چند سطر برای مدیران خوب و باعرضه درباره "عمق سکولاریسم در نظام آموزشی و اجرایی کشور" (این چند سطر، در خصوص معماری به عنوان مثال ارائه شده است اما همین وضعیت، بر بسیاری از موارد دیگر نیز حاکم است):
مدت زمان مطالعه: ۲ تا ۳ دقیقه
گرچه می دانم که این روزها، عملکرد برخی از مدیران خوب ولی بی عرضه (به تعبیر آیت الله جوادی آملی) باعث شده نتوان به سهولت از لزوم توجه به آموزه های دینی در مدیریت کشور سخن گفت ولی چون شخصا بی عرضگی این نوع مدیران را به پای اسلام نمی نویسم لازم دانستم این چند سطر را بنویسم. یکی از گرایش های کارشناسی ارشد در رشته معماری، کارشناسی ارشد معماری اسلامی است. در سایر گرایش های معماری، نام بردن از منابع دینی و آموزه های اسلامی، از نظر برخی از اساتید سکولار، خبط بزرگ تلقی می شود اما آنچه جای تعجب دارد وضعیت سرفصل های کارشناسی ارشد معماری اسلامی است. توضیح آنکه در رشته معماری، مهمترین واحدهای درسی، دروس طراحی است و ارشد معماری اسلامی دارای سه درس طراحی با این عناوین است: طراحی ابنیه مذهبی ۱ و ۲ و ۳ که به ترتیب طی ترمهای ۱ تا ۳ به دانشجو ارائه می شود.
اما همانطور که از عناوین درسی این سه درس مشخص است، هر سه صرفا متمرکز بر طراحی ابنیه مذهبی نظیر مسجد و حوزه علمیه و ... می باشد. خب معنای این چیست؟ معنایش آن است که از نظر دوستانی که این سرفصلها را نوشته اند و تصویب کرده اند، اسلام در خصوص معماری، به جز معماری ساختمانهای مذهبی، ساکت و صامت است و لذا معماری اسلامی، صرفا یعنی معماری ابنیه مذهبی!
در چنین نگرشی، به اشتباه چنین تصور می شود که اسلام در طراحی سایر موارد نظیر مسکن، بازار، محله و ... هیچ حرفی برای گفتن ندارد (نه در سطح استراتژی و تاکتیک و نه در سطح راهکار و تکنیک) و لذا در سایر ابنیه، آموزه ها و استانداردهای برگرفته از سایر منابع (بعضا منابع کاملاً متعارض با آموزه های دینی)، مبنای تعلیم دانشجویان ما قرار می گیرد.
آنگاه همین دانشجویان، بعد از فارغ التحصیلی، مشغول کار می شوند و شهرهای ما را بر اساس همین آموزش سکولاری که در دانشگاه ها دریافت کرده اند، طراحی می کنند و یا بعضاً با گرفتن مسئولیت های اجرایی یا تقنینی، سیاستهای کلان کشور را تعیین می نمایند. نتیجه می شود همین وضعیت فعلی که برای آنکه به آقایان و خانمهای مدیر (در واقع همان دانشجویان دیروز) بفهمانیم که مثلا عمودی سازی، آپارتمان سازی و یا متراکم سازی شهرها در تعارض با سبک زندگی اسلامی ایرانی است باید پوست خودمان را بکنیم و آخرش هم متوجه نشوند که دارند با مصوبات و برنامه های خود، چه تیشه ای به ریشه سبک زندگی و مبانی تمدنی ما می زنند.
ماحصل چه می شود؟ میشود انبوهی از برنامه های متعارض با مبانی اسلامی که گرفتاری اش می مانَد برای ملت مظلوم. مثلا یک قلمش همین آلودگی هوای این روزهای تهران و کلانشهرها هست که نتیجه تمرکزگرایی ها و بارگذاری های بیش از ظرفیت اکولوژیک شهرها است؛ در حالیکه اگر آقایان و خانمهای مسئول، درست آموزش دیده بودند میدانستند که در منابع دینی، این نوع توسعه عمودی و متراکم نفی شده است. نمی دانم، شاید هم آموزش دیده اند ولی در مقام اجرا، سکولار اقدام می کنند و اراده اجرای دانسته ها را ندارند و یا پای منافع دیگری در میان است و ...
خب با توجه به توضیحات فوق، آیا مسئولان ذیربط (البته از نوع خوب و باعرضه)، وظیفه ای برای درمان این نوع نگرش سکولار، هم در سیستم آموزشی و هم در سیستم اجرایی کشور ندارند؟
@baladetayyeb
ببینید غربیها چطور با ایدههای خلاقانه، از اتمام سال ۲۰۲۲ و آغاز سال ۲۰۲۳ برای تبلیغ فرزندآوری بهره بردهاند.
در کنار این نوع تبلیغات، آنها سعیشان بر این است که الزامات فرزندآوری را عملا نیز لحاظ کنند که از مهمترینش، نوع مسکن و کم و کیف آن است. هم اکنون، سهم مسکن از سبد هزینههای خانوار در برخی کلانشهرهای ما حدود ۵۰درصد است در حالی که متوسط جهانی این رقم، زیر ۲۰درصد است! علاوه بر هزینه زیاد مسکن، کیفیت اغلب خانههای ما نیز هیچ سنخیتی با فرزندآوری بیشتر ندارد؛ خانههای نُقلی پنجاه شصت متری در کلانشهرهای متراکم و پر از دود که دائما مدارسش از شدت آلودگی هوا تعطیل میشوند و کودکانش بدون تامین نیازهای روحی و جسمی خود مجبورند صبح تا شبشان را توی این قفسهای آپارتمانی سپری کنند چطور می توانند بستری برای فرزند آوری بیشتر باشند؟
چطور است که در خود آمریکا (به عنوان مهد نظام سرمایه داری) از الگوی شهرسازیِ پهن دشتی و شهرهای کم تراکم و خانه های وسیع استفاده می کنند ولی ما باوجود داشتن زمین فراوان، شدهایم کاسه داغتر از آش و دائم بر تنور تمرکز و تراکم کلانشهرهایمان می دمیم و حتی شهرهای کوچکمان را هم داریم تهرانیزه میکنیم! آیا میدانستید که اکنون کمتر پایتختی در جهان است که تراکمش بیشتر از تهران باشد؟ دولت محترم با شکستن تحریم خودساخته زمین و باز کردن کمربند شهرها، عملا تراکمزدایی از کلانشهرها را شروع کند تا هم مشکل مسکن مردم حل شود و هم به تبعش معضل فرزندآوری حل شود.
@baladetayyeb
طبق آموزه های سنتی، رنگ ها و نورها نیز مانند انسانها، طبایع مختلف دارند و لذا هر نوع فضایی با توجه به عملکرد و طبعش، رنگ و نور متناسب با خود را می طلبد. در این تصویر، دقت معمار ایرانی در انتخاب رنگ و نور دو فضای متفاوت از خانه طباطبایی های کاشان را ملاحظه بفرمایید.
تصویر سمت راست (تالار یا به قول امروزی ها، پذیراییِ خانه) است و تصویر سمت چپ (سه دری یا به قول امروزی ها، اتاق در همین خانه). در ارسی های تالار از رنگ های محرّک مانند قرمز به وفور استفاده شده است زیرا فضای تالار، فضایی اجتماعی است که برای مهمانداری و تعاملات اجتماعی با مهمانان طراحی شده است و لذا بهتر است از رنگ های گرم نظیر قرمز در چنین فضایی بیشتر استفاده شود تا منتج به روابط گرم تر و افزایش تعاملات شود. اما در سه دری (که عملکردش تقریبا شبیه به اتاق در خانه های امروز است) فضا شخصی تر است و لذا غلبه با رنگ های سکون آفرین و ملایمتر نظیر سفید و آبی است که این ویژگی ها کاملاً با عملکرد اتاق تطبیق دارد.
