eitaa logo
«با نوای نی نوا» گزیدهٔ آثار قلمی، بیانی وهنری ابوالفضل فیروزی(نی نوا)دکترای عرفان وتصوف است. ‌
572 دنبال‌کننده
737 عکس
799 ویدیو
195 فایل
این کانال حاوی منتخبی ازآثار قلمی، هنری و بیانی ونیز برخی از خاطرات و عکسهای یادگاری دکتر ابوالفضل فیروزی(نی نوا)است. ودر۱۷ ربیع الاول۱۴۴۳ه.ق =۱۴۰۰ه.ش، مصادف باطلوع سبز محمّد(صلی الله علیه‌وآله) ومیلاد خجسته امام صادق(علیه السلام)افتتاح گردید. @A_Firoozi
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🦋 🦋 🍃🏵بسم اللّه🏵🍃 «سبحان الَّذی أسری بِعبده لیلاً مِن مسجدالحرام الی المسجد الَاقصَی الَّذی بارکناحوله لَنُریه مِن آیاتنا انَّهُ هُوَالَّسمیع البصیر»📗قرآن‌کریم؛إسرا/۱ 🖤🦋«»🦋💛 🍀بمناسب۱۷ماه مبارک رمضان، شب معراج حضرت محمّد مصطفی(ص) 🖤دیشب چه شبی خوش بود! لبریز خدا بودم مست می گلگون آن ماه‌لقا بودم 🦋ماهی که هزاران مهر میتافت ز پیشانیش از مهر رخ ماهش، در بهت وبها بودم 💜با آنکه تهی از حرف،آن خلوت رازش بود با«مُسک ختام»او، سرمست دعا بودم 🦋از شعشعهٔ کویش «لاحول ولا...»گویان از هیمنهٔ رویش، در هول و وَلا بودم 💙برخاک ره کویش، می‌بیخت گل از بویش در‌ برکهٔ چشمانش، مشعوف شنا بودم 💚با آنکه به روی من، آغوش رضا بگشود؛ از سَطوت ولطف او، درخوف ورجا بودم 🦋از رایحهٔ رَوحش، یکجا دل ودین دادم مفتون گلِ روی آن مهرگیا بودم 💛آن سیب زنخدانش«تفّاحَةُ الْفِردوس» در سینهٔ سینایش، مبهوت خدا بودم 🦋آن باغ گریبانش، عطر گل حوری داشت در چین کمند او، آهوی ختا بودم 🧡انفاس مسیحایش، نفخات الهی داشت در معرض نَفحات آن بادصبا بودم 🦋می‌ریخت گل وگوهر، از باغ دهان او مشعوف عطای آن، سلطان سخا بودم 💔حنّانه هجران آن نخل ولاء گشتم دیوانهٔ در بند آن زلف دوتا بودم 🦋هنگام سماع او، هستی به سماع آمد با نغمهٔ جانسوزش، در شور ونوا بودم ❣از خنجر مژگانش خون شهدا میریخت من کشتهٔ چشم او، مثل شهدا بودم 🦋از برق سرشک او، مهتاب به تاب افتاد خورشید بجوش آمد، من غرق عزا بودم 🖤سرمست می عشق آن ساقی سیمین ساق مفتون گل روی آن سبز قبا بودم 🦋آسان سفری خوش بود،بی‌زحمت تن دیشب بر مرکب دل با او، آزاد و رها بودم 💜مانند پر کاهی، در معبر توفانی؛ تسلیم قَدَر گشتم، راضی به قضا بودم 🦋گشتم همه هستی از برزخُ تا محشر هم دوزخُ هم جنّت، یکجا همه را بودم 💙بر بام فلک رفتم،از عرش فرارفتم بر ذروهٔ«أو أدنیٰ»در اوج خدا بودم 💚«ما زاغَ بَصر»دیدم؛ یک وحدت نامحدود در «منظر اعلای» عالی علا بودم 🦋آه! این دل بی‌تابم، از شوق نمی‌گنجید گر در قفسه سینه، یا اوج سما بودم 💛آرام تراز باران، توفنده‌تر از توفان رخشنده‌تر از خورشید، در بحر فنا بودم 🦋گه مرده وگه زنده، گه دوزخ وگه جنت گه«لا سِنةٌ لا نَوم» خالی ز خطا بودم 🧡گه باقی و گه فانی، گه دانی گه عالی گه تشنه وگه ساقی، من مست وَلا بودم 🦋گه علت وگه معلوم، گه اول وگه آخر گه غایب و گه حاضر، یعنی همه جا بودم 💔گه بنده، خدا بنده، گه بندهٔ شرمنده در فرش چو یک