پایه باید قوی باشد والا همه چیز فرو خواهد ریخت
✍سید موسی موسوی
در خبرهایی در این فضای مجازی شنیدم پیرمردی را زیر آوار پیدا کردهاند اما هنوز نتوانستهاند بیرونش بیاورند. دغدغهٔ پیرمرد، آب برای وضوست. یکی دیگر کل اعضای خانوادهاش را از دست داده اما گریان، الحمدلله میگوید. زنی از زیر آوار درخواست روسری میکند...
یکی دیگر در سرزمینی دور از زیر پتو با دیدن صحنههای زلزله به خدا شک میکند. دلیل این تفاوت چیست؟
مردم با کوهی از پیشزمینهها به حوادث نگاه میکنند. مردم پیش از آنکه حادثهای رخ دهد هزاران ساعت در فضایی زندگی کردهاند و بر اساس شنیدن و خواندن و زندگی در میان طیفی خاص، عقاید و نگاهی را به دست آوردهاند. نگاه یکی است اما قضیه تنها دیدن نیست بلکه تفسیر است. تفسیر هم به همان کوه از پیش زمینهها وابسته است.
برای همین توضیح بعضی چیزها یا پاسخ به برخی سوالها هرچند کوتاه به نظر بیاید نیاز به ساعتها توضیح دارد. تازه توضیح هم نمیتواند خیلی از چیزها را واضح کند. باز آدم نیاز به ساعتها زمان دارد تا آن توضیح را هضم کند. شما هر سوالی را نمیتوانید با یک پاسخ کوتاه جواب دهید. حتی خواندن چند کتاب هم هرچند راهگشاست اما شاید کافی نباشد. دین قطعا پاسخ دارد، اما پاسخش خیلی وقتها نیازمند تصحیح زمینههاست.
شما یک ساختمان را میبینید که در فلان محلهٔ فلان شهر ساخته شده است. اما مسئله فقط ساختن این ساختمان نیست، ساختمان را نمیشود وسط صحرا یا وسط جنگل ساخت، اگر شبکهٔ آب نباشد، شبکهٔ برق نباشد، فاضلاب نباشد، یک اکوسیستم کامل وجود نداشته باشد، ساختن یک ساختمان مسکونی بیهوده است. بگذریم از زیرساخت همین ساختمان که شاید به اندازهٔ خودش، زیرسازیاش وقت و هزینه برده باشد.
پدران ما و انسانهایی که با حمد و با خشنودی با این مصایب روبرو میشوند هرچند شاید در ظاهر سواد دینی زیادی نداشته باشند اما این زیرساخت عقیدتیشان سالم است. همین پایه و همین نگاه درست است که اساس علم است وگرنه علم بدون این بنیان، میشود ساختمانی زیبا بر روی شن در میانهٔ صحرا. (تجوزا این را علم نامیدم، وگرنه همان نگاه درست، اصل علم است).
مشکل خیلی از ایمانهای کنونی همین است. قشنگ نوشتن و قشنگ گفتن کم نیست، اما آن اکوسیستم به شدت در حال تضعیف است و بنیانها در حال نابودی. در جستجوی ایمان پیرزنهای نیشابور و بغداد و جاهای دیگر باشید. آنها علمی دارند که حاصل خیلی چیزهاست. اما جوان ما فکر میکند خیلی میداند. چه فایده از دانستنی که چراغ راه نمیشود. که در اولین مصیبت ایمانت که هیچ، خودت را هم برباد میدهد.
در دوران تضعیف آن اکوسیستم، به ناچار باید برای خود یک چرخه ساخت. مثل آن آدمی که پس از یک جنگ ویرانگر برای خود خانهای ساخته، مرغ و خروس خریده، باغچهای در بیرون، تامین آب با زدن چاه یا از یک رودخانه، برق با پنل خورشیدی. سخت است اما بالاخره میشود ادامه داد. تفاوت گذشتگان و جاهایی که هنوز در فضای درست زندگی میکنند، با کسانی که در محیطهای ناباور زندگی کردهاند این است که در محیط دومی باید روی پای خود ایستاد و برای خود محیط ساخت. زحمت بیشتری میبرد، درست است. ولی تا پایان این ویرانی باید دوام آورد. تا این خانهٔ دور افتاده، روزی شهری شود.
#زلزله
#ترکیه
#بلوطستان
🅱️ @baloutestan