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از حجاب زدایی از البسه تا حریمزدایی از ابنیه!
در این ویدئو مشاهده بفرمایید که غربیها از چند دهه قبل، چطور برای تغییر سبک البسه و ابنیه ما سند محرمانه میپیچیدند! عجیب آنکه اغلب مدیران ما (چه در شورای عالی شهرسازی، چه در شورای عالی انقلاب فرهنگی و چه در شهرداریها و سایر نهادهای مسئول) بعد از چند دهه از این سند خیلی محرمانه، هنوز متوجه این راهبرد آنها و تاثیر معماری و شهرسازی بر مسئله عفاف و حجاب نشدهاند و در دهه پنجم انقلاب اسلامی هنوز در حال تکرار همان سیاستهایی هستند که ریشه در دوره پهلوی دارد! اینکه عرض میشود انقلاب اسلامی هنوز وارد عرصه معماری و شهرسازی نشده دلیلش چنین مواردی است.
@baladetayyeb
سه سوت درباره زندگی در شعارهای «خانه، ماشینی برای زندگی» و «زن زندگی آزادی».
زمان لازم برای مطالعه: سه دقیقه
- سوت اول و شعار خانه، ماشینی برای زندگی:
لوکوربوزیه (معمار مشهور فرانسوی و پدر معماری مدرن)، حدود ۹۰ سال قبل، با طرح شعار «خانه، ماشینی برای زندگی»، سبک زندگی جدیدی را تئوریزه کرد که در آن، فضاهای شهر به چند بخش اصلی تقسیم شدند: سکونت، کار و تفریح. در نتیجه، خانه که تا قبل از آن، هم فضای کار و تولید بود و هم فضای تفریح و هم فضای سکونت و استراحت، به سرپناهی صرفاً برای خواب و استراحت تقلیل یافت. لذا همان طور که ماشین شبها در گوشه پارکینگ، پارک میشود تا فردا مجدد روشن شود و مورد استفاده قرار گیرد، کارکرد خانه نیز به پارکینگ شبانه انسانهایی بدل شد که بعد از فعالیت روزانه، صرفاً شب را در این سرپناه، پارک میکنند تا برای فعالیت فردایشان دوباره آماده شوند.
تا به حال ماشینی دیده اید که مثلا برای مهمانداری و تعاملات اجتماعی فضا داشته باشد؟! لذا چون خانه ماشین زندگی شد، به تدریج همه چیزش ازش گرفته شد؛ تربیت و تفریح کودکان به مهد کودکها واگذار شد، مهمانداری به تالارها و کافه ها، تفریح به پارکها و شهربازیها و طبخ غذا نیز به بیرون برها و رستورانها سپرده شد و به این ترتیب، از خانه، فقط سلولی ماند برای خواب شبانه. دقیقاً شبیه به همین سلولها و قفسهای پنجاه شصت متری که در کلانشهرها میسازیم و اسمش را خانه گذاشته ایم.
به این ترتیب، مفهوم خانه های نُقلی و سلولی پدیدار شد، زیرا طبیعی بود که خانه ای که دیگر نه فضای کار و تولید است و نه فضای مهمانی و نه فضای تفریح، نیازی به وسعت چندانی ندارد و به این ترتیب، سلولهایی پدیدار گشت که بایستی همچون ماشین، اقتصادی باشند؛ و طبیعی بود که در این نگاه اقتصادی، کیفیتهای خانه سنتی (نظیر حوض و درخت و ایوان و غیره) فدای مفاهیم کمّی نظیر متراژ و زیربنا و غیره شود.
- سوت دوم و شعار زن، زندگی، آزادی:
وقتی همه چیز خانه را از آن گرفتیم، آنگاه چه بلایی بر سر زن خانه آوردیم؟ خانه تبدیل شد به سلولی برای حبس او؛ سلولی که دیگر نه فضایی داشت برای تربیت و تفریح کودکانش و نه فضایی برای تولید خانگی و نه فضایی مناسب و وسیع برای مهمانداری. پس برای آزادی از چنین قفسی، لازم شد که زن، خانه را رها کند و آزادی را در محیط بیرون خانه و فضای شهری جستجو کند و چنین شد که فضای شهری تبدیل شد به فضایی برای تبرّجات زنانه و تامین نیازهای روحی، روانی و عاطفی او. لذا مفهوم خانه داری که تا قبل از آن و در فرهنگ سنتی، مفهومی مثبت تلقّی می شد به مفهومی منفی بدل شد و به زن چنین القا شد که حتی اگر شده، با حقوقی نصف حقوق مردان در محیط بیرون خانه کار کند ولی انگ خانه داری را تحمل نکند! پس خانه که تا قبل از مدرنیسم، برای زن هم فضای زندگی بود و هم فضای آزادی، به سلولی تبدیل شد برای حبس او و فرزندانش.
به این ترتیب زن را از خانه به کارخانه کشاندیم و فضای خانه های باصفای سنتی را به سلولهایی قفس گونه برای زندان کردن زنان تبدیل کردیم و او را مجبور کردیم که آزادی را نه در کانون خانه و خانواده بلکه در فضاهای شهری و بیرون خانه جستجو کند. در نتیجه، به او القا کردیم که خانه داری، چیزی نیست به جز مفهوم کرختِ خانه نشینی و لذا برای رهایی و آزادی از این کرختی، دل او را از خانه میکنیم تا چرخ کارخانه ها ارزانتر بچرخد.
در چنین سبک زندگی، کودکان بایستی طعم محبت را در مهد کودکها جستجو نمایند و پیران بایستی طعم حمایت را در خانه های سالمندان گدایی نمایند و همسران نیز بایستی طعم عشق و محبت همسرانه را در فضای مجازی و فضای شهری و هر فضای دیگری به جز کانون خانه بجویند. چه نتیجه شومی! تخریب بنیان خانه و خانواده به قیمت چرخاندن هر چه ارزانتر چرخهای نظام سرمایه داری!
- سوت سوم برای آقایان و خانمهای مسئول:
آیا چنین خانه ای می تواند بستر تحکیم خانواده و تعالی معنوی و حقیقی انسان باشد؟ چنین خانه ای، "اُدْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِين: با سلامت و ايمنى داخل آنجا شويد" است (حجر/۴۶) و یا سلولی است جهنم گونه؟ "قِیلَ ادخُلوُا أبوابَ جَهنّم: به آنها گفته شود از درهای جهنم وارد شوید" (زمر/۷۲).
مدیرانی که دائم شعارهای انقلابی میدهند بدانند که شرط لازم برای تعالی جامعه، طراحی درست ظرف آن جامعه است و هر مظروفی، ظرف متناسب با خود را می طلبد. شهرسازی متراکم و عمودی با سلولهای پنجاه شصت متری، ظرف نظام سرمایه داری است که مظروف شعارهای اسلامی و انقلابی در آن نمی گنجد. پس لطفا یا شعارهایتان را عوض کنید و دیگر دم از اسلام و انقلاب نزنید و یا اگر بر این شعارهای اسلامی اصرار دارید، دست از تقلید از شهرسازیِ متناسب با نظام سرمایه داری بردارید و مسکن و ظرف متناسب برای زیست و زندگانی حقیقی انسانها را تدبیر نمایید.
@baladetayyeb
نامه به شهردار.pdf
148.4K
متن نامه مهم رئیس سابق مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران که در حاشیه جلسه تودیع و معارفه به شهردار محترم تهران تقدیم شد.
علی رغم هشدارهای اعلام شده و به رغم سپری شدن چند ماه از تحویل این نامه، هنوز مدیران شهری تهران در حال پیگیری همان سیاستهای خطرناک سابق هستند و لذا اکنون این نامه به صورت عمومی در این کانال منتشر می شود تا انشاالله در پیشگاه خدای متعال، به تکلیف خود عمل کرده باشم و مدیون خون شهدای والا مقام و هموطنان عزیزم به خاطر سکوت و مصلحت اندیشی های بیجا نشده باشم.
