چاره‌ای ندارد جز آنکه پنجره‌ را به دلیل برونگراییِ خانه‌، با پرده بپوشاند و لذا نه امکان بهره‌مندی از مواهب طبیعی را می‌یابد و نه برخلاف خانه‌ سنتی، به زیبایی پنجره توجه چندانی می‌کند؛ زیرا از داخل خانه هیچ دید و منظری به فرم چنین پنجره‌ای وجود ندارد. چنین پنجره‌ای که از اغلب کارکردهای سابقش ساقط شده و حتی به ابزاری برای نقض حریم بصری تبدیل شده است بیش از آنکه روزن زندگی باشد دریچه ییهودگی است؛ اینکه با پوشاندن پنجره دقیقا کارکردهایی که به خاطر آنها طراحی شده است را نقض کنیم اگر مصداق بیهودگی نیست پس چیست؟! اگر با بازنگری در الگوی معماری خانه، پنجره دوباره به روزن زندگی تبدیل شود، زن ایرانی در خانه خود، آزادی بیشتری خواهد داشت، آزادی که نتیجه حفظ حریمش از مجرای روزن‌های زندگی است. @baladetayyeb
مفهوم شهر عبودیت در کلام علامه طباطبایی خطاب به هانری کربن استاد دانشگاه پاریس: "در دين مقدّس اسلام تمام زمين‌ها و امكنه بدون استثناء محلّ‌ عبادت است. اگر فردى بخواهد نماز بخواند يا قرآن بخواند يا سجده كند يا دعا كند در هرجا كه هست مى‌تواند اين اعمال را انجام دهد و رسول الله فرموده است: "جُعِلَتْ‌ لى الأرضُ‌ مَسْجِدًا و طَهورًا"؛ ولى در دين مسيح چنين نيست، عبادات بايد فقط‍‌ در كليسا انجام گيرد و در موقع معيّن، عبادات، در غير كليسا باطل است. بنابراين اگر فردى از مسيحيان در وقتى از اوقات حالى پيدا كرد (مثلاً در نيمه شب، در خوابگاه منزل خود) و خواست خدا را بخواند چه كند؟ او بايد صبر كند تا روز يكشنبه بيايد و كليسا را باز كنند و براى دعا در آنجا حضور پيدا كند؟ اين معنى قطع رابطۀ بنده است با خدا". پی‌نوشت: این فرمایش مرحوم علامه طباطبایی، تاییدی است بر مفهوم شهر عبودیت در تمدن اسلامی. بر خلاف شهرهای معاصر که به دلیل تاثیرپذیری از تمدن معاصر غرب و نظام سرمایه‌داری، مصداق شهر‌ ثروت هستند و گرچه مسجد و ابنیه مذهبی هم دارند اما اینها رکن شهر نیستند و با نگاهی سکولار و فروکاهنده، در حاشیه مناسبات شهری هستند حتی اگر به ظاهر در مرکز شهر باشند. اما در شهر سنتی، همه مناسبات، حتی مناسبات اقتصادی که مادی‌ترین مناسبات شهر است، حول محور عبودیت شکل می‌گرفت و مذهب در متن شهر بود و نه در حاشیه. دقت کرده‌اید که چرا در شهر سنتی، معماری همه فضاها حتی معماریِ مادی‌ترین اجزای شهر نظیر بازارها، متاثر از معماری مساجد و موتیف‌های مذهبی بود؟! فلسفه این تاثیرپذیری، همین مفهومِ شهر عبودیت بود. به این معنا که در چنین شهری، همه چیز حتی بازار و مناسبات اقتصادی هم بر مدار عبودیت شکل می‌گرفت و این، یعنی تبدیل بازار به نابازار در تمدن اسلامی؛ نابازاری که بیش از آنکه فرهنگش اقتصادی باشد اقتصادش فرهنگی است. در چنین شهری، هر سوی شهر حتی بازار (نابازار) هم بستری است برای بندگی و یاد خدا: "فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه: پس به هر سو رو کنید آنجا روی خداست" (بقره/۱۱۵). بلد طیب/کانال رسمی دکتر منان رئیسی https://eitaa.com/baladetayyeb
درباره بی‌قراری انسانها در شهر معاصر سلام خدا بر مرحوم آیت‌الله حائری که چنین فرمود: "درختی را که شما شاخه و تنه‌اش را قطع کنید و فقط ریشه‌اش را باقی بگذارید، ریشه‌اش هم بعداً میپوسد. ریشه انسان، درونگرایی اوست و شاخه انسان، برونگرایی او. برای حیات معنوی انسان، هم درونگرایی لازم است و هم برونگرایی". حالا با دقت در تصاویر فوق، بافتهای شهری سنتی و معاصر را مقایسه بفرمایید. در شهر سنتی هم فضاهای برونگرا وجود داشت (نظیر معابر و فضاهای شهری) و هم فضاهای درونگرا نظیر ابنیه مسکونی. لذا چنین شهری که هم فضاهای برونگرا و آفاقی داشت و هم فضاهای درونگرا و انفسی، بستری بود برای حق محوری و تعالی انسان: سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفاق وَ فِي أَنفُسهِمْ حَتَّى يَتبَيَّنَ لَهُم أَنَّه الْحَقُ (فصلت/۵۳). اما در شهر معاصر با برونگرا و آفاقی شدن همه فضاها (حتی خصوصی‌ترین فضاها نظیر فضاهای مسکونی)، دیگر بستر چندانی برای سِیر انفسی انسان باقی نمانده؛ چنین شهری، مکانی است که فقط شاخه وجود انسان را باقی می‌گذارد و با حذف فضاهای انفسی، ریشه او را قطع می‌کند. لذا انسانی که در چنین شهر آفاقی و عریانی زیست می‌کند همچون درختی است که به دلیل قطع ریشه‌اش، قرار ندارد: "اجْتُثَّت مِنْ فَوْق الْأرض ما لها مِن قرار" (ابراهیم/۲۶). اینکه در شهرهای معاصر افزایش آسایش، به افزایش قرار و آرامش منتج نشده است بی‌دلیل نیست. زیرا شهری که با حذف فضاهای انفسی، یاد خدا را از شهروندانش دریغ کند با قطع ریشه وجود انسان، آرامش را از او سلب کرده است: "ألا بذكْر اللَّه تطْمَئنّ الْقلوب" (رعد/۲۸). @baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لزوم آمادگی برای