فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ظهور وقتیه که امام زمان صدا بزنه:خدایا اینا دیگه طاقت ندارن
#استاد_علیرضا_پناهیان
@banatoolmahdii313
به همه احترام بذار
حتی اونایی که لیاقتشو ندارن!
نه بهعنوان یه انعکاس از شخصیت اونا
بلکه به عنوان یه بازتاب از وجود خودت
❤️ #ادب یعنی؛
به کسایی احترام بذاری که نه برات کاری کردن و نه قرارِ کاری کنن! 🌺
وگرنه همه به آدمایی که بهشون نیاز دارن احترام میذارن✔️
#خودسازی
@banatoolmahdii313
1_3466234307.mp3
2.64M
🔆 #کلیپ_صوتی / مناجات شورانگیز شعبانیه
🔸حضرت آیتالله خامنهای: «ماه شعبان با قطع نظر از این اعیاد هم ماه بسیار مهمّی است؛ اَلَّذى کانَ رَسولُ اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یَداَبُ فى صیامِهِ وَ قیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخوعاً لَکَ فى اِکرامِهِ وَ اِعظامِهِ اِلىٰ مَحَلِّ حِمامِه؛ پیغمبر تا آخر عمر با این ماه این جور رفتار میکردند. بعد هم [از خدا میخواهیم] که «فَاَعِنّا عَلَى الاِستِنانِ بِسُنَّتِهِ فیه». خود این مناجات شورانگیزی هم که روایت شده است و نقل شده است در این ماه، شاهد بر عظمت این ماه است.» ۱۴۰۰/۱۲/۱۹
@banatoolmahdii313
بقولآقاۍنریمانۍکہمیگن:
یہذرهمنوببین...
مگہمنچندتاامامحسیندارم؟💔
@banatoolmahdii313
40.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با همه بدو بدو ها
از ده روز قبل درگیر جشن بودیم:)
شلوغی های برنامه و کار زیادی که داشتیم
تعدادمون کم بود ولی جشن از اون چیزی که فکرش رو میکردیم خیلی خیلی بهتر شد:)
یه خاطره به یاد موندنی شد توی ذهن اونایی که اومده بودن😍
و همه به لطف آقا امام زمان (عج) بود
انشاءالله قبول کنه از همه دوستان🤍🌿
ان شاءالله جشن ظهور🥲
🌸تعجیل در ظهورش صلوات🌸
#هیات_محبین_اهل_بیت
#جشن_نیمه_شعبان
@banatoolmahdii313
May 11
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِاللّه
حضرت عشق عجب کرب وبلایی دارد
#شب_جمعه حرمش حال وهوایی دارد
شب جمعه ست هوایت نکنم میمیرم💔
#امام_حسین
#کربلا
@fatemme_javid📷
@banatoolmahdii313
[بَناتُ المَهدے³¹³🍃]
🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 40 🌷 "خون و ناموس..." 🔥آتیشِ برگشت سنگین تر بود ... فقط معجزه مستقیمِ
🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 41
🌷 "که عشق آسان نمود اول ..."
🔹نه دلی برای برگشتن داشتم ... نه قدرتی ... همون جا توی منطقه موندم ... ده روز نشده بود، باهام تماس گرفتن ...
- سریع برگردید ...
موقعیت خاصی پیش اومده...📞
✈️ رفتم پایگاه نیرو هوایی و با پروازِ انتقالِ مجروحین برگشتم تهران ... دل توی دلم نبود ...
نغمه و اسماعیل بیرونِ فرودگاه با چهره های داغون و پریشان منتظرم بودن ... انگار یکی خاکِ غم و درد روی صورتشون پاشیده بود ...
⭕️ سکوتِ مطلق توی ماشین حاکم بود ... دست های اسماعیل می لرزید ... لب ها و چشم های نغمه ... هر چی صبر کردم، احدی چیزی نمی گفت ...