به عنوان معلم کوچک دانشگاه به همه دلسوزان هشدار می دهم که سکوت آنها ممکن است در آینده نه چندان دور، منجر به تشدید جدی مسائل تهران شود (اعم از آلودگی هوا و مسائل زیست محیطی و ترافیکی و آسیبهای اجتماعی و ...) و آنگاه ممکن است این مسائل به بحران امنیتی برای کل نظام تبدیل شود. به ویژه آنکه الگو بودن تهران برای سایر شهرهای کشور، سبب نگرانی مضاعف دلسوزان شده است. والعاقبه للمتقین
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا تا به حال درباره بیماری سارسلیته و ارتباط آن با آپارتمان نشینی چیزی شنیده اید؟! این ویدئوی کوتاه را مشاهده بفرمایید.
زمان: ۱ دقیقه و ۴۰ ثانیه
@baladetayyeb
معماریِ ضد زن و زندگی
زمان لازم برای مطالعه: ۲ تا ۳ دقیقه
لطفا به این جملات وارطان هوانسیان، از شاخصترین معماران دوره پهلوی که مروّج سیاستهای رضاشاه و محمدرضا شاه پهلوی برای تغییر هویت زنان ایرانی بود دقت بفرمایید:
"کسانی که آن زمان (دوره قبل از سلسله پهلوی) را به یاد دارند به خوبی میدانند که ساختمانهای این شهر بزرگ (تهران) مانند طبقه نسوان (بانوان) که در زیر چادر سیاه مستور بودند با دیوارهای بلند کاهگلی و یکنواخت محصور و جز با یک در چوبی آن هم به اشکال مختلف که در روی آنها کوبه های آهنی بدقوارهای نصب شده بود وسیله ارتباط دیگری با دنیای خارج خود نداشتند. در آن عصر یعنی قبل از رفع حجاب مگر کسی میتوانست آن حصار سیاه و غم انگیز را از گرد منزل مسکونی خود برداشته و از اتاق نشیمن، پنجرهای بر روی خیابان باز کند و یا بالکنی در جا و بنای خود احداث نماید؟ آن روزها همانگونه که زن در خانه محبوس و به مثابه یک نفر زندانی زندگی میکرد ساختمانها و باغها و سایر اماکن پایتخت ما هم در میان دیوارهای بلند محصور و مستور مانده و باز چنانکه در چهره زن آن روز، جلوه تبسم و صفا دیده نمیشد قیافه ساختمانها نیز در پناه همین دیوارهای گلی سیاه و بعضاً سر به فلک کشیده، عبوس و غمگین به نظر می رسید".
هوانسیان و همفکرانشان با این تفکر که خانه سنتی و درونگرای ایرانی همچون حصار و زندان است، مروّج معماری مدرن غربی در این کشور شدند و پیشنهادشان برای رهایی زن ایرانی از حصار معماری سنتی، تبدیل خانههای درونگرای سنتی به برونگرا بود. نتیجه آن تفکر را امروز شاهد هستیم؛ دیگر نه از حیاط مرکزی در خانههایمان خبری هست و نه از حوض و درخت و نه از ایوان های باصفا و پر از گلدان. به جایش برای آزادی زنانمان، آپارتمانهای قوطی کبریتی ساختهایم که گرچه پنجرههایش به جای حیاط مرکزی به سمت کوچه و خیابان باز میشود، ولی آنقدر شهرهایمان را عمودی و متراکم ساختهایم که اگر لحظهای همان پنجره باز شود، حریم خصوصی زن خانه از تیررس دید بلوکهای روبرو در امان نخواهد بود. لذا نه تنها به او آزادی و وسعت دید و منظر ندادیم بلکه زن ایرانی و فرزندانش را در این شهرهای عمودی و آلوده و در داخل این آپارتمانهای سلول مانند، از مواهب طبیعی و باد و نور طبیعی خورشید هم محروم کردیم.
دوباره این جمله هوانسیان را مرور کنیم: «آن روزها زن در خانه محبوس بود!»؛ کاش ایشان اکنون در قید حیات بود و معماری این روزهای شهرهایمان را میدید تا از او میپرسیدیم که اکنون که زنانمان در قفسهای آپارتمانی، نه فضای کافی برای مهمانداری دارند و نه فضای کافی برای بازی با بچه و تربیت فرزند و نه فضای کافی برای سرگرمیها و تولیدات خانگی، بیشتر محبوس و محصور هستند و یا آن زمان که زن ایرانی، خانهاش را نه فقط سرپناه، که مسکن، به معنای محل آرامش میدید و برای همه این فعالیتها، فضای کافی داشت؟
"وَالله جَعَل لَکُم مِن بُیُوتِکُم سَکَنا: و خداوند برایتان از خانههایتان آرامش قرار داد" (نحل/۸۰)؛ آیا اینکه خدای متعال در این آیه میفرماید از خانههایتان آرامش آفریدیم (و نه در خانههایتان)، معنایش این نیست که فقط برخی خانهها آرامش بخش هستند و نه هر خانهای؟ اگر بله، شرط آرامش بخشی برای معماری خانه چیست؟ خانههای افقی و پوشاننده و یا خانههای عمودی و عریان و بدون حریم؟
جا دارد آن دسته از مدیرانی که دائم در حال ترویج و تکثیر این نوع معماری و شهرسازی عمودی هستند با خود بیاندیشند که آیا میان افزایش دائم نرخ نزاع و طلاق و مسائل خانوادگی با این نوع آپارتمانهای ضد زن و قفس مانند که اغلب نیازهای روحی و روانی زن را سرکوب میکند، رابطه معناداری وجود ندارد؟! و آیا چنین قفسهایی میتواند بستر مناسب برای افزایش نرخ فرزندآوری باشد؟!
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ: مسلماً در اين (امور) براى آنهایی كه میاندیشند نشانههایی است (نحل/۱۱).
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"هلْ أَتاک حديثُ ضَيْفِ إِبْراهِيم الْمُکْرَمِين إِذْ دخلُوا عَلَيْه فَقَالوا سلَامًا قَال سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنکَرُون، فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجاء بِعِجْلٍ سَمِين: آيا خبر مهمانان ارجمند و بزرگوار ابراهيم(ع) به تو رسيده است؟ زماني که بر او وارد شدند، پس سلام گفتند؛ گفت: سلام، مردمی ناشناسيد؛ پس به سوی خانواده اش بازگشت و گوساله ای فربه [و بريان شده] آورد"(ذاریات/۲۶-۲۴).
در این آیات، از عبارت «فَراغَ إِلَى أَهْلهِ فَجَاء بعِجْلٍ سَمِين» چنین برداشت می شود که فضای پذیرایی بایستی از آشپزخانه کاملاً جدا باشد زیرا معنای «روغ» ايـن است كه انسان طورى برود كه نفهمند براى چه میرود و فی الواقع به معناى پنهانى رفتن است. پس قاعدتا در منزل حضرت ابراهیم(ع)، مطبخ از محل حضور مهمانان کاملاً مجزا بوده زیرا در غیر این صورت، استفاده از فعل «راغ» که به معنای رفتن پنهانی ابراهیم(ع) به سوی همسرش است توجیهی ندارد.
به علاوه، از عبارت «عِجلٍ سَمين» که به معنای گوساله فربه و بريان شده است چنین برداشت میشود که آشپزخانه، علاوه بر آنکه بایستی کاملاً از پذیرایی مجزا باشد بایستی از وسعت قابل توجهی نیز برخوردار باشد زیرا بدیهی است که لازمه بریان کردن گوساله فربه آن است که فضای لازم برای بریان کردن چنین گوساله ای مهیا باشد.