نبرد مَجاز و واقعیت اینکه مَجاز و هوش مصنوعی در آینده نزدیک با روابط انسانی که اساسش اعتماد است چه خواهد کرد را نمی‌توان پیش‌بینی دقیقی کرد. اما آنچه که می‌توان درباره آن با قطعیت اظهار نظر کرد این است که دامنه تغییرات حاصل از هوش مصنوعی آنقدر گسترده است که به زودی بایستی منتظر نبرد مجاز و واقعیت در فضای زیست انسانها باشیم و اگر در این جنگ، تحولات فضای مجازی بر واقعیات فضای کالبدی غلبه کند، شاهد شهرهای به کلی متفاوتی خواهیم بود. در این میان، چالش اصلی ما چگونگی مواجهه با این سرعت تغییرات است، تغییراتی که معلوم نیست شدت تاثیرات آن بر سبک زندگی ما تا چه عمقی امتداد خواهد یافت. @baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتباط میان طبیعت با معماریِ شهر در بیان آیت‌الله اراکی @baladetayyeb
گلزار شهدای شیراز، شهیدی که رتبه ۱ کنکور سراسری بود. خواستم ذیل این تصویر، پیامی بگذارم اما بعد از کلی سبک و سنگین کردن به این نتیجه رسیدم که بهتر است شخصا سکوت کنم و به بخش کوتاهی از وصیتنامه این شهید سعید بسنده کنم: "ما رفتيم تا علم ابوالفضل العباس را برافرازيم و شما هم دراين راه، زينب وار راه ما را ادامه دهيد دست از امام برنداريد و او را تنها نگذاريد..." @baladetayyeb
قرآن کریم چه نوع سکونتگاه‌هایی را شهر می‌داند؟! زمان لازم برای مطالعه: ۲ تا ۳ دقیقه متخصصان تاکنون برای شهر تعاریف متعددی از منظر اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و غیره ارائه کرده‌اند. اما از لطایف قرآن کریم این است که این کتاب آسمانی، تعاریف موجود را نمی‌پذیرد و خود، تعریف جدیدی را برای شهر ارائه می‌فرماید. به آیات ۱۳ تا ۲۰ سوره یس عنایت بفرمایید: "وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُون (۱۳): مردم قريه را برايشان مثل بياور كه فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند... قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَٰنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَكْذِبُون (۱۵): گفتند شما به جز بشرى مثل ما نيستيد و (پروردگار) رحمان هيچ پيامى نازل نكرده و مدعاى شما به جز دروغ نمى تواند باشد... وَ جَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِين (۲۰): و از دورترين نقطه شهر مردى شتابان آمد و گفت هان اى مردم! فرستادگان خدا را پيروى كنيد". این آیات، مربوط به داستان ارسال رسل الهی برای مردم ساکن در یک سکونتگاه انسانی است که با مراجعه به برخی تفاسیر چنین برمی آید که این سکونتگاه، شهر انطاکیه در ترکیه کنونی (شام سابق) بوده است که شهری بسیار بزرگ و پرجمعیت بوده است. تعبیر «اقصا المدينه: نقاط دور دستِ شهر» در ابتدای آیه ۲۰ نشان می‌دهد که این سکونتگاه از وسعت زیادی برخوردار بوده است. اما نکته جالب این است که قرآن کریم، از این سکونتگاه با دو تعبیر مختلف یاد کرده است؛ به نحوی که در آیه ۱۳ از این سکونتگاه با تعبیر «قریه» یاد می‌کند اما چند آیه بعد (در آیه ۲۰) از همین سکونتگاه با تعبیر «مدینه» یاد می‌کند! رمز این تفاوت در تعابیر در چیست؟! رمز این تفاوت، در جاری و ساری شدن ایمان در این سکونتگاه است. به ترجمه آیات دقت بفرمایید؛ در آیه ۱۳ به دلیل عدم اجابت رسل الهی از سوی ساکنان، این سکونتگاه با وجود وسعت و جمعیت زیاد، با واژه قریه یاد شده است اما در آیه ۲۰ به دلیل آنکه یکی از مردم ساکن در همین سکونتگاه، دعوت رسل الهی را می‌پذیرد و به خدای متعال ایمان می‌آورد، همین سکونتگاه در ادبیات قرآنی از قریه به شهر ارتقاء می یابد! نگارنده، نتایج حاصل از بحث فوق را بر همه آیات دیگر قرآن کریم که حاوی واژه‌های قریه و مشتقاتش و مدینه و مشتقاتش بوده است تطبیق داده است و به این نتیجه رسیده است که از نظر قرآن، ملاک مدنیّت و اطلاق واژه شهر به یک سکونتگاه، جاری شدن ایمان در آن سکونتگاه است. وگرنه آن سکونتگاه، هر چقدر هم که بزرگ باشد از نظر قرآن، محمل بربریّت است و نه مدنیّت. لذا چه بسا روستاهایی که از منظر قرآن، محمل شکل گیری تمدن و مستحقّ واژه مدینه هستند و چه بسا کلانشهرهایی که از منظر قرآن، قریه‌ای بیش نیستند! پی نوشت: برخی آیات که در آنها از واژه مدینه استفاده شده است برای سکونتگاه‌هایی به کار رفته است که ساکنان آن فاسق و غیر مومن بوده‌اند؛ اما با تعمّق بیشتر مشخص می‌شود که در این نوع آیات، اطلاق واژه مدینه از سوی خدای متعال انجام نشده و قرآن در چنین آیاتی صرفاً در حال نقل قول از لسان دیگران در خصوص آن سکونتگاه است. همچنین در خصوص واژه «ام القری» نیز ممکن است همین اشکال به ذهن بیاید که چرا در قرآن برای مکه از واژه «ام القری» استفاده شده است و نه «ام المدائن». پاسخ آن است که این واژه دو بار در قرآن به کار رفته است (شوری/۷ و انعام/۹۲) که هر دو، جزو سوره‌های مکی هستند و نه مدنی. لذا این آیات مربوط به قبل از هجرت پیامبر اکرم(ص) و اجابت ایشان از سوی مردم حجاز و سکونتگاه‌های اطراف مکّه است و در زمان نزولِ این آیات، هنوز مردم سرزمین‌های اطراف مکه، به دعوت پیامبر اکرم(ص) ایمان نیاورده اند و لذا این سکونتگاه‌ها مستحق اطلاق واژه قریه بوده‌اند و نه مدینه. @baladetayyeb