- به سلامتی ماشین خریدی آقا اسماعیل؟
- نه زن داداش ...
صداش لرزید... - امانته ...
🔶 با شنیدن "زن داداش" نفسم بند اومد و چشم هام گُر گرفت... بغضم رو به زحمت کنترل کردم....
- چی شده؟ ... این خبرِ فوری چیه که ماشین امانت گرفتید و اینطوری دو تایی اومدید دنبالم....؟⁉️
🔷 صورتِ اسماعیل شروع کرد به پریدن ... زیر چشمی به نغمه نگاه می کرد ... چشم هاش پر از التماس بود ...
✅ فهمیدم هر خبری شده ... اسماعیل دیگه قدرتِ حرف زدن نداره ...
⛔️ دوباره سکوت، ماشین رو پُر کرد ...
- حالِ زینب اصلاً خوب نیست ...
🔹بغضِ نغمه شکست ...
- خبرِ شهادتِ علی آقا رو که شنید تب کرد ... به خدا نمی خواستیم بهش بگیم ... گفتیم تا تو برنگردی بهش خبر نمیدیم ... باور کن نمی دونیم چطوری فهمید...😔
💢 جملاتِ آخرش توی سرم می پیچید ... نفسم آتیش گرفته بود ... و صدای گریه ی نغمه حالم رو بدتر می کرد ... چشم دوختم به اسماعیل ... گریه امانِ حرف زدن به نغمه نمی داد... 😭
- یعنی چقدر حالش بده؟ ...
🔸بغضِ اسماعیل هم شکست ...
- تبش از ۴۰ پایین تر نمیاد ... سه روزه بیمارستانه ...💉🌡
صداش بریده بریده شد ...
- ازش قطعِ امید کردن ... گفتن با این وضع.....
🔹 دنیا روی سرم خراب شد ... اول علی ... حالا هم زینبم ..
ادامه دارد...
@banatoolmahdii313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿❤️🕊
سلام بر آنهایی که
رفتند تا بمانند و نماندند
تا بمیرند و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردندتا مانند مادرشان
گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم
#حاج_مهدی_رسولی
#شهدا
#راهیان_نور
@banatoolmahdii313
و ناگهان یکروز،
میان اسفندهایی که روی ذغال هلهله میکنند
و شمعدانیهایی که رنگبهرنگ میشوند از ذوق،
و کوچههایی خیسخورده از اشک شوقِ باران،
تو از راه میرسی.
و من خسته از انتظار میگویم:
سلام آرزوی من!
خوش آمدی!
#اللهمعجللوليكالفرج
#امام_زمان
#دلنوشته_مهدوی
@banatoolmahdii313
خجالت میڪشم
اسمم را گذاشته ام : منتظر...
امّا زمانۍ که دفتر انتظارم را ورق
میزنۍ میبینی ؛ فضاۍ مجازۍ را
بیشتر از امامم میشناسم ؛
حتۍ گاهۍ صبح آفتاب نزده آنها را
چِک میڪنم ؛ اما عهدم را
نه!((:
#امامزمان
#اللھمعجللولیڪالفرج...
#نیمهشعبان
@banatoolmahdii313
حواسمون باشه شیطان برای کسی که به خداوند نزدیک هست بیشتر تلاش میکنه مبادا سست شوی مومن🙂
@banatoolmahdii313
🔆جاودانگی در بهشت و جهنّم
امام صادق علیه السلام:
علّت این که اهل دوزخ همیشه در آتش خواهند بود، آن است که قصد و نیّت آنها این بود که اگر. همیشه در دنیا بودند، همواره خدا را معصیت کنند، و علّت این که اهل بهشت، همیشه در بهشت خواهند بود، آن است که قصد آنها این بود که اگر همیشه در دنیا باشند همواره خدا را اطاعت کنند، پس نیّتها است که موجب شده اهل بهشت در بهشت و اهل آتش در آتش جاویدان باشند.