بنده، در عرش خدا بودم 🦋گه گوشه این خانه، افتاده به سجاده چون فرش سلیمانی، گه اوج هوا بودم 💓در فوق زمان بودم! برتر ز مکان بودم هرلحظه به هر مشهد، هرآن همه جا بودم 🦋گه باغ بقیع وگه، در روضهٔ پیغمبر گه در نجف اشرف، گه کرب وبلا بودم 🖤گه در مشد قالی،گه توس، ‌دمشق و ری گه در حرم کاظم، گه سامّرا بودم 🦋گاهی به قم وشیراز وتهران وگهی کرمان برتربت هر لاله، در وااَسَفا بودم 💜گه مسجد ومیخانه، گه با بت وبتخانه گه معتکف کعبه، گه دیر وحرا بودم 🦋هر سوی نظر کردم، گل بود وگیاه وآب هرجا که گذر کردم، همراه خدا بودم 💙هر سو که نگه کردم، یک چیز فقط دیدم؛ یک وجه خودم بودم، یک وجه خدا بودم 🦋 آن سوکه خودم بودم،ظلمت پی ظلمت بود آن سو که خدا دیدم، پر نور وبها بودم 💚آن سوی که خود بودم، محکوم فنا بودم آن سو که خدا بودم، باقی به بقا بودم 🦋آن سو که خدا بودم، مستغنی وهم باقی آن سو که خودم بودم، در فقر وفنا بودم 💛این سو که خودم بودم، در رنگ ومِرا بودم آن‌سو که خدا بودم، بی‌رنگ وریا بودم 🦋درخلوت ماه او، با زمزمهٔ«یاهو» تا صبح به گفت وگو، مشغول صفا بودم 🧡اینها که شنیدی تو، نه شطح، نه طامات است یک لحظه منم گم شد، یک لمحه خدا بودم 🦋 من شطح نمیگویم! طامات نمی‌بافم یک آن عنایت شد، با آنکه گدا بودم! 💔یک لحظه عنایت شد از«عین خدا»آن شب مایی و منی برخاست، چون غرق «ولا»بودم 🦋من شد ز منی منفک، خود شد به خدا ملحق چو روح مجرد من، ازجسم جدا بودم 💔اینجا ونه آنجا بود، نه حال ‌نه فردا بود نه ماضی ومستقبل، آنجا که فنا بودم 🦋در آئینه گل کردم، تکثیر شدم از خود من سایه خود دیدم؟ یااینکه سوا بودم؟ 💞یک سوی خودم بودم، یک سوی دیگر من بود این هر دو یکی بودند؟ یااینکه دوتا بودم؟ 🦋دل یکدله کردم من؟ یا اینکه شدم بیدل؟ یاآنکه چونان غنچه صد لایه و لا بودم؟ 💗سیروسفرم گفتم؟ یا عارف خود گشتم؟ این فکر وخیالم بود؟ یا خواب‌نما بودم؟ 🦋هرچیز که بودم من، خوش بود دمی دیشب ای کاش همیشه من در جای خدا بودم! 🍀صلوات ❤️ابوالفضل فیروزی(نی‌نوا) 🔻تذکر؛ بیشتر مفاد این قصیده برداشتی از آیات وروایات مربوط به معراج نبوی(ص)بوده که بنده آنرا به زبان وقالب شعر بیان کرده‌ام. 🗓۱۳۹۷ /۱۰ /۱۹ 💐@banavayeneynava 🦋
🌻🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋 🦋 🍀به بهانهٔ شب هفدهم ماه مبارک رمضان 🦋و معراج حضرت ختمی مرتبت محمّد مصطفی 💐(صلی الله علیه وآله ) 🦋🌻 «»🌻🦋 🖤دیشب چه شبی خوش بود! آزاد و رها بودم خالی ز خود و لبریز از عطر خدا بودم 🦋غرق گل و نور وشور، لبریز ز هور و حور مست می گلگون آن ماه ‌لقا بودم 💖ماهی که هزاران مهر می‌تافت ز پیشانیش مهری که ز عشق او، در بهت و بها بودم 🦋با آنکه تهی از حرف، آن خلوت رازش بود از«مُسک ختام»او، سرمست دعا بودم 💛از شعشعهٔ کویش «لاحول ولا...»