شهر معاصر و انسانهای پا در هوا ! 🔸 خانه‌های چهار فصل ایرانی را دیده‌اید؟ این خانه‌ها با داشتن حیاط پر از درخت و زندگی در مرکز و چهار جبهه مختلف در چهار سوی خانه، محملی بودند برای مشاهده عینی سِیر تحولات طبیعت در فصول چهارگانه و فهمِ "فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا: به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده می‌کند" (روم/۵۰). اما در شهرسازی معاصر با حذف نگاه چند بُعدیِ حاکم بر سبک زندگی اسلامی ایرانی و جایگزینی نگاه صرفا اقتصادی، حیات را از حیاط آپارتمانها گرفتیم و نهایتا آنرا به فضای باز و رها شده‌ای تقلیل دادیم که حداکثرِ کارکردش پارکینگ ماشین است. در چنین حیاطِ بی‌حیاتی، شعار مشهور معماریِ مدرن مبنی بر "خانه ماشینی است برای زندگی" کاملا هویدا شده است؛ ماشینی که با حذف درخت و آب و سایر مظاهر حیات از حیاطش، دیگر نمی‌تواند مجرای رویت "كَيْفَ يُحْيِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا" باشد. 🔸 اما قطع ارتباط با مظاهر طبیعت در زمین، فقط یک روی سکه‌ی مسکن آپارتمانی است و روی دیگرش، قطع ارتباط با مظاهر طبیعت در آسمان است. کلانشهرهای معاصر با محدود کردن دید شهروندان به آسمان و ستارگان که نتیجه‌ی بافتهای شهریِ متراکم و آلوده است، با شهروندان خود چنان کرده‌اند که نه تنها "كَيْفَ يُحْيِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا" را نمی‌بینند، بلکه از رویت آسمان و ستارگان نیز محرومند:"أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُم كيفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاها وَ مَا لَهَا مِنْ فُرُوج"(ق/۶). محصول چنین شهرهای متراکمی که همه مظاهر خلقت الهی چه در زمین و چه در آسمان را از ساکنان خود دریغ می‌ورزند چه خواهد شد؟ انسانهایی پا در هوا که هم از زمین به عنوان مبدا و منشا خود بریده شده‌‌اند: "هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْض" (هود/۶۱) و هم از آسمان به عنوان مقصد و مرجع خود: "وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْع" (طارق/۱۱). 🔸 حالا خودتان قضاوت بفرمایید که چنین انسان پا در هوایی که سر و تهش توسط کلانشهرهای معاصر زده شده است چطور می‌تواند مبدا و مقصد را در "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون" با عمق جانش فهم کند؟! بدیهی است که آنگاه که سر و ته انسان زده شود و در چنین شهرهای متراکمی، ارتباط با مظاهر صنع الهی و ذکر و یاد خدا از او دریغ ورزیده شود، انواع اضطرابها و سرگشتگی‌ها بروز می‌یابد که "أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب"(رعد/۲۸). اکنون جا دارد یک دست‌مریزاد اساسی به مبدعان نظام سرمایه‌داری بگوییم؛ عجب طرح ریزی موفقی و عجب کاسبیِ هوشمندانه‌ای! با انباشت سرمایه در چنین شهرهای متراکمی و جایگزینی زندگی برای پول به جای پول برای زندگی، هم چرخ کارخانه‌هایشان را ارزانتر می‌چرخانند و هم با تولید انبوه انسانهای پادرهوا و سرگشته و مبتلا به انواع بیماری‌های جسمی و روحیِ حاصل از این نوع سبک زندگی، جیب مافیای درمان را هر روز پرپول‌تر می‌کنند. معامله برد برد برای نظام سرمایه‌داری و باخت باخت برای ما! خدایا به همه ما فهم عمق غبن چنین معامله خسارت زایی را عطا بفرما. بلد طیب/کانال رسمی دکتر منان رئیسی https://eitaa.com/baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درسهایی مهم از مدارس ابتدایی ژاپن سه مفهوم اساسی در نظام آموزشی ژاپن عبارت است از: تأکید بر زندگی اجتماعی و گروه به جای فرد، تأکید بر معانی ملموس به جای معانی ذهنی و تأکید بر استقلال دانش آموزان. حالا در این ویدئو (که بخشی از خروجی پژوهش ما به سفارش سازمان نوسازی مدارس بوده است) مشاهده بفرمایید که ژاپنی‌ها چطور در مدارس خود، این مفاهیم را به دانش آموزانشان انتقال می‌دهند. در این ویدئو مشاهده خواهید کرد که ژاپنی‌ها برای انتقال این مفاهیم، الزامات مهمی را در معماری مدارس خود پیش‌بینی کرده‌اند؛ نظیر پیش‌بینی مزرعه در مدرسه برای کاشت محصولات لازم برای ناهار مدارس توسط خود دانش آموزان، پیش‌بینی فضای آشپزخانه و شست و شوی ظروف ناهار توسط خود دانش آموزان، پیش‌بینی فضای لازم در مجاورت هر کلاس برای نظافت گروهیِ کلاسها توسط خود دانش آموزان، و حتی استفاده از نیمکتها و مبلمان آموزشی منعطف به نحوی که همان نیمکتها تبدیل به میز ناهار شوند؛ و همه این تدابیر در راستای مفاهیم اساسی نظام آموزشی ژاپن (نظیر زندگی اجتماعی و استقلال دانش آموزان و ...) است. پی نوشت: اکنون در دهه پنجم انقلاب اسلامی و با گذشت بیش از یک دهه از تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش جا دارد بیندیشیم که آیا ما هم در مدارس خود، علاوه بر دروسی نظیر ریاضی و علوم و ... به بچه‌هایمان درس زندگی متناسب با فرهنگ خود را آموزش می‌دهیم؟ و آیا معماری مدارس ما دارای تناسب لازم با سبک زندگی اسلامی ایرانی است؟ این ویدئوی جذاب را ببینیم و به پاسخ این سوالها بیندیشیم. @baladetayyeb