همچنین در روایات به ما توصیه شده است که با بوی غذای خود، سبب آزار همسایه نشویم و لذا آشپزخانه نباید مجاور ورودی خانه باشد زیرا این امر سبب میشود با هربار باز و بسته شدن درب خانه، بوی غذا در محیط بیرون منتشر شود.
پیشنهاد میشود این ویدئو را مشاهده بفرمایید.
زمان: ۱ دقیقه و ۲۸ ثانیه
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا می دانستید طبق پژوهشهای مختلف، زنانی که در آپارتمان زندگی می کنند درگیر مشکلات بالینی و روحی روانی بیشتری می شوند؟
آیا می دانستید نرخ طلاق در میان ساکنان آپارتمانها در مقایسه با خانه های ویلایی بیشتر است؟! هزینه پنهانی که هر طلاق به حاکمیت تحمیل می کند (اعم از هزینه های معنوی و مادی) چقدر است؟
مدیرانی که در مملکت پهناور ما به بهانه صرفه جویی در مصرف زمین، بر توسعه عمودی شهرها اصرار دارند روی هر آسیب اجتماعی و اختلالات روحی روانی زنان و کودکان ما چقدر قیمت می گذارند؟!
هزینه هر یک روز تعطیلی کلانشهرها به دلیل آلودگی هوا که به دلیل این نوع شهرسازیِ متراکم و عمودی رخ می دهد چقدر است؟
لطفا این ویدئوی کوتاه برسد به دست همه مدیرانی که دچار اشتباهات راهبردی در محاسبه بهره وری شده اند.
زمان: ۱ دقیقه و ۴۴ ثانیه
@baladetayyeb
گزارش اجمالی ملاقات با آیت الله اراکی (دام ظله):
امروز عصر در منزل آیت الله اراکی جلسه نسبتا مبسوطی با ایشان داشتم و ضمن ارائه یک فایل تفصیلی، نگرانی خود را از برخی تحولات شهرسازی تهران و همچنین برخی اشتباهات وزارت راه و شهرسازی (نظیر توقف ویلایی سازی در شهر قم) خدمتشان عرض کردم.
ایشان ضمن تایید عرایض حقیر به مسئول دفترشان فرمودند پیگیر دو جلسه مجزا شوند؛ یک جلسه با آقایان ذوالنور و امیرآبادی (نمایندگان محترم قم) و یک جلسه هم با وزیر محترم راه و شهرسازی. قرار شد وزیر راه را دعوت کنند تا برای جلسه با ایشان بیایند قم.
انشاالله که این جلسات محقق شود و مفید واقع شود.
تردید داشتم که خبر این جلسه را عمومی اعلام کنم یا خیر؛ ولی تصمیم گرفتم اعلام کنم تا دوستان بدانند که در حوزه علمیه، بحمدالله هستند علمایی که نسبت به وقایع اطرافشان مسئولیت پذیر هستند و علاوه بر فعالیتهای علمی، نقش اجتماعی خود را نیز به خوبی ایفا می کنند.
لازم به ذکر است که آیت الله اراکی، قبلا نیز با ورود به مسائل شهرسازی، درس خارج فقه نظام عمران شهری را دائر کرده بودند (حد فاصل سالهای ۹۳ تا ۹۵ در مدرسه دارالشفاء قم) که آن درس منحصر به فرد هم برکات زیادی داشت.
اگر امثال ایشان که این چنین احساس مسئولیت می کنند و به چنین موضوعاتی ورود جدی می کنند بیشتر شود جای امیدواری برای اصلاح وضع موجود و اصلاح برخی سیاستهای سکولار وجود دارد. امید است سایر اساتید محترم حوزه های علمیه نیز به احسن وجه متوجه عمق خطر سکولاریسم در نظام علمی و اجرایی کشور باشند.
محمدمنان رئیسی، شامگاه ۲۵ دی ماه ۱۴۰۱
@baladetayyeb
مقاله نور و مزاج زنان.pdf
748.8K
اهمیت ویژه معماری خانه در تعادل مزاج و سلامت افراد:
در این پژوهش ارزشمند، رابطه بين نورگيری فضای سکونت با مزاج افراد بررسی شده است.
یافته ها نشان می دهد بين مزاج زنان با ميزان نورگيری و همچنین جهت بازشوهای خانه ارتباط معناداری وجود دارد به نحوی که بیش از ۷۰ درصد از زنان ساکن در خانه هایی که ميزان نورگيری کمتری دارند دچار سردی مزاج شده اند!
طی سالهای اخیر تحقیقات متعددی نظیر این پژوهش انجام شده است که تاثیرگذاری معماری بر سلامت افراد (اعم از سلامت جسمی و سلامت بالینی و روانی) را اثبات می نماید؛ اما در مقام عمل، چنین پژوهش هایی کمتر مورد توجه واقع شده اند که نتیجه این بی اعتنایی، رواج انواع بیماری های جسمی و بالینی در سبک زندگی معاصر بوده است.
@baladetayyeb
رحمت واسعه خداوند بر مرحوم امام خمینی که ۴۰ سال قبل چنین فرمود: "ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم لکن از شر تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت" ؛ بعد از برنامه امروز چشم انداز از شبکه ۴ با موضوع نهضت ملی مسکن، معنای این جمله امام (ره) را با عمق جان فهمیدیم.
یک نفر از مدافعان مسکن ویلایی و توسعه افقی را گذاشته بودند مقابل سه نفر از اساتید مدافع توسعه عمودی و آپارتمان سازی و هرچه آن یک نفر استدلال می آورد که مجموع هزینه های توسعه افقی را محاسبه کرده ایم و نه تنها بیشتر از هزینه های توسعه عمودی نیست بلکه کمتر هم هست اما آنها دوباره حرفشان را تکرار می کردند که هزینه این نوع توسعه افقی را چه کسی می دهد؟!
خب برادران محترم، بیش از ۴۰ سال است که با الگوهای مدنظر شما و دوستان شما کلانشهرهایمان را ساختیم و نتیجه شد این چیزی که امروز می بینیم. دو سه سال هم اجازه بدهید که یک الگوی دیگر را اجرا کنیم تا مردم طعم نوع دیگری از سبک زندگی را بچشند.
چرا فکر می کنید که هرچه در رفرنسهای غربی و شرقی و کتب ترجمه ای خوانده اید وحی مُنزَل هست و خلاف آن معادل کفر است؟! چرا متوجه نیستید که هر جهان بینی، تجلیات کالبدی متناسب با خودش را تولید می کند و آنچه امروز در شهرهای متراکم و عمودی غربی شاهد هستیم محصول جهان بینی شرک آلود نظام سرمایه داری است؟ مگر می شود ظرف زندگی مردم را مبتنی بر مبانی شرک آلود بسازید و انتظار داشته باشید که از آن، مظروفِ معنوی تراوش کند؟!
خب واضح است که از کوزه همان برون تراود که در اوست. این همه معضلات اجتماعی و فرهنگی و افزایش سرانه جرم و طلاق و ... که امروز با آن مواجه هستیم از نتایج بدیهی این نوع سبک زندگی است و اگر غیر از این میشد باید تعجب می کردیم.
البته آنچه جای تعجب دارد این است که ما از پاپ هم کاتولیک تر شده ایم، چون خود غربی ها هم شهرهایشان را به اندازه ما متراکم نمی سازند؛ شاهد آنکه تراکم امروز تهران حدودا ۳ برابر لندن و چند برابر اغلب پایتختهای غربی است.
ضمنا جا دارد یک خداقوت اساسی هم به مدیران مدبّر برخی برنامه های صدا و سیما عرض کنیم که کمتر از یک هفته بعد از تاکید رهبر انقلاب مبنی بر لزوم تحول توسط جوانان انقلابی در اداره کشور، دوباره چیدمان مهمانهایشان را طوری می چینند که دوستان تحول خواه در برنامه هایشان چنان غریب و تنها باشند که انسان به یاد صحرای کربلا بیافتد.