گویان از هیمنهٔ رویش، در هول و وَلا بودم 💙برخاک ره کویش، می‌بیخت گل از بویش در‌ لجّهٔ چشمانش، مشعوف شنا بودم 🦋با آنکه به روی من، آغوش رضا بگشود؛ از سَطوت ولطف او، درخوف و رجا بودم 💚از رایحهٔ رَوحش، یکجا دل ودین دادم مفتون گلِ روی آن مهرگیا بودم 🦋آن سیب زنخدانش «تفّاحَةُ الْفِردوس» در سینهٔ سینایش، موسی وعصا بودم 🧡آن باغ گریبانش، عطرگل حوری داشت در چین کمند او، آهوی ختا بودم 🦋انفاس مسیحایش، نفخات الهی داشت در معرض نَفحات آن باد صبا بودم ❣می‌ریخت گل وگوهر، از باغ دهان او مشعوف عطای آن، سلطان سخا بودم 🦋حنّانه هجران آن نخل ولاء گشتم دیوانهٔ در بند آن زلف دوتا بودم ❤️‍🔥هنگام سماع او، هستی به سماع آمد با نغمهٔ جانسوزش، در شور ونوا بودم 🦋از خنجر مژگانش، خون شهدا میریخت من کشتهٔ چشم او، مثل شهدا بودم 💖از برق سرشک من، مهتاب به تاب افتاد خورشید بجوش آمد، بی درد ودوا بودم 🦋سرمست می عشق آن ساقی سیمین ساق مفتون گل روی آن سبز قبا بودم 🖤آسان سفری خوش بود، بی‌زحمت تن دیشب بر توسن دل با او، فارغ ز هوا بودم 🦋مانند پر کاهی، در معبر توفانی؛ تسلیم قَدَر گشتم، راضی به قضا بودم 💞گشتم همه هستی از برزخ و تا محشر هم دوزخُ هم جنّت، یکجا همه را بودم 🦋بر بام فلک رفتم، از عرش فرا رفتم بر ذروهٔ«أو أدنیٰ» در اوج خدا بودم 💚«ما زاغَ بَصر»دیدم؛ یک وحدت نامحدود در «منظر اعلای» عالی علا بودم 🦋آه! این دل بی‌تابم، از شوق نمی‌گنجید گر در قفسه سینه، یا اوج سما بودم 💛آرام تراز باران، توفنده‌تر از توفان رخشنده‌تر از خورشید، با فرّ وهما بودم 🦋گه مرده و گه زنده، گه دوزخ وگه جنت گه«لا سِنةٌ لا نَوم» خالی ز خطا بودم 💜گه باقی وگه فانی، گه دانی گه عالی گه تشنه و گه ساقی، سر مست وَلا بودم 🦋گه علت وگه معلوم، گه اول وگه آخر گه غایب وگه حاضر، بی جانب وجا بودم 💔گه بنده، خدا بنده، گه بندهٔ شرمنده در فرش چو یک بنده، در عرش خدا بودم 🦋گه گوشه این خانه، افتاده به سجاده چون فرش سلیمانی، گه اوج هوا بودم 💓در فوق زمان بودم! برتر ز مکان بودم هرلحظه به هر مشهد، گویا همه را بودم 🦋گه باغ بقیع و گه در روضهٔ پیغمبر گه در نجف اشرف، گه کرب وبلا بودم ❤️هم مشهد قالی وگه توس، ‌دمشق و ری گه در حرم کاظم، گه سامّرا بودم 🦋گاهی به قم و شیراز و تهران وگهی کرمان برتربت هر لاله، در وااَسَفا بودم 💜گه مسجد و میخانه، گه با بت وبتخانه گه معتکف کعبه، گه دیر و حرا بودم 🦋هر سوی نظر کردم، گل بود وگیاه وآب هرجا که گذرکردم، مشمول عطا بودم 💙هر سو که نگه کردم، یک چیز فقط دیدم؛ یک وجه خودم بودم، یک وجه خدا بودم 🦋آن سوکه خودم بودم، ظلمت پی ظلمت بود آن سو که خدا بودم، پر نور و بها بودم 💚آنسوی که خود بودم، محکوم فنا بودم آن سو که خدا بودم، باقی به بقا بودم 🦋آنسو که خدا بودم، مستغنی وهم باقی آن سوکه خودم بودم، در فقر وفنا بودم 💛این سو که خودم بودم، در رنگ ومِرا بودم آن‌سو که خدا بودم، بی‌رنگ و ریا بودم 🦋درخلوت ماه او، با زمزمهٔ «یاهو» تا صبح به گفت وگو، مشغول صفا بودم 💕اینها که شنیدی تو، نه شطح، نه طامات است یک لحظه منم گم شد، یک لمحه رها بودم 🦋من شطح نمیگویم! طامات نمی‌بافم یک آن عنایت شد، با آنکه گدا بودم! 