◽الکافی، ج۲، ص۸۵
@banatoolmahdii313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام فرمانده به سبک آقای خامنهای:)
#لبیک_یا_خامنه_ای
@banatoolmahdii313
[بَناتُ المَهدے³¹³🍃]
سلام فرمانده به سبک آقای خامنهای:) #لبیک_یا_خامنه_ای @banatoolmahdii313
یعنی میای:)
میبینمت یعنی میشه؟
-نیازمندی؟
+یهذهنِدغدغہمند
جمعکردنوسایل
سفربہکربلا :)
#امام_حسین_قلبم❤️✨
@banatoolmahdii313
[بَناتُ المَهدے³¹³🍃]
🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 41 🌷 "که عشق آسان نمود اول ..." 🔹نه دلی برای برگشتن داشتم ... نه قدرتی
🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 42
🌷 "بیا زینبت را ببر ..."
🔹 تا بیمارستان، هزار بار مُردم و زنده شدم ... چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات می فرستادم ...
❇️ از درِ اتاق که رفتم تو ... مادرِ علی داشت بالای سرِ زینب دعا می خوند ... مادرم هم اون طرفش، صلوات می فرستاد ... چشم شون که بهم افتاد حال شون منقلب شد ... بی امان، گریه می کردن ...
⭕️ مثل مُرده ها شده بودم ... بی توجه بهشون رفتم سمتِ زینب ... صورتش گُر گرفته بود ... چشم هاش کاسه خون بود ... از شدتِ تب، من رو تشخیص نمی داد ... حتی زبانش درست کار نمی کرد ...
🔸اشک مثل سیل از چشمم فرو ریخت ... دست کشیدم روی سرش ...
- زینبم ... دخترم ...
🔹هیچ واکنشی نداشت ...
- تو رو قرآن نگام کن ... ببین مامان اومده پیشت ... زینب مامان ... تو رو قرآن ...😭
🔶 دکترش، من رو کشید کنار ... توی وجودم قیامت بود ... با زبانِ بی زبانی بهم فهموند ... کارِ زینبم به امروز و فرداست ...😢
🌅 دو روز دیگه هم توی اون شرایط بود ... من با همون لباسِ منطقه ... بدونِ اینکه لحظه ای چشم روی هم بزارم یا استراحت کنم ... پرستارِ زینبم شدم ... اون تشنج می کرد ... من باهاش جون می دادم ... 😔
✅ دیگه طاقت نداشتم ... زنگ زدم به نغمه بیاد جای من ... اون که رسید از بیمارستان زدم بیرون ...
🔷 رفتم خونه ... وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... دو رکعت نماز خوندم ... سلام که دادم ... همون طور نشسته ... اشک بی اختیار از چشم هام فرو می ریخت ...
- علی جان .. هیچ وقت توی زندگی نگفتم خسته شدم ... هیچ وقت ازت چیزی نخواستم ... هیچ وقت، حتی زیرِ شکنجه شکایت نکردم ...❤️
- امّا دیگه طاقت ندارم ... زجرکش شدنِ بچه ام رو نمی تونم ببینم ... یا تا امروز ظهر، میای زینب رو با خودت می بری ... یا کامل شفاش میدی ... و الا به ولای علی ... شکایتت رو به جَدّت، پسرِ فاطمه زهرا می کنم ... 😭
❣زینب، از اوّل هم فقط بچه تو بود ... روز و شبش تو بودی ... نَفَس و شاهرگش تو بودی ... چه بِبَریش، چه بذاریش ... دیگه مسئولیتش با من نیست ... 😭
🔹 اشکم دیگه اشک نبود ... ناله و درد از چشم هام پایین می اومد ... تمامِ سجّاده و لباسم خیس شده بود ...
ادامه دارد...
@banatoolmahdii313
🌸السَّلامُ عَلَیْکَ فِی آنَاءِ لَیْلِکَ و اطرافِکَ نَهارِک
🌿سلام بر تو در تمام ساعات شب و روز