اینکه چقدر دیگر باید خون دل بخوریم تا این سکولاریسم، از نظام رسانه ای و علمی و اجرایی کشور رخت بربندد را والله اعلم...
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شنیده اید که میگن طرف از پاپ کاتولیک تر شده؟ مصداقش وضعیت شهرسازی ما هست که از خود آمریکا به عنوان مهد نظام سرمایه داری هم جلو افتاده ایم!
این ویدئوی کوتاه را ببینید تا متوجه شوید که با احتکار زمین در کشور پهناور ایران چه بلایی بر سر سبک زندگی ما آورده اند.
زمان: ۱ دقیقه و ۲۸ ثانیه
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معماری مرگبار
بخش کوتاهی از صحبتهای دکتر محمدمنان رئیسی در گفتگوی ویژه خبری درباره هزینههای پنهان توسعه عمودی شهرها را در این ویدئو ملاحظه بفرمایید. هزینه هر یک روز تعطیلی تهران و سایر کلانشهرها به علت آلودگی هوا چقدر است؟ دولت هر سال بابت هزینه درمان جامعه (اعم از درمان بیماری های جسمی و یا بالینی و روانی) چقدر سوبسید میدهد؟ آیا نمیتوان با تدابیر شهرسازانه این هزینهها را کاهش داد؟ آیا پیشگیری مقرون به صرفهتر از درمان نیست؟
زمان: ۱ دقیقه و ۳۰ ثانیه
@baladetayyeb
زوجیت، از خانه ایرانی تا خانه غربی
زمان لازم برای مطالعه: ۳ دقیقه
زوجیت، قاعدهای است که به تصریح قرآن کریم در سراسر پدیدههای هستی جاری و ساری است: وَ مِن کُلِّ شَیءٍ خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرون (ذاریات/۴۹). آیا تاکنون به تجلی کالبدیِ مفهوم زوجیت در خانه ایرانی (به عنوان فضای اصلی حضور زوجین در کنار هم) اندیشیدهاید؟
آنچه در سنت ایرانی، جاری و ساری بوده است، تقسیم فضای خانه به دو بخش اندرونی و بیرونی بوده است. اندرونی فضایی بوده است برای حضور آزادانه بانوی خانه (به عنوان یک رکن زوجیت در خانه) و بیرونی، فضایی بوده است برای مهمانداری مرد خانه (به عنوان رکن دیگر زوجیت). این دوگانه اندرونی بیرونی، به نوعی تجلی مفهوم زوجیت در دوگانه مرد و زن بوده است و همانطور که زوجین، در عین تفاوتهای ذاتی، مکمل یکدیگر هستند، اندرونی و بیرونی خانه نیز در عین مرزبندی و تفاوتهای فضایی، در تداوم یکدیگر و مکمل فضاهای هم بودند.
اما مفهوم زوجیت در نگاه اسلامی ایرانی، نقطه مقابل مفهومی است تحت عنوان «تضاد» که در دیالکتیک هگلی و همچنین مارکسیسم مطرح میشود؛ زیرا رکن اصلی دیالکتیک هگل که بعدها مارکس نیز از او به عاریت گرفت، تضاد است که در این نوع نگاه، حرکت جامعه و حرکت تاریخ، ناشی از تضاد است؛ به نحوی که در بطن هر حرکتی، «تز» و «آنتیتزی» وجود دارد که از برآیند این دو، سنتز به وجود میآید. اما در اسلام، سنتز از آنتیتز به وجود نمیآید، بلکه از زوجیّت به وجود میآید؛ از زوجیّتی که در کانون خانواده، فلسفه آن آرامش است: "وَ مِنْ آيَاتهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنوا إِلَيْها: و از نشانه های او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید"(روم/۲۱).
وقتی تضاد دیالکتیکی جایگزین مفهوم زوجیت شد چه اتفاقی برای خانه می افتد؟ زن به عنوان یک رکن اصلیِ مفهوم زوجیت در خانه، جایگاه اصلی و فطری خود را از دست میدهد و در این تضاد دیالکتیکی، قربانی مرد میشود؛ او به بهانه لزوم تساوی با مرد، از خانه به کارخانه کشانده میشود تا هم چرخ نظام سرمایهداری ارزانتر بچرخد و هم به او چنین القا شود که حقوق اجتماعیاش تمام و کمال پرداخته شده است.
آنگاه چنین خانهای که حضور زن در آن معنای سابق را ندارد، به فضای حریممند برای حضور زن نیز نیازی ندارد و چنین میشود که اندرونی از خانه حذف میشود و آنچه که در سرتاسر خانه دیده میشود، صرفاً تجلی بیرونی است. به نحوی که در چنین سنتزی با حذف حیاط مرکزی، دیگر حتی بازشوهای خانه نیز به سمت درون باز نمیشود و با مکانیابی بازشوها به سمت کوچه و خیابان، مرز بین اندرون و بیرون (فضای داخل خانه و فضای خیابان) شکسته میشود و این دو، از یک جنس و در راستای هم تلقّی میشوند.
دقیقاً همانطور که زن و مرد نیز در فرهنگ غربی، در نبردی نابرابر، با قاعده مساوات (و نه عدالت) قضاوت میشوند.
خب نتیجه چه میشود؟ خانه از شأنیت آرامش بخشیِ خود ساقط میشود؛ چون چنین خانهای برخلاف گذشته، دیگر نه اندرونی دارد و نه حریم مشخصی دارد و نه حتی به علت اِشراف فضای بیرون بر درون، میتواند پوشاننده امور شخصی ساکنین باشد. چنین خانهای فی الواقع بخشی از فضای بیرون است که از خیابان و بلوکهای مجاور، هر لحظه حریم آن در معرض نقض است.
اکنون می توان از آیه ۸۰ سوره نحل رمزگشایی نمود: "وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَنًا: و خداوند از خانههایتان برایتان آرامش قرار داد". چرا فرمود از خانههایتان و نه در خانههایتان؟ چون هر خانهای آرامش بخش نیست و شرط آرامش بخشی، پوشانندگی و داشتن حریم است. همانطور که فلسفه آرامش بخشیِ زوجین در کنار هم، پوشانندگی و لباس بودن آنها برای عیوب یکدیگر است: هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ: آنان (همسران شما) برای شما پوشش و شما هم برای آنان (همسرانتان) پوشش هستید (بقره/۱۸۷).
پس خانهای که بنیانش به جای مفهوم زوجیت، بر دیالکتیک بنا نهاده شود، دیگر نه تنها آرامش بخش نیست بلکه به کانون نزاع و تضاد تبدیل میشود؛ انبوه خانوادههای تک والد و افزایش روزافزون نرخ طلاق در کشورهای غربی شاهدی است بر این مدعا؛ کما اینکه انبوه خانههای بدون حریم و فاقد فضاهای مختص حضور بانوی خانه نیز تجلی کالبدیِ این سنتز فضایی است.
حال آیا در این آپارتمانهای بیتوجه به شأن و حریم بانوی خانه که اساسش تضاد دیالکتیک است، می توان حقیقت مفهوم زوجیت را جستجو نمود؟ و آیا چنین سرپناه هایی می تواند مصداق "و خداوند از خانه هایتان برایتان آرامش قرار داد" (نحل/۸۰) باشد؟!
اگر بله، پس رابطه معنادار میان افزایش نرخ نزاع و طلاق بین زوجین از یک سو و تغییرات معماری خانههای ما از الگوهای سنتی به آپارتمانهای غربی از سوی دیگر را چطور میتوان توجیه نمود؟!
@baladetayyeb
1640374017_345327445.pdf
23.44M
ریاست محترم شورای شهر تهران صبح امروز (اول بهمن ماه) در آئین رونمایی از بسته حمل و نقل پاک چنین فرموده اند: "اینکه چقدر ساختمانهای بلند جلوی باد را میگیرد یا نه؟ و اینکه آیا اساسا این حرف علمی است یا نه را نمی دانیم. هر چند که من فکر میکنم این مسئله چندان تاثیری ندارد".