💔یک لحظه عنایت شد از«عین خدا»آن‌شب مایی و منی برخاست، مَذبوح مِنا بودم 🦋من شد ز منی منفک، خود شد به‌خدا ملحق چو روح مجرّد من، ازجسم جدا بودم 🤍نه اینجا و آنجا ونه حال ‌نه فردا بود نه ماضی ومستقبل، بیرون فضا بودم 🦋در آئینه گل کردم، تکثیر شدم از خود من سایه خود دیدم؟ یااینکه سوا بودم؟ 💞من او شده؟ یا او‌ من؟ یا من نه! همه هوهو یاهردو یکی بودیم!؟ یا اینکه دوتا بودم!؟ 🦋یک سوی خودم‌بودم، یک سوی دیگر من‌بود این هردو یکی بودند! با اینکه دوتا بودم! 💗دل یکدله کردم من؟ یا اینکه شدم بیدل؟ یاآنکه چونان غنچه صد لایه ولا بودم؟ 🦋سیر وسفرم گفتم؟ یا عارف خود گشتم؟ این فکر وخیالم بود؟ یا خواب‌ نما بودم؟ 🤍هرچیزکه بودم من، خوش بود دمی دیشب ای کاش! همیشه من، آزاد و رها بودم 🍀اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمد ❤️ ابوالفضل فیروزی(نی‌نوا) 🔻تذکر؛غالب مفاد این قصیده مُلهم است از آیات، روایات، ادعیه و زیارات مربوط به معراج نبوی(صلی الله علیه‌وآله) 🗓۱۳۹۷ /۱۰ /۱۹ 🆔@banavayeneynava 🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋
🌻🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋 🦋 ☘به بهانهٔ شب هفدهم ماه مبارک رمضان و معراج حضرت ختمی مرتبت محمّد مصطفی 💐(صلی الله علیه وآله ) 🦋🌻 «»🌻🦋 🖤دیشب چه شبی خوش بود! آزاد ورها بودم خالی ز خود و لبریز از عطر خدا بودم 🦋غرق گل و نور وشور، لبریز ز هور و حور مست می گلگون آن ماه ‌لقا بودم 💖ماهی که هزاران مهر می‌تافت ز پیشانیش مهری که ز عشق او، در بهت و بها بودم 🦋با آنکه تهی از حرف، آن خلوت رازش بود از«مُسک ختام»او، سرمست دعا بودم 💛از شعشعهٔ کویش «لاحول ولا...»گویان از هیمنهٔ رویش، در هول و وَلا بودم 💙برخاک ره کویش، می‌بیخت گل از بویش در‌ لجّهٔ چشمانش، مشعوف شنا بودم 🦋با آنکه به روی من، آغوش رضا بگشود؛ از سَطوت ولطف او، درخوف و رجا بودم 💚از رایحهٔ رَوحش، یکجا دل ودین دادم مفتون گلِ روی آن مهرگیا بودم 🦋آن سیب زنخدانش «تفّاحَةُ الْفِردوس» در سینهٔ سینایش، موسی وعصا بودم 🧡آن باغ گریبانش، عطرگل حوری داشت در چین کمند او، آهوی ختا بودم 🦋انفاس مسیحایش، نفخات الهی داشت در معرض نَفحات آن باد صبا بودم ❣می‌ریخت گل وگوهر، از باغ دهان او مشعوف عطای آن، سلطان سخا بودم 🦋حنّانه هجران آن نخل ولاء گشتم دیوانهٔ در بند آن زلف دوتا بودم ❤️‍🔥هنگام سماع او، هستی به سماع آمد با نغمهٔ جانسوزش، در شور ونوا بودم 🦋از خنجر مژگانش، خون شهدا میریخت من کشتهٔ چشم او، مثل شهدا بودم 💖از برق سرشک من، مهتاب به تاب افتاد خورشید بجوش آمد، بی درد ودوا بودم 🦋سرمست می عشق آن ساقی سیمین ساق مفتون گل روی آن سبز قبا بودم 🖤آسان سفری خوش‌بود، بی‌زحمت‌تن دیشب بر توسن دل با او، فارغ ز هوا بودم 🦋مانند پر کاهی، در معبر توفانی؛ تسلیم قَدَر گشتم، راضی به قضا بودم 💞گشتم همه هستی از برزخ و تا محشر هم دوزخُ هم جنّت، یکجا همه را بودم 🦋بر بام فلک رفتم، از عرش فرا