eitaa logo
' عاشقانه‌ای‌باخدا '
2.6هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
7.8هزار ویدیو
45 فایل
خوش آمدید〰️مهمان شهداهستین🌱 کپی آزاد🔑 به شرط صلوات برای ظهور امام زمان عجل‌الله و دعا برای شهادت خادمین کانال ❤ در خدمتم ✍️ @Labik_ya_seyedAli شرایط 👋 @Eshgh12a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلی الله علیک یا یوسف الزهرا 🌹
👌 بابا دیگه چی میخوای؟؟!! وقتش نشده به خاطرش توبه کنی!!!!
🔴بزرگواران به خاطر دوستداران از این پس هر روز دو قسمت از تقدیم نگاهتون میشه ..! با ما همراه باشید ⭕️⭕️ اگر دوست داشتید میتونین رمان رو به دوستانتون معرفی کنید رمان واقعا مذهبی هست و هیچ مفسده و عشق و عاشقی پوچ نداره و گناهی هم در رمان نادیده نگرفته نشده و سعی شده تمام جوانب در نظر گرفته شده باشه پس خیالتون راحت باشه از همراهی شما خرسندیم🌹
قسمت های جدید ☺️👇👇 سه تا صلوات بفرستید تا بریم بخوانیم 🌹🌹🌹
رمان فـــــَتــــٰــــآح کلید را از روی جا کلیدی بر می دارم و بلند می گویم : + مامان من دارم میرم کار نداری؟ خرید داشتی زنگ بزن. _ باشه عزیزم. خدا به همراهت. کفش هایم را به پا می کنم. _ ببخشید دختر خاله من دارم میرم بیرون .میتونم برسونمتون. + نه ممنون ، خودم میرم. _ تعارف نکنید دیگه من که دارم میرم بیرون . بنزین هم که می سوزه میخواهید سوار ماشین بشید دیگه. اخم هایم را درهم می کنم من الان هر چه بگویم ، می خواهد دلیل بیاورد. بی صدا درون ماشین می نشینم . تا خود عمارت صحبتی نمی کند و فقط آدرس را می پرسد . به در عمارت می رسیم . + ممنونم ، زحمت کشیدید. _ خواهش میکنم. به در و دیوار عمارت نگاه می کند . و با لحن سوالی می پرسد ؛ _ قصد فضولی ندارم اما اینجا به چه کاری مشغول هستید ؟ با بی میلی پاسخ می دهم . + پرستاری از سالمند . _ خانمه ؟ + بله .اگه سوالاتون تموم شده من برم به کارام برسم . _ بله ببخشید . 🚫❌ پیگرد‌الهی‌دارد ❌🚫 https://eitaa.com/joinchat/1864302729C23f7e5327f
رمان فــــَتـــٰــآح وارد عمارت می شوم . گویی این خانه خانه ی دومم است.. انقدر که حس آشنایی نسبت به این خانه دارم و یقینا اخلاق خوب و مهربانی سکینه خانم سبب این همه احساس خوب شده .. دیروز که به دلیل بازگشت مادر از شمال مرخصی بودم دلم برای سکینه خانم تنگ شد. بیشتر از مادرم نه ، اما کمتر از مادرم دوستش دارم. وارد خانه می شوم ، پله ها را یکی درمیان بالا می روم و به سمت اتاق سکینه خانم می روم .. در میزنم _ بفرمایید. در را باز می کنم . + سلام سکینه بانو .. _ سلام دورت بگردم من .چقدر دلم برات تنگ شده بود دختر عزیزم . . . . . . در آشپزخانه مشغول به آشپزی می شوم. سیمین وارد آشپزخانه می شود . + سلام سیمین خانم _ علیک . پشت سرش امیرارشیاء با کیسه هایی از خرید در دستانش وارد آشپزخانه می شود . _ سلام وقتتون بخیر . + سلام . این پا و آن پا می کند انگار می خواهد صحبتی بکند . سیمین خانم هم متوجه می شود و چشمش را به لب های امیر ارشیاء می دوزد. و از گوشه چشم من را نگاه می کند . بی توجه به آن دو مشغول کار هستم . او سنگینی نگاه مادرش را حس می کند و از آشپرخانه می رود. سیمین هم دقایقی در آشپرخانه می چرخد و می رود . خرید ها را بر میدارم و سر جاهایشان می گذارم ... _ ببخشید بر می گردم امیرارشیاء با سر پایین می گوید : _ امروز سه شنبه است اگه یادتون باشه ساعت ۱۷:۳۰ تشییع یکی از شهدای مدافع حرمه .. اصلا یادم نبود با شوق زیادی می گویم : + بله اصلا یادم نبود... _ من میخام برم گفتم ، بهتون بگم اگه خواستید شما هم تشریف بیارید... + ممنون که اطلاع دادید اما دیروز هم مرخصی بودم کار دارم باید از سکینه خانم اجازه بگیرم. در ضمن من خودم یه دربست می گیرم میرم تشکر. _ من از مادرجون اجازه تون رو گرفتم مشکلی نداره . باز هرطور خودتون صلاح میدونید ولی وسیله هست من اونجا باید خادم باشم برای همین ۱۶:۳۰ میرم خواستید میرسونمتون . + چشم تا اون موقع کارها رو انجام میدم . _ خب با اجازه تون. هنوز دقایقی مانده به ۱۶:۳۰ مانده ام ... نمی دانم چادر بپوشم یا نه؟؟ دو راهی سختی است ..!!! دلم می گوید بپوش.. اما عقلم می گوید چرا در تشییع شهدا می پوشی؟!! اما در کوچه و خیابان نه..!! شهدا رفتند که در تشییع انها یادت بیافتد چادر بپوشی ! در کوچه و خیابان شهدا نیستن رمیصا خانم ...... واقعا که.!!!! _ بریم؟ در لحظه چادر را سرم می کنم و می گویم: _ بله بریم. 🚫❌ یگرد‌الهی‌دارد ❌🚫 https://eitaa.com/joinchat/1864302729C23f7e5327f
داره جذاب میشه هاااا😉😉 از ما گفتن بود !!!