🔸 دو راهبرد اصلی برای فرهنگ زدایی و تغییر سبک زندگی ما، یکی تغییر سبک ابنیه و دیگری تغییر سبک البسه بوده است. درباره اولی و برنامه‌ریزی اجانب برای تغییر سبک ابنیه و معمای و شهرسازی ما در برخی یادداشت‌های قبلی نکاتی تقدیم شد. اما درباره دومی، به این تصویر عنایت بفرمایید که نمونه‌ای از یک ورقه تصدیق در دوره رضاشاه بعد از ابلاغ قانون متحدالشکل نمودن البسه آقایان و ابلاغ کشف حجاب بانوان است. 🔸 خدا رحمت کند حکیم فرزانه، مرحوم علامه حسن‌زاده آملی را که از ایشان چنین نقل شده است: "در ایام کشف حجاب که پوشیدن لباس بلند، جز برای عده ای از علمای بزرگ و مجتهدان با سابقه، ممنوع اعلام شده بود و مأموران دولت رضاخان لباس روحانیت را به زور از تن طالبان علوم دین بیرون می کردند، یکی از علمای بزرگ، خود را موظف کرده بود که روزانه یکی دو ساعت در بازار شهر حضور یابد و قدم بزند. ایشان می‌فرمودند می‌خواهم با این عمل از فراموش شدن دین و روحانیت جلوگیری کنم". 🔸 امروز داشتم به این جمله ایشان می‌اندیشیدم و اینکه باتوجه به شرایط فعلی که جبهه مقابل انقلاب، تمام توان خود را برای زدن حجاب به میدان آورده است، بانوان محجبه امکان عبادتی را دارند که برای ما آقایان فراهم نیست؛ زیرا حضور بانوان محجبه با پوشش شرعی به ویژه در برخی مناطق خاص کلانشهرها که حجاب زدایی در دستور کار دشمنان است، عملا به معنای تبلیغ و تعظیم شعائر الهی است و این توفیقی است که ما آقایان بایستی غبطه آن را بخوریم. "وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب" (حج/۳۲). @baladetayyeb
رمزگشایی از ربط مفهومیِ سیدالّیالی و سیده نساء العالمین همراه با پی‌نوشتی معمارانه زمان لازم برای مطالعه: ۳ دقیقه 🔹 شب قدر که از هزار ماه برتر است را سیدالّیالی می‌گویند. آنچه که از روایات به ما رسیده است این است که حقیقت شب قدر، حضرت فاطمه سلام الله علیها است. اما رمز این ربط مفهومی چه می‌تواند باشد؟ اگر واژه "سَکَن: آرامش" را در قرآن جستجو بفرمایید، چند موضوع با این واژه توصیف شده‌اند که سه تای آنها مربوط به همه اعصار هستند و مختص جغرافیای خاصی نیستند: شب، همسر و خانه. به آیات زیر عنایت بفرمایید: هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيه: اوست که شب را برای شما پدید آورد تا در آن آرامش یابید (یونس/۶۷). وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا: و از نشانه‌های او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید (روم/۲۱). وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَنًا: و خداوند از خانه‌هایتان برایتان آرامش قرار داد (نحل/۸۰). 🔹 لذا بین شب و همسر به لحاظ قابلیت سکن و آرامش‌بخشی، تناظری مفهومی برقرار است. اما راز این آرامش بخشی در چیست؟ به جز واژه سکن، تنها واژه مشترک دیگری که قرآن کریم برای این دو (شب و همسر) به کار برده است واژه "لباس: پوشش" است: وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسًا: و شب را پوشش قرار دادیم (نبأ/۱۰). هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ: آنان (همسرانتان) برای شما پوشش و شما هم برای آنان پوشش هستید (بقره/۱۸۷). لذا چنین استنتاج می‌شود که شب و همسر، از این جهت آرامش بخش هستند که هر دو همچون لباس، پوشاننده‌اند. همسر، پوششی است برای ستر عیوب زوجش و کمک به تکامل او؛ و تاریکی شب نیز پوششی است برای تکاپوی روزانه انسان و کمک به تعالی او. 🔹 لذا بر اساس آیات فوق، یکی از وجوه تناظر مفهومیِ شب قدر به عنوان سیدالّیالی و فاطمه سلام الله علیها به عنوان سیده نساءالعالمین را چنین می‌توان رمزگشایی نمود که بهترین شبها، شبی است که قابلیت ستر و پوشانندگی بیشتری در آن جلوه‌گر شود و ستارالعیوبی و غفارالذنوبیِ خدای متعال در آن شب، تجلی بیشتری یابد؛ کمااینکه بهترین همسران نیز همسری است که هرچه بیشتر، پوشاننده همسرش باشد و رفیق بهتری برای طریقِ تعالی او باشد و فاطمه سلام الله علیها چه خوب این پوشانندگی و رفیقِ طریق بودن را برای علی علیه‌السلام معنا کرد. 