رفتم بر ذروهٔ«أو أدنیٰ» در اوج خدا بودم 💚«مازاغَ بَصر»دیدم؛ یک وحدت‌نامحدود در «منظر اعلای» عالی علا بودم 🦋آه! این دل بی‌تابم، از شوق نمی‌گنجید گر در قفسه سینه، یا اوج سما بودم 💛آرام تراز باران، توفنده‌تر از توفان رخشنده‌تر از خورشید، با فرّ وهما بودم 🦋گه مرده و گه زنده، گه دوزخ وگه جنت گه«لا سِنةٌ لا نَوم» خالی ز خطا بودم 💜گه باقی وگه فانی، گه دانی گه عالی گه تشنه و گه ساقی، سر مست وَلا بودم 🦋گه علت وگه معلوم، گه اول وگه آخر گه غایب وگه حاضر، بی جانب وجا بودم 💔گه بنده، خدا بنده، گه بندهٔ شرمنده در فرش چو یک بنده، در عرش خدا بودم 🦋گه گوشه این خانه، افتاده به سجاده چون فرش سلیمانی، گه اوج هوا بودم 💓در فوق زمان بودم! برتر ز مکان بودم هرلحظه به هر مشهد، گویا همه را بودم 🦋گه باغ بقیع وگه در روضهٔ پیغمبر گه در نجف اشرف، گه کرب وبلا بودم ❤️هم مشهد قالی وگه توس، ‌دمشق و ری گه در حرم کاظم، گه سامّرا بودم 🦋گاهی به قم و شیراز وتهران وگهی کرمان برتربت هر لاله، در وااَسَفا بودم 💜گه مسجد و میخانه، گه با بت وبتخانه گه معتکف کعبه، گه دیر و حرا بودم 🦋هر سوی نظر کردم، گل بود وگیاه وآب هرجا که گذرکردم، مشمول عطا بودم 💙هرسو که نگه کردم، یک چیز فقط دیدم؛ یک وجه خودم بودم، یک وجه خدا بودم 🦋آنسو که خودم بودم، ظلمت پی ظلمت بود آن سو که خدا بودم، پر نور و بها بودم 💚آنسوی که خود بودم، محکوم فنا بودم آن سو که خدا بودم، باقی به بقا بودم 🦋آنسو که خدا بودم، مستغنی وهم باقی آن‌سوکه خودم بودم، در فقر وفنا بودم 💛این سو که خودم بودم، در رنگ ومِرا بودم آن‌سو که خدا بودم، بیرنگ و ریا بودم 🦋درخلوت ماه او، با زمزمهٔ «یاهو» تا صبح به گفت وگو، مشغول صفا بودم 💕اینها که شنیدی تو، نه شطح، نه طامات است یک لحظه منم گم شد، یک لمحه رها بودم 🦋من شطح نمیگویم! طامات نمی‌بافم یک آن عنایت شد، با آنکه گدا بودم! 💔یک لحظه عنایت شد از«عین خدا»آن‌شب مایی و منی برخاست، مَذبوح مِنا بودم 🦋من شد ز منی منفک، خود شد به‌خدا ملحق چو روح مجرّد من، ازجسم جدا بودم 🤍نه اینجا نه آنجا ونه حال‌و ‌نه بیحالی نه دی ونه فردایی، بیرون فضا بودم 🦋در آئینه گل کردم، تکثیر شدم از خود من سایه خود دیدم؟ یااینکه سوا بودم؟ 💞من او شده؟ یا او‌ من؟ یا من نه! همه هوهو یاهردو یکی بودیم!؟ یا اینکه دوتا بودم!؟ 🦋یک سوی خودم‌بودم، یک سوی دیگر من‌بود این هردو یکی بودند! با اینکه دوتا بودم! 💗دل یکدله کردم من یا اینکه شدم بیدل؟ یاآنکه چونان غنچه صد لایه ولا بودم؟ 🦋سیر وسفرم گفتم یا عارف خود گشتم؟ این فکر وخیالم بود یا خواب‌ نما بودم؟ 🤍هرچیزکه بودم من، خوش بود دمی دیشب ای کاش! همیشه من، آزاد ورها بودم 🍀اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمد 🦋التماس دعا ❤️ابوالفضل فیروزی(نی‌نوا) 🔻تذکر؛ مفاد این قصیده غالباً مُلهم است از نصوص آیات، روایات، ادعیه و زیارات مربوط به معراج نبوی(صلی‌الله علیه‌وآله) 🗓۱۳۹۷/۱۰/۱۹ 🆔@banavayeneynava 🦋🌻