خدمت این برادر عزیز عرض می شود که هم در داخل و هم در خارج از ایران، پژوهشهای متعددی در اثبات تأثیر ساختمانهای بلند بر جریان باد انجام شده و حتی برخی از این پژوهشها، در داخل خود شهرداری تهران انجام شده است که از باب مثال، صرفاً فایل یکی از این پژوهشها (از میان ده ها پژوهش مختلف) به شرح فوق منتشر میشود.
لذا اینکه مدیران شهری، حتی پژوهشهایی که در مجموعه خودشان با صرف بودجه های فراوان انجام شده است را نفی نمایند محل تأمل است.
البته بخش عمده درآمد شهرداریها از محل عوارض ساخت و ساز تأمین می شود و هرچه ساختمانها بلندتر شوند و تراکم بیشتری عرضه شود، درآمد بیشتری برای شهرداریها ایجاد می شود اما این دلیل نمی شود که انبوه مطالعات علمی را زیر سوال ببریم.
لازم به ذکر است که سالانه بیش از ۶۰۰۰ نفر در تهران، فقط به علت آلودگی هوا جان می سپارند و لذا هر اقدامی که منتج به آلودگی بیشتر هوای شهر شود، مصداق حق الناس است.
عرض خود را با این روایت نورانی از پیامبر اکرم (ص) به پایان می برم:
"أتدرون ما حقّ الجار؛... و لا تستطل عليه بالبناء فتحجب عنه الرّيح الّا باذنه: آیا می دانید حق همسایه چیست؟ ... و خانه خود را بالاتر از ساختمان او قرار ندهى كه مانع گردش هوا در منزلش بشود، مگر با اجازه او" (شهید ثانی، مسكن الفؤاد).
@baladetayyeb
این تصویر، بخشی از پاسخ یکی از دانشجویان به این سوال پایان ترم درس مبانی نظری معماری است: اهمیت مبانی نظری در آینده کاری و حرفهای خود را شرح دهید؟
عنایت بفرمایید که دانشجویان در زمان این آزمون در سال سوم کارشناسی، حدود یکصد واحد درسی را گذراندهاند و معنایش این است که تا قبل از این و در میان حدود یکصد واحد درسی، هیچ نوع آموزش موثری مبنی بر ظرفیتهای غنی منابع دینی در معماری و شهرسازی ندیده اند! البته معلوم نیست که در بقیه رشته ها هم وضعیت چندان بهتر از این باشد.
به پاسخ ایشان توجه بفرمایید: "تا پیش از این ترم فکر نمیکردم که اسلام تا این حد به این امور حساس و دقیق باشد ...". این دانشجو که اینطور تعجب خود را ابراز داشته نمونهای از هزاران جوان مملکت ما است که به رغم علاقه به مبانی آیینی و بومی (که از پاسخ ایشان مشخص است)، در دانشگاههای مختلف ما، تحت نظام آموزشی سکولار مشغول تحصیل هستند و تمام این علاقهی بالقوه به فرهنگ بومی، به علت ضعف نظام آموزشی ما عملا میسوزد و از دست میرود.
نتیجه چه میشود؟ انبوهی از فارغ التحصیلان خوش قلب ولی بیاطلاع از ظرفیتهای آیینی و بومی که آینده شهرهای ما را همین فارغ التحصیلان میسازند.
مسئولان مربوطه (در وزارت علوم و شورای تحول و ارتقا علوم انسانی و شورای عالی انقلاب فرهنگی و ...) بیاندیشند که چرا بعد از ۴ دهه از انقلاب اسلامی، اینقدر کوتاهی کردهایم؟ کوتاهی، هم در کادرسازی و تربیت استاد آشنا و مسلط بر چنین مباحثی و هم در تولید محتوا و تالیف کتب برای آموزش جوانان مملکتمان. با این نوع نظام آموزشی سکولار چطور میتوانیم تمدن سازی کنیم؟
@baladetayyeb
متن یادداشتی که اخیرا به سفارش سازمان ملی بهره وری برای ارائه به اعضای محترم هیات دولت تهیه شده است (با اندکی ویرایش):
زمان لازم برای مطالعه: ۳ دقیقه
در حال حاضر مصرف روزانه بنزین در ایران بیش از ۱۰۰ میلیون لیتر است که بیش از یکسوم آن، در هشت کلانشهری مصرف میشود که با معضل جدی ترافیک مواجه هستند. این در حالی است که هزینه تمامشده هر لیتر بنزین برای دولت با احتساب قیمت امروز دلار و فوب خلیجفارس، حدود ۳۰ هزار تومان است یعنی دولت روی هر لیتر بنزین، بیش از ۲۵ هزار تومان سوبسید میدهد. حال با فرض اینکه از حدود ۳۵ میلیون لیتری که مصرف روزانه بنزین در کلانشهرهاست، یکسوم آن در ترافیک این شهرهای بزرگ سوزانده شود، آنگاه میتوان چنین مدعی شد که دولت روزانه حدود ۳۵۰ میلیارد تومان صرفا برای سوزاندن بنزین در ترافیک کلانشهرها هزینه میکند!
با این حساب، دولت سالیانه بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار میلیارد تومان فقط برای دودشدن بنزین در ترافیک هشت کلانشهر کشور سوبسید پرداخت میکند! یعنی ۲ تا ۳ برابر کل بودجه شهرداری تهران در سالجاری!
دلیل اصلی این هزینه سنگین نیز ترافیک جدی در این کلانشهرهاست که البته این ترافیک، خود از یک سو، نتیجه اشتباهات ما در نظام شهرسازی کشور و تراکمفروشیها و بارگذاریهای مازادی است که طی دهههای گذشته بهتدریج انجام شده است و از سوی دیگر، عدم سرمایهگذاری مناسب برای توسعه حملونقل عمومی است.
این اتلاف انرژی، فقط بخشی از هزینههای پنهان این نوع مدیریت شهرهاست و بسیاری از هزینههای پنهان دیگر نظیر افزایش سرانه جرم و آسیبهای اجتماعی و زیستمحیطی و ... را هم میتوان به این نوع هزینهها افزود، زیرا طبق پژوهشهای مختلف، میان تراکمافزایی و افزایش این نوع آسیبها، رابطه معناداری وجود دارد.
بهعنوان نمونه، یکی از هزینههای پنهان این نوع تراکمافزایی و توسعه عمودی شهرها، انباشت آلودگی هوا بهدلیل ممانعت برجها از گردش طبیعی هواست. بهنحوی که طبق تحقیقات معتبر، امروزه گلباد کلانشهر تهران نسبت به چند دهه قبل به کلی تغییر یافته است. برای مثال، کریدور هوای شمال به جنوب در این کلانشهر که یکی از محورهای اصلی وزش باد تا چند دهه قبل بوده است، اکنون تقریبا به کلی از بین رفته است.
آیا میتوان پذیرفت که این انسداد گردش طبیعی هوا، صرفاً به دلیل تغییرات اقلیمی بوده و برجسازیها و بلندمرتبهسازیهای شمال شهر، هیچ نقشی در این خصوص نداشته است؟! پاسخ پژوهشهای معتبر به این سؤال، منفی است.
با استناد به گزارش ایستگاه های هواشناسی در سطح شهر تهران، طی ۶۰ سال اخیر (یعنی پس از شروع توسعه عمودی در شهر تهران) سرعت وزش بادهای غربی و شمال- جنوب که از بادهای مهم تهران است، همواره روند نزولی داشته است به نحوی که میانگین سرعت وزش این بادها در ۱۰ سال اخیر، تا یک متر بر ثانیه کاهش را نشان می دهد؛ همچنین با استناد به گرافهای بهدست آمده از ایستگاههای هواشناسی مهرآباد، جریان باد در شمال تهران طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۴ در مقایسه با دوره زمانی ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۴، به شدت کاهش پیدا کرده است.