🔹 پی‌نوشت معمارانه: در کنار دو واژه شب و همسر، از واژه خانه نیز در قرآن کریم به "سکن:آرامش" تعبیر شده است اما نه هر خانه‌ای؛ که اگر هر خانه‌ای آرامش بخش بود نمی‌فرمود "مِنْ بُيُوتِكُمْ: از خانه‌هایتان". اما از منظر معماری، چه خانه‌ای آرامش بخش است؟ خانه‌ای که همچون دو عامل آرامش بخش دیگر (یعنی شب و همسر)، پوشاننده و به تعبیر قرآن کریم، لباس باشد. به این ترتیب که هرچه خانه پوشاننده‌تر باشد و حریم خصوصی انسان را بیشتر محافظت نماید، بیشتر می‌تواند مصداق "مِن بیوتکم سکنا" باشد. رمز اینکه انسانها در کلانشهرهای معاصر و مملو از آپارتمانهای عریان و فاقد حریم، غالبا در مقایسه با شهرهای سنتی و متشکل از خا‌نه‌های حریم‌مند و باصفایی که حیاطشان پر از عطر حیات و زندگی بود، به رغم افزایش آسایش، از آرامش کمتری بهره‌مند هستند را بایستی در همین مهم جستجو نمود. بر این اساس و با توجه به تناظر مفهومیِ سیدالّیالی و سیده نساءالعالین، می‌توان چنین گفت که سیدالبیوت و یا بهترینِ ابنیه مسکونی نیز خانه‌ای است که در کنار داشتن سایر ویژگی‌های لازم، هرچه بیشتر پوشاننده باشد تا مبتنی بر این پوشانندگی، بتواند حریم ساکنانش را بهتر حفظ کند و آرامش بیشتری را در دل هیاهوی شهر برای آنها مهیا کند. 🔹 اگر از خواندن این یادداشت بهره‌ای بردید استدعا دارم نگارنده را در این شبهای عزیز از دعای خیرتان محروم نفرمایید. انشاالله همه ما در سیدالّیالی، مشمول دعای خیر سیده نساءالعالمین باشیم. @baladetayyeb
بلد طیّب/منان رئیسی
معماری حرم و فلسفه زیارت احمد بن فارس می‌گوید: «زائر را از آن جهت زائر می‌گویند که وقتی به زیارت تو
معماران بقاع متبرکه در تطبیق با فلسفه زیارت، در آینه‌کاری‌های حرمهای مطهر غالبا از آینه‌‌های متشکل از قطعات هندسی متعدد و خُرد شده استفاده می‌کنند تا متناسب باشد با معنای زیارت و احساس حضور زیارت کننده نزد زیارت شونده: "حضور الزائر عند المزور". به نحوی که در این نوع آینه‌کاری، زائر هیچ تصویری از خود نمی‌بیند و هرچه می‌بیند حرمی است که متعلق به مزور است. اما در این تصویر بنگرید که معمار خوش ذوق حرم امام علی علیه‌ السلام حدود ۴۰۰ سال قبل در این آینه برخلاف سایر مکانها، از آینه کامل استفاده کرده است؛ مشهور است که شیخ بها وقتی این قسمت از حرم مطهر را می‌ساخت‎، روبروی ایوان طلا (باب الساعه) این آینه کامل را در ارتفاع تعبیه کرد تا زائران هنگام خروج، تصویر بارگاه را در این آینه کامل ببینند تا بستری باشد برای تداوم حضور زائر عندالمزور حتی به هنگام خروج از بارگاه. ایوان نجف عجب صفایی دارد حیدر بنگر چه بارگاهی دارد هرگز نشود ديده او نابينا هر كس كه بر اين بقعه نگاهی دارد @baladetayyeb
🔹علی(ع) فرقهای زیادی با سایر حاکمان داشت، آنقدر زیاد که از شدت همین فرقها نهایتا فرقش شکافته شد. حالا با دقت در این تصاویر بنگرید که گذر تاریخ چطور فرقهای اساسی علی(ع) با دیگر حاکمان را ارج نهاده است. این تصاویر، بخش بسیار کوچکی از انعکاس نام مبارک علی(ع) در معماری جهان اسلام است که در تمامی اینها، این اسم‌ مبارک با خط بنایی جلوه‌گری می‌کند. امروزه از شرق تا غرب جهان اسلام، گنجینه عظیمی از آثار معمارانه از قرون مختلف به جا مانده است که مفتخر به منقّش شدن به این نام مبارک و تجلیِ «ذكرُ عليٍ عباده» با ابزارهای معمارانه هستند. 🔹اما جالب آنکه حسب برخی پژوهشهای انجام شده، کهن‌ترین نمونه‌های شناخته شده از نقوش تزئینیِ نام علی(ع)، نه متعلق به ایران، بلکه متعلق به حوزه جغرافیایی شام بوده است! یعنی همان جایی که سالها تلاش شد تا نام مبارک ایشان محو شود. نمونه‌ای از این نقوش که در قلعه شهر حلب در شمال شامات به دست آمده را هرتسفلد (باستان‌شناس آلمانی) در کتاب خود که درباره کتیبه‌های اسلامی این سرزمین منتشر شده، معرفی کرده است. کدام حاکم دیگری را در جهان اسلام می‌شناسید که نام او پس از قرنها اینطور بر تارک آثار تمدنی کشورهای مختلف حتی در سرزمینی که سالها مشهور به دشمنی با او بوده، باقی مانده باشد و بدرخشد؟ "كذَٰلک يَضرِب اللَّه الْحَقَّ والْبَاطل فأَمَا الزَّبدُ فَيذهبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ الناس فَيمْكثُ فی الْأَرض: خدا براى حق و باطل چنين مثَل زند، اما كف به كنارى افتد و نابود شود و آنچه براى مردم سودمند است در زمين باقی بماند" (رعد/۱۷). https://eitaa.com/baladetayyeb
بلد طیّب/منان رئیسی
متن نامه مهم رئیس سابق مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران که در حاشیه جلسه تودیع و معارفه به شهردا
