خوشا رقص مردانی از آینه
سواران میدانی از آینه
خوشا رفتن از خود، رسیدن به خویش
سفر در خیابانی از آینه
خوشا محو تکرار تصویرها
گذشتن ز ایوانی از آینه
همه غرق حیرت ز دیدار خویش
در امواج طوفانی از آینه
دل خویش را آب و جارو کنیم
بیاریم مهمانی از آینه
ز باغی که آیینه کاری شده است
بچینیم دامانی از آینه
در آغاز آیینه بودیم و باز
بیابیم پایانی از آینه
#قیصر_امین_پور
گفته بودَم که به دریا نزنم دِل اما
کو دلی تا که به دریا بزنَم یا نزنَم ؟
#قيصر_امين_پور
@bamehonar313
-صبح، خورشيد آمد
دفتر مشق شبم را خط زد؛
میروم…
دفتر پاک نويسی بخرم!
زندگی را بايد از سر سطر نوشت…
#قیصر_امین_پور
این روزها که میگذرد
شادم
این روزها که میگذرد
شادم
که میگذرد
این روزها
شادم
که میگذرد…
**
#قیصر_امین_پور
https://eitaa.com/bamehonar313
سایه سنگ بر آینه ی خورشید چرا؟
خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟
نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟
طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن
آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟
طالع تیره ام از روز ازل روشن بود
فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟
من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟
گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟
آمدم یک دم مهمان دل خود باشم
ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا
#قیصر_امین_پور
https://eitaa.com/bamehonar313