پس لازم است، این روزها که دائماً کلانشهرهای ما بهدلیل آلودگی هوا تعطیل میشوند این سوالات را با صدای بلندتر بپرسیم که هزینه پنهان هر روز تعطیلی مدارس، ادارات، صنعت و غیره برای کشور چقدر است؟ آیا درآمدزایی از محل تراکمفروشی و بلندمرتبهسازی میتواند همه این هزینههای پنهان فراوان را پوشش دهد؟ تداوم سیاستهای اشتباه شهرسازی و تراکمافزایی روزافزون در کلانشهرهایی که ظرفیت اکولوژیک لازم برای این بارگذاریهای مازاد را ندارند چقدر توجیه دارد؟!
آیا بهتر نیست برای بهرهوری بیشتر و جلوگیری از هدررفت بیش از پیش منابع، روند تراکمافزایی و توسعه عمودی کلانشهرها که علاوه بر افزایش ترافیک و آسیبهای اجتماعی و زیستمحیطی و... ، هیچ نسبتی با سبک زندگی اسلامی- ایرانی نیز ندارد را متوقف کنیم؟!
البته این موضوع الزاماتی دارد که از مهمترین آنها، اولاً بازنگری اساسی در نحوه تأمین مالی شهرداریهاست، زیرا هماکنون حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد بودجه شهرداریهای کلانشهرها از محل عوارض ساختوساز تأمین میشود، بنابراین بدیهی است که مدیران شهری ترجیح بدهند برای کسب درآمد بیشتر، به این تراکمافزاییها دامن بزنند. ثانیا باید به راهبردهای آمایش سرزمین در مقیاس ملی پایبند بود تا بتوان با توزیع عادلانه امکانات و مقدورات کشور، جلو تمرکزگراییِ بیش از این در کلانشهرهایی (بهویژه تهران) که ظرفیت بُرد اکولوژیک آنها تکمیل شده است را گرفت.
@baladetayyeb
زن، ابژه و شهر عریان
زمان لازم برای مطالعه: ۳ دقیقه
🔹پرده اول (پرده فلسفی): از مهمترين مفاهيم فلسفه مدرن سوبژه و ابژه است. اُبژه (Object) در تعريف به معنای شيئی است كه مورد شناسایی واقع ميشود و بنا به همين مفهوم، گاهي ابژه را «متعلقِ شناسايی» نيز ترجمه میكنند. به بیان دیگر، ابژه هر آن چيزی است كه حاصل ادراك است و بر اثر ادراك، عينيت آن اعتبار میيابد. در مقابل، سوبژه (subject) به معنای «شناسا» است که ابژه را شناسایی میکند. پس سوبژکتیویه، مشاهدهکننده و اُبژکتیویه آنچه است که مشاهده میگردد.
قرآن کریم، به لحاظ متعلق شناسایی، تفاوتی بین مرد و زن قائل نیست و هر دو را در جایگاه شناسا به شناخت حقیقت هستی دعوت میکند. عباراتی نظیر «إِنَّ الْمسْلمينَ والْمُسْلِماتِ والْمؤمنِينَ والْمُؤْمِنَات» بیانگر هم شأن بودن زن و مرد در شناسایی حقیقت هستی است که پاداش این متذکر شدن به حقیقت هستی، چه برای زن و چه برای مرد، اجر عظیم است: والذَّاكِرِين اللَّه كَثِيرًا والذَّاكِرَات أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفرَةً وَأَجْرًا عَظيما (احزاب/۳۵). فلسفه دعوت اسلام به حجاب نیز همین موضوع است و از زن میخواهد تا با پوشاندن مظاهر ابژگی، اجازه ندهد تا جامعه او را تا حد «متعلقِ شناسایی» فرو بکاهد.
اما در تمدن معاصر غرب، شأن زن از جایگاه شناسنده به جایگاه متعلق شناسایی فروکاهیده میشود و چون نگاه غالب این تمدن نیز، مادی و ماتریالیستی است پس هر ابژهای (از جمله زن) هرچه وجوه مادی و عینیاش برجستهتر شود مطلوبیت بیشتری دارد و چنین میشود که جسم زن و جذابیتهای زنانگی او در مقام ابژه، موضوعیت مییابد.
🔹پرده دوم (پرده معماری و شهرسازی): لازمه بروز هرچه بیشتر جذابیتهای زنانگی، تحول فضای کالبدی (چه در مقیاس خانه و چه در مقیاس شهر) است. معماری سنتی که تا پیش از فلسفه مدرن، معماری پوشاننده و حریممند بود، به دلیل تغییر نوع نگاه به زن و کالایی شدن او، به معماری عریان و بدون حریم بدل گشت تا از پس این نوع معماری، ابژگیِ زن بیشتر به چشم مرد (به عنوان سوبژه) بیاید.
لوکوربوزیه (به عنوان پدر معماری مدرن) چند اصل مهم را برای معماری مدرن تجویز نمود که دو مورد از آنها (یعنی پلان آزاد و نمای آزاد) به وضوح متأثر از این موضوع بودند.
پلان آزاد سبب شد مرز بین فضاهای درون خانه به کلی مخدوش شود (نظیر مستحیل شدن مرز بین پذیرایی و آشپزخانه در آشپزخانههای اُپن) و نمای آزاد نیز سبب شد مرز بین فضای درون خانه با فضای بیرون (شوارع و خیابانها) مخدوش شود و به این ترتیب، معماری عریان و بدون حریمی شکل گرفت که در آن، دیگر نه خبری از حفظ حریم بود و نه نشانهای از توجه به حرمت. زیرا لازمه تجلیِ ابژگی در معماری، درهم شکستن حریمها و مرزهای معمارانه بود تا ابژگیِ زن، هرچه بهتر به چشم بیاید.
علاوه بر خانه، همین اتفاق در فضای شهری نیز رخ داد، شهر با حیای سنتی به شهری بدل شد مملو از فضاهای عریان و بدون حریم تا در چنین شهری، بتوان ابژگی را بیشتر به نظاره نشست. مثال واضحش، تعریف پارکها و بوستانهای عمومی است؛ فراغت و تفریح که تا قبل از تمدن مدرن، در فضاهای حریممند انجام میشد (نظیر باغهای خصوصی و حریممند و یا باغچهها و فضاهای سبز که در خانههای وسیع و مفرّح سنتی وجود داشت) به فضاهایی عمومی تحت عنوان پارک و بوستان منتقل شد که در آن دیگر نه از حریم خبری هست و نه از حرمت؛ هر چه است آشکار و عریان در معرض دید همه قرار دارد زیرا این عریانی، لازمه انعکاس ابژگی در فضای شهری است.
🔹پرده سوم (اکنون چه باید کرد): واضح است که حل این مسئله دفعتا مقدور نیست. تمدن معاصر غرب چنان در اجزای سبک زندگی ما رسوخ پیدا کرده که نمیتوان یک شبه چنین مسئلهای را حل کرد ولی میتوان نقشه راهی برای حل تدریجی آن ترسیم نمود.
به نظر میرسد اولین گام در این نقشه، اصلاح وضعیت کالبدی و عملکردی خانه است؛ اگر بتوان دوباره خانه را از این آپارتمانهای عریان و عمودی، به خانههای افقی و حریممند و دارای حیاط و فضای باز خصوصی تبدیل نمود آنگاه میتوان به بازتنظیم مجدد سوبژه/ابژه و احیاء ارزشهای معنوی در خانه و شهر معاصر ایرانی امیدوار شد. لازمه این مهم، شکستن احتکار زمین و تمرکز زدایی از کلانشهرها برای دست یابی به چنین خانههای مفرّح، وسیع و حریممند در توسعههای آتی است.