 🌺 ️سفارش‌هاى امام جواد عليه السلام: 🔹 مردى به امام جواد عليه السلام عرض كرد: مرا سفارش فرما. 🌸 ️حضرت فرمود: مى‌پذيرى؟ عرض كرد: آرى . 🌸 امام فرمود: 🔹شكيبايى را بالش خود ساز 🔹و فقـر را در آغوش گير 🔹و شهوت‌هـا را به دور انداز 🔹و با هـوس بستيز 🔹و بدان كه تو از چشم خدا پنهان نيستى. 🔹پس، بنگر كه چگونه‌اى. 📚میزان‌الحکمه بنقل از تحف العقول : ۴۵۵. 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ 🌹 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃 💕آدمهایی هستند که "خوبند" آمده اند که مهر بیاورند نه جنسیتشان مهم است نه سنشان نه تحصیلاتشان آدم های "خوب" همیشه ماندگارند 🌸 🌱
🦋‌"هر وقت کسی شما را اذیت کرد و ناراحت شدید، نمی خواهد به کسی بگویید، بلکه « استغفار »کنید هم برای خودتان و هم برای کسی که شما را اذیت کرده است. 🎯 بگو: بیچاره کار بدی کرده است. اگر فهم داشت نمی کرد. وقتی استغفار می کنی خداوند دوست دارد. قلبت باز می شود. ❤️🍃 این قلب یک جوری است که اگر کسی به او خوبی کند، از او تشکر نکند ناراحت می شود. اگر کسی هم اذیتش کرد ناراحت می شود. در این جا باید استغفار کرد تا قلب انسان باز شود. 💯آن وقت می بینی که چقدر بزرگ شده ای. اگر دو مرتبه این کار را کردی دیگر غم نمی تو‌اند شما را بگیرد. چون راهش را بلد هستی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادمین میخوایم .. ✍ خانم🧕 جهادی... 👟 پای کار...👌 فعال ....✌️🏻 هرکی پایه بود پی وی🤳 بسم الله ❤️ @MA0000a
💥بچه ها در مقابله با گناه از دوتا ترفند میتونید استفاد کنید یا از بین بردن موقعیت گناه یا فرار کردن از موقعیت گناه بزار برات مثال بزنم😎 مثلا تو خودت میدونی اگه توی فلان شبکه مجازی بری نگاهت به چیزای محرک میوفته پس باید کلا بزنی پاکش کنی...فهمیدی چیشد؟ یعنی موقعیت گناه رو از ریشه نابود کنی که دیگه نفست هیچ غلطی نتونه بکنه👊 ولی توی خیابون باید از ترفند فرار کردن استفاده کنی چون توکه نمیتونی مثلا بی حجاب هارو از بین ببری😅 ولی میتونی از نگاه کردن بهشون فرار کنی یا مثلا جاهای شلوغ نری✖️ ✅ولی بطور کل تا وقتی میشه از ترفند اول استفاده کنی نباید سراغ دومی بری... مثلا اینکه تو یه نامحرمو کلا بلاک کنی و تموم راهای ارتباطی رو از بین ببری خیلی عاقلانه تر ازینه که بلاکش نکنی و هی در برابر پیام دادن بهش مقاومت کنی و خودتو اذیت کنی،،،خودازاری که نداری😐😂 اینجا باید بزنی بلاکش کنی و راهارو ببندی..چون اگه نکنی نفست با هزار ترفند دوباره گولت میزنه و دوباره میوفتی تو چاه😑💔 باور کن اینجا استفاده از ترفند دوم فریب شیطونه اینجا باید موقعیتو کلا از بین ببری...جوری که هیچ‌راه دیگه‌ای برا‌ی برگشت‌نباشه...اینجوری‌دیگه رها‌میشی‌ازگناه✌️ https://eitaa.com/joinchat/1864302729C23f7e5327f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ضرورت به این دلیل است که انسان بداند برای چه زندگی می کند. با اولین محاسبه انسان می فهمد بیشتر وقت خود را بی هدف یا حداقل برای هدفی کم ارزش دنیایی می گذراند در حالی که برای آخرت و مرگ خود ممکن است هنوز آماده نباشد. هر شب قبل از خواب اعمالمان را کنیم. @bandegibaEshgh
🦋خاصیت سوره های قرآنی(خیلی جالبه👌 🔻واقعه: مانع فقر 🔻کوثر: مانع خصومت