خداحافظ مرد دوست داشتنی امروز ظهر خبر را شنیدم و مثل پتک بر سرم فرود آمد. دکتر عماد افروغ درگذشت؛ در بهترین زمان ممکن. شب ۲۱ رمضان از شدت کسالت، وارد کما شد و در بهترین زمان ممکن، در شب ۲۳ رمضان دقیقا در وقت سحر، دار فانی را وداع گفت! چه سعادتی و چه مرگ رشک برانگیزی. رحمت خدا بر او که حقیقتا مصداق یک اندیشمند "باشرف" بود. با او به لحاظ فکری اختلاف نظرهایی داشتم و به ویژه بعد از اغتشاشات اخیر، بحثهای مفصلی با هم داشتیم. به برخی سیاستهای نظام منتقد بود و گرچه من هم نقدهایی داشتم اما جنس نقدهای او با امثال بنده فرق داشت. اما به رغم اختلاف نظرها، چیزی که باعث شد برایم بسیار عزیز و احترام برانگیز باشد شرافت و آزادگی او بود. مدتی که در شورای انتشارات شهرداری تهران، متواضعانه دعوت حقیر را پذیرفت و به عنوان یکی از اعضای علمی در خدمتشان بودم این شرافت و آزادگی را در کلام و رفتارش به وضوح می‌دیدم. اما آنچه برایم فراموش نشدنی است پیام تبریکی است که پس از جدا شدنم از شهرداری برایم فرستاد. نامه‌ام به شهردار محترم تهران را خوانده بود و برایم نوشت که به شما تبریک می‌گویم که ماندن در قدرت را باری به هر جهت و به هر قیمتی نخواستید. خودش هم دقیقا همینطور بود و ماندن در قدرت را باری به هر جهت نمی‌خواست. جایی می‌رفت و مسئولیتی را قبول می‌کرد که بداند می‌تواند شرافتمندانه عمل کند و وجدانش را زیر پا نگذارد و گرنه عطای میز و منصب را به لقایش می‌بخشید. به گمانم دلیل اینکه بعد از یک دوره نمایندگی مجلس، دیگر هرگز نه در مجلس و نه در هیچ جای دیگری بخت خود را برای گرفتن پست‌های سیاسی نیازمود همین بود. او از اندیشمندان باشرفی بود که چیزی را که می‌فهمید صادقانه و بدون هر نوع مصلحت اندیشیِ بی‌جا بیان می‌کرد و همین صراحت کلامش هم سبب شده بود تا با انواع افتراها از طرف گروه‌های مختلف سیاسی مواجه شود. خداحافظ مرد باشرف و دوست داشتنی. چقدر در این روزگار که فضای سیاسی ما پر شده از تملق و چاپلوسی جایت خالیست و چقدر به امثال تو که قرین شرافت و آزادگی بودی نیازمندیم. انشاالله علی الدّوام، مهمان خوان کرم ابرمرد شرافت و آزادگی، امیرالمومنین علیه‌السلام باشی. هدیه به روح ایشان فاتحه و صلواتی مرحمت بفرمایید. @baladetayyeb
بلد طیّب/منان رئیسی
پارسال دقیقا هفته آخری که قرار بود از شهرداری تهران جدا شوم جلسه‌ای با مدیر یکی از شبکه‌های سیما در
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب درپی درگذشت دکتر عماد افروغ را ملاحظه فرمودین؟ ایشان از مرحوم دکتر افروغ چنین تعبیر کردند: "دانشمند فرزانه و انقلابی". تعبیر انقلابی خیلی پیام دارد‌ به ویژه برای آنهایی که هر منتقد دلسوزی را با انواع برچسب‌ها متهم می‌کنند. کاش همه ما به این ادراک برسیم که نقد ناصحانه، لازمه بهبود عملکرد هر سیستمی است. این فرمایشات مرحوم علامه مصباح ارزش چندبار شنیده شدن را دارد. @baladetayyeb
بحران آب؛ مجازات مردم یا تنبیه مدیران بی‌تدبیر؟! 🔸اخیرا از طرف برخی مدیران اعلام شد که به رغم بارندگی‌های هفته‌های گذشته، در حال حاضر بیش از ۸۰ درصد از ظرفیت سدهای پنج گانه تهران خالی است و شرایط این سدها در وضعیت ناپایدار قرار گرفته است. برای حل این مشکل پیشنهاد کرده‌اند که از این به بعد، به جای اینکه تنها مصرف‌کنندگان بیش از ۳ برابر الگوی مصرف دچار قطعی آب شوند، آنهایی که ۲ برابر و یک و نیم برابر الگوی مصرف استفاده دارند هم تحت مجازات قرار بگیرند تا بتوان از بحران آب عبور کرد. خدمت عزیزانی که این پیشنهادات عجیب را مطرح می‌کنند عرض می‌شود که بحران آب در تهران و اغلب کلانشهرهای دیگر، نتیجه به هم خوردن تعادل منطقه‌ای و توسعه نامتوازن است که سبب انباشت جمعیت در پهنه‌ای محدود شده است و بدیهی است که وقتی ظرفیت زیست محیطی و اکولوژیک یک شهر به سر آید، انواع بحرانهای آب و انرژی و غیره بروز می‌یابد. لذا برای مجازات، کسانی اولویت دارند که کلانشهرها و به ویژه تهران را طی دهه‌های گذشته اینطور نامتوازن توسعه داده‌اند و با توجیهاتی نظیر لزوم درآمدزایی از طریق تراکم فروشی و بارگذاری‌های مازاد، وضعیت تراکم و جمعیت شهر را به این روز انداخته‌اند. 🔸در همین راستا چند سوال برای تأمل مدیران مربوطه مطرح می‌شود: - پیشنهاد قطع آب خانواده‌هایی که مصرفشان یک و نیم برابر الگوی مصرف است چه نسبتی با سیاست افزایش جمعیت دارد؟ خانواده‌ای که به جای ۱ فرزند، مثلا ۳ فرزند دارد اگر مصرف آبش یک و نیم برابر شود آیا مرتکب جرم شده است که آب منزل او را قطع کنیم؟! آیا با این نوع تنبیهات عجیب و غریب می‌توان خانوارهای ایرانی را تشویق به فرزندآوریِ بیشتر کرد؟ - آیا مصرف آب در سبک زندگی مولّد با سبک زندگی رایج که صرفاً مصرفی است یکسان است؟ آیا تولید محصولات خانگی و مواردی نظیر کاشت درختان مثمر و ... نیازمند مصرف آب بیشتر نیست؟ نسبت سبک زندگی مصرفی با سبک زندگی اسلامی ایرانی چیست؟ آیا با مجازات خانواده‌هایی که سبک زندگی مولّد دارند می‌توان به ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی امیدی داشت؟ آیا وقتش نرسیده که برای قبوض انرژی، پیوست سبک زندگی هم لحاظ شود و برای همه خانواده‌ها، از یک نوع الگوی مصرف تبعیت نکنیم؟ - برای حل بحران آب و انرژیِ کلانشهرها بهتر نیست که به جای مجازات مردم، به سراغ مجازات مدیرانی برویم که از اجرای اسناد بالادست طفره رفته‌اند و وضعیت کلانشهرها را به این حال و روز انداخته اند؟ برای مثال، هم در سند ملی آمایش سرزمین و هم در سیاستهای کلی نظام در امور شهرسازی (ابلاغی رهبر معظم انقلاب به تاریخ ۸۹/۱۱/۲۹) به وضوح بر لزوم تراکم‌زدایی از کلانشهرها و جلوگیری از گسترش بی‌رویه کلانشهرها تصریح شده است اما مدیران مربوطه به گونه‌ای عمل کرده‌اند که گویی چنین اسنادی اساسا وجود ندارد و عجیب آنکه در این خصوص، حتی اگر از سنگ هم صدا درآید از نهادهای نظارتی صدا در نمی‌آید! حال در چنین شرایطی چه کسی برای مجازات اولی است؟ مردم بیچاره و یا مدیران بی‌توجه به اسناد بالادست و یا نهادهای نظارتی که این تخلفات برایشان هیچ اهمیتی نداشته و سکوت کرده‌اند و یا شاید هم بنده حقیر که پایم را از گلیمم درازتر کرده‌ام و به چنین پیشنهادات فاقد توجیهی معترض شده ام؟! @baladetayyeb
بلد طیّب/منان رئیسی
لزوم تربیت حکیم مهندس زمان لازم برای مطالعه: ۲ دقیقه رحمت خدا بر حکیم فرزانه مرحوم آیت الله حائری ش
درباره شهرهای تهی از حکمت 🔸 اخیرا از قول یکی از حکما چنین شنیدم که قاجار برای انتخاب تهران به عنوان پایتخت از چندین منجّم مشورت گرفت و بعد از اطمینان از مناسب بودن موقعیت فیزیکی و جغرافیایی، آن را به عنوان پایتخت حکومت خود برگزید. برخلاف دوره معاصر که ساخت و سازها از حکمت تهی شده است، در معماری و شهرسازی اسلامی ایرانی چه در مقیاس خُرد نظیر تعیین زمان ساخت یک منزل مسکونی و چه در مقیاس کلان نظیر انتخاب پایتخت و یا حتی تعیین تاریخ شروع ساخت یک میدان مهم شهری، بهره‌گیری از حکمت کاملاً رایج بوده است که در علومی نظیر علم نجوم بروز و ظهور داشت. 🔸 برای مثال بنابر برخی پژوهش‌ها، زمان دقیق شروع معماری ميدان نقش جهان اصفهان ساعت ۱۱:۲۲ پيش از ظهر روز ۱۸ صفر سال ۹۹۹ قمری (منطبق بر ۲۵ آذرماه یا بُرج قوس ۹۶۹ شمسی) بوده است. اما در این ساعت و این تاریخ چه سرّی نهفته بوده است که برای شروع احداث چنین میدان مهمی انتخاب شده است؟! 🔸 از آنجا كه در این لحظه، محور ميدان، هم‌راستا با زاویه سَمت خورشيد-زحل می‌گردد، دليل نجومی برای هم‌ترازیِ نظام‌مند معماری با اوضاع فلكی آسمانه‌اش بوده است. به نحوی که در این زمان و بر اساس قواعد علم نجوم، خورشيد در خانه دَهُم (به تعبیر منجّمان، وتد عاشر) و زحل در خانه چهارم (به تعبیر منجّمان، وتد رابع) است كه این وضعیت در «زایجه کیهان» نيز برقرار بوده و دليل خوبی برای بنانهادن بوده است. طبق قواعد تنجيم، خورشيد كوكب پادشاهان است و حضورش در دهم، دلالت بر حكومت می‌كند. زحل نيز كوكب عمارت و ساخت وساز و دیرپایی است و حضورش در چهارم، متناسب بوده است با ساخت میدانی شاهانه. فلذا زمان شروع معماریِ این میدان، بر این دو دلیل نجومی (یعنی حکومت و دیرپایی) استوار شده است. 🔸 حالا مقایسه بفرمایید با شهرهای معاصر که دیگر در آنها نه به علم نجوم در ساخت و سازها توجهی می‌شود و نه به علم طب و نه به هر نوع حکمت دیگری. از شهری که صفر تا صد آن صرفاً بر اساس مناسبات نظام سرمایه‌داری شکل بگیرد و حرف اول و آخر آن را فقط و فقط سوداگری و صرفه اقتصادی بزند چه انتظاری می‌رود؟ آیا میان انبوه مشکلات روحی و روانی شهروندانِ چنین کلانشهرهایی با تهی شدن این شهرها از هر نوع حکمت، هیچ رابطه‌ای برقرار نیست؟ @baladetayyeb
قم در مسیر تهرانیزه شدن؟! 🔸 کمیسیون ماده پنج قم در یکی از جدیدترین مصوبات خود در تصمیمی عجیب، عملا با انکار بافت تاریخی قم مصوب کرده است که از این به بعد، در سرتاسر بافت تاریخی، صرفا ۶۷۲ قطعه دارای ارزش تاریخی (البته تنها با فاصله یک ملک) حراست شوند. خب معنای این مصوبه چیست؟ معنایش آن است که به‌زودی باید منتظر افزایش شدید تراکم در بافت تاریخی و احداث ساختمان‌های چهار طبقه یا بیشتر در مجاورت بناهای ارزشمند تاریخی شهر قم باشیم آن هم تنها به فاصله یک ملک! تقریبا هیچ جای دنیا با بی‌توجهی به بافتهای ارزشمند تاریخی، اینطور ریشه خود را نمی‌زنند. بلکه برعکس، به شدت از آثار تمدنی و هویتی خود مراقبت می‌کنند؛ به نحوی که برخی کشورهای غربی چنان روی هویت خود حساسند که برای بافتهای با قدمت به مراتب کمتر، حفاظت به مراتب بیشتری را لحاظ می‌کنند. 🔸علاوه بر بحثهای هویتی، وجه دیگر این نوع مصوبات عجیب، تشدید برخی مشکلات زیست محیطی کلانشهرها نظیر بحران آلودگی هوا و ... است. قانون هوای پاک را ملاحظه فرموده‌اید؟ ماده ۲۱ این قانون تصریح کرده است که وزارت راه و شهرسازی موظف است مسائل زیست محیطی را در طرحهای جامع و تفصیلی شهرها لحاظ کند و ضوابط تراکم ساختمانی، متناسب با شرایط اقلیمی و معیارهای زیست محیطیِ مورد تایید سازمان حفاظت محیط زیست باشد و ضوابط پیوست سلامت نیز مورد تایید وزارت بهداشت باشد. از زمان تصویب این قانون حدود ۶ سال گذشته است اما سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت بهداشت، چقدر عملاً در تهیه طرحهای جامع و تفصیلی شهرها جدی گرفته می‌شوند؟ برفرض محال که جدی هم گرفته شوند، این طرحهای جامع و تفصیلی، بعد از تهیه و تصویب، چقدر عملاً مبنای توسعه شهرها هستند؟! 🔸 در چنین شرایطی که برخی مدیران اجرایی که گاها فاقد دانش لازم هستند و بعضا نیز با روابط سیاسی منصوب شده‌اند برای آینده کلانشهرها چنین تصمیمات شاذی می‌گیرند، چقدر امتداد تمدنی ما محتمل است و یا از سوی دیگر، چقدر حل مسائلی نظیر آلودگی هوای کلانشهرها میسر است؟ باتوجه به آنکه بسیاری از تحولات کالبدی کلانشهرها، نه نتیجه طرحهای جامع و تفصیلی، بلکه حاصل خروجی کمیسیون‌هایی نظیر کمیسیون ماده ۵ است آیا وقتش نرسیده که تا قبل از آنکه تتمّه هویتی و تمدنی شهرهایمان را به کلی به فنا بدهیم و تا قبل از آنکه با تراکم‌فروشی‌ها و بارگذاری‌های بیشتر، در سوگ تتمّه هوای پاک شهرهایمان بنشینیم، فکری اساسی برای این نوع کمیسیون‌ها کنیم که دائما با نقض اسناد بالادست، در حال شخم زدن شهرهایمان هستند؟ 🔸خدمت نهادهای نظارتی عرض می‌شود که حسب آمار مراجع ذیربط، سالیانه چندین هزار نفر در کلانشهرها صرفا به علت آلودگی هوا جان می‌سپارند؛ این آمار، فقط در تهران بیش از ۶۰۰۰ نفر در سال اعلام شده است! از این آمار دهشتناک دردتان نمی‌گیرد؟! توجه به مسائل هویتی و تمدنی پیشکش، حداقل باتوجه به ارتباط معنادار آلودگی هوا با افزایش تراکم کلانشهرها، برای جلوگیری از تضییع بیشتر حق‌الناس، عملکرد کمیسیونهایی نظیر ماده ۵ و ماده ۱۰۰ و ... که به مجرایی برای شهر فروشی‌های به ظاهر قانونی تبدیل شده‌اند زیر ذره‌بین قرار گیرد تا بیش از این به خاطر منافع اقلیت، حقوق عامه تضییع نشود. @baladetayyeb
بلد طیّب/منان رئیسی
بخشی از راه حل مسئله مسکن در این ویدئو تقدیم شده است. تنظیم گری بازار با سیاستهای مالیاتی از مهمترین
تصمیم خوب هیات دولت بحمدالله در جلسه امروز هیات دولت، لایحه اخذ مالیات از معاملات مکرر مسکن (با سقف ۶۰ درصد و کف ۲۰ درصد) تصویب شد. انشاالله اگر این لایحه در عمل به خوبی اجرا شود و به سرنوشت قانون مالیات بر خانه‌های خالی دچار نشود، گام موثری برای مقابله با سوداگری و سفته بازی در زمینه مسکن خواهد بود و ضمن کنترل افزایش قیمت خانه‌ها حتی می‌تواند بر کنترل بازار اجاره نیز موثر باشد. @baladetayyeb
بلد طیّب/منان رئیسی
درباره غفلت راهبردی اغلب مدیران شهری: 🔹 طبق این پژوهش که اخیرا در یکی از مجلات علمی منتشر شده است،
ظرف زمان، ظرف مکان و سرانه جرم 🔹 حسب آمار مراجع ذیربط، هرساله در ماه مبارک رمضان، آمار انواع جرم و جنایت اعم از سرقت و قتل و ... کاهش معناداری می‌یابد. این کاهش دلالت بر آن دارد که ظرف زمان، بر کنش‌ها و رفتارهای شهروندان کاملا موثر است. اما چیزی که اغلب از آن غافل هستیم این است که علاوه بر ظرف زمان، ظرف مکان هم بر رفتارهای شهروندان موثر است. به این معنا که سبک معماری و شهرسازی در افزایش و یا بالعکس، کاهش مواردی همچون سرقت و ناامنی و نزاع و حتی مواردی نظیر طلاق موثر است. قرآن کریم، تاثیر ظرف مکان بر خروجیِ آن مکان را چنین توصیف می‌فرماید: "وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا: سرزمین پاکیزه، گیاهش به فرمان پروردگار می‌روید امّا سرزمینهای بد طینت (و شوره‌زار)، جز گیاه ناچیز و بی‌ارزش، از آن نمی‌روید" (اعراف/۵۸). 🔹 دقت کرده‌اید که سرانه آسیب‌های اجتماعی در شهرهایی که تراکم منطقی‌تری دارند و شهرسازی آنها از هجوم بلندمرتبه‌سازی‌ها و شهرفروشی‌ها تا حدودی در امان مانده است در مقایسه با کلانشهرهای متراکم به مراتب کمتر است؟ مثلا سرانه سرقت در یزد را با تهران و یا کرج مقایسه بفرمایید و یا سرانه قتل در مناطق متراکم‌تر کلانشهرها را با مناطقی که در همان کلانشهر از تراکم کمتری برخوردارند مقایسه بفرمایید. 🔹 حالا سوالی که مطرح می‌شود این است که هزینه هر نزاع، قتل، سرقت، طلاق و ... برای حاکمیت چقدر است؟ آیا درآمدهای حاصل از تراکم‌افزایی، شهرفروشی و توسعه عمودی شهرها می‌تواند همه این هزینه‌های مادی و معنوی را پوشش دهد و آیا فارغ از مسائل فرهنگی، واقعا این سبک از شهرسازی برای ما از منظر اقتصادی به صرفه است؟ پس اگر این نوع شهرسازی نه توجیه فرهنگی دارد و نه صرفه اقتصادی، منافع چه افراد یا گروه‌هایی در میان است که اینقدر برای تحول در سیاستهای شهرسازی و تحقّق "بلد طیب" مقاومت می‌شود؟! @baladetayyeb