@baladetayyeb
رحمت خدا بر حکیم فرزانه، مرحوم آیت الله حائری شیرازی که چنین فرمود:
"زندگی آپارتمان نشینی اجازه نداده انسانها سالی یک بار هم به آسمان نگاه کنند. یکی از محرومیتهایی که ایجاد کرده، محروم شدن از نعمت بزرگ دیدار ستارگان است. اگر انسان ماهی یک شب برود در روستا تا بتواند آسمان را ببیند و زیارت کند، مثل زیارت یک امامزاده برایش سازنده است. ندیدن آسمان، خیلی مضر است. یک نگاه به آسمان برای انسان کافی است که بداند این چیزهایی که برای خودش برداشته، باعث خجالت است. آسمان را گذاشته اند برای صفر کردن تعلقات... برای نجات انسان از تعلقات، یک نگاه معنادار به آسمان بس است.".
در آیات متعددی از قرآن کریم نیز به ارتباط با مظاهر طبیعت توصیه اکید شده است:
"أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا: آیا به آسمان بالای سرشان نگاه نکردند که چگونه ما آن را بنا کردهایم، و چگونه آن را (بوسیله ستارگان) زینت بخشیدهایم" (ق/۶).
"وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ: و پیش از طلوع و غروب خورشید به ستایش پروردگارت تسبیح گوی" (ق/۳۹).
اما آیا کلانشهرهای متراکم و عمودی چنین اجازه ای به ما می دهند؟ ساکنان مناطق متراکم در کلانشهرهایی نظیر تهران خودشان قضاوت بفرمایند که آخرین باری که در این شهرهای متراکم و آلوده، ماه و ستارگان و یا لحظه طلوع و غروب خورشید را دیده اند چه زمانی بوده است؟
در چنین شهرهای ذکر زدایی بروز انواع بحرانهای معنوی و اخلاقی کاملا طبیعی است. شهری که مظاهر قدرت و خلقت الهی را از ساکنانش دریغ کند را نمیتوان شهر/معنویت نامید؛ چنین شهری، شهر/قدرت و شهر/ثروت است.
این نوع شهرسازی، ترجمان کالبدی نظام سرمایه داری است و اینکه غفلت زایی و ذکر زدایی در چنین شهرهایی چقدر برای ما تولید هزینه پنهان می کند (اعم از هزینه آسیب های اجتماعی و بحرانهای روحی و افزایش سرانه جرم و ... ) را والله اعلم.
@baladetayyeb
بت بزرگ یا ام القرای جهان اسلام؟
به این تصویر توجه بفرمایید؛ مقایسه الگوی تمرکز و تراکم جمعیتی در دو کشور ایران (راست) و فرانسه (چپ). از پایتختهای هر دو کشور با الگویی کاملا مشابه، بت بزرگی در مقایسه با سایر پهنه های سرزمین ساخته شده است.
از مهمترین آسیبهای این نوع الگوی توسعه، افزایش فاصله طبقاتی بین نقاط برخوردار و مناطق محروم است. این نوع تمرکزگرایی و انباشت سرمایه، همان چیزی است که نظام سرمایهداری میگوید؛ هر چه تمرکز بیشتر، انباشت سرمایه بیشتر و سود بالاتر برای بنگاههای بزرگ اقتصادی. اما به چه قیمتی؟ به قیمت خرد شدن هرچه بیشتر اقشار مستضعف.
آیا روا است که در دهه پنجم انقلاب اسلامی، محصول تمدنی ما اینقدر شبیه به محصول تمدنی فرانسه به عنوان یکی از کشورهای پیشرو لیبرال سرمایهداری باشد؟! آیا میشود بین ظرف (الگوی توسعه) و مظروف (مبانی انقلاب اسلامی) هیچ نسبتی برقرار نباشد؟!
این قله انباشت سرمایهای که به اسم تهران ساختهایم، بت نظام سرمایهداری است که هیچ نسبتی با مبانی تمدن اسلامی ندارد. آقایان و خانمهای مسئول! اگر نمیتوانید این بت بزرگ را بشکنید (که البته شکستنش فعلا نه صلاح است و نه مقدور) حداقل، امکانات و مقدورات کشور را در سایر پهنههای سرزمین، عادلانه توزیع کنید و روند تمرکززدایی از تهران را تا بیش از این دیر نشده است (که مطابق با اسناد بالادست و ابلاغ رهبر معظم انقلاب هم است) شروع کنید.
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینقدر اساتید و کارشناسان درخصوص تاثیر بلندمرتبه سازی ها روی تشدید آلودگی هوای کلانشهرها تذکر دادند تا اینکه بالاخره رئیس سازمان هواشناسی (به عنوان بالاترین مقام مسئول در حوزه هواشناسی) هم به این موضوع اذعان کرد.
این ۱۸ ثانیه برسد به دست آن دسته از مدیرانی که با روشهای غیرقانونی یا به ظاهر قانونی (نظیر کمیسیون ماده ۵) کماکان با روشهای سابق در حال درآمدزایی از طریق فروش تراکم و بلندمرتبه سازی هستند.
عنایت بفرمایید که طبق اعلام مراجع ذیربط، تلفات حاصل از آلودگی هوا در کشور، نزدیک به آمار تلفات تصادفات جادهای است که بخش عمده ای از این مرگ و میرهای مربوط به آلودگی هوا، در پایتخت و سایر کلانشهرها اتفاق می افتد.
درآمدزایی به قیمت خون مردم چه توجیهی دارد؟!
@baladetayyeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا در کشور ما خیلی از سرمایه دارها ترجیح می دهند پول خود را به جای اینکه صرف تولید و اشتغال کنند، صرف خرید زمین کنند؟ آیا این درست است که سرمایه گذاری روی زمین، کم ریسک ترین سرمایه گذاری باشد؟
آیا نتیجه این نوع سیستم اقتصادی، فرار سرمایه از بخش تولید و اشتغال از یک سو، و گرانی مستمر مسکن از سوی دیگر نشده است؟ این ویدئو را ملاحظه بفرمایید.
مدت زمان: ۱ دقیقه و ۴۲ ثانیه
@baladetayyeb
برگی از تاریخ معاصر ایران
یرواند آبراهیمیان (تاریخ نگار ارمنی تبار) در كتاب «ایران بین دو انقلاب» چنین ذكر می كند: "میزان درآمد نفت كه در سال ۱۳۴۲، ۵۵۵ میلیون دلار بود در سال ۱۳۴۷ به ۹۵۸ میلیون دلار، در سال ۱۳۵۰ به ۱/۲ میلیارد دلار، در سال ۱۳۵۳ به ۵ میلیارد دلار و پس از چهار برابر شدن قیمت نفت در بازارهای جهانی، در سال ۱۳۵۵ به حدود ۲۰ میلیارد دلار رسید".
یعنی طی فقط ۱۳ سال (از سال ۴۲ تا ۵۵) درآمد نفتی حکومت پهلوی حدود ۳۶۰۰ درصد رشد کرد!
اما رونق حاصل از درآمد نفتی، با پیشی گرفتن سیاست ولخرجی و ریخت و پاشهای حکومت، به تورم، شكاف عمیق بین درآمدهای شهری و روستایی، مهاجرت بی رویه و ركود كشاورزی در روستاها، بیكاری پنهان در شهرها، نابرابری درآمدها در مناطق شهری و فاصله بیشتر طبقاتی تبدیل شد به گونهای كه براساس یك محاسبه، در اواسط دهه ۵۰، تنها دو درصد جمعیت شهرنشین، چهل درصد هزینه ها را به خود اختصاص میدادند!
آبراهیمیان در جای دیگری از کتابش چنین بیان میدارد: «از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵، درصد خانوادههای شهری که در یک اتاق زندگی میکردند از ۳۶ به ۴۳ درصد رسید".
یعنی با وجود افزایش چندهزاردرصدی درآمدهای نفتی کشور، بیش از ۴۰ درصد از خانوارهای شهری فقط در یک اتاق زندگی می کردند!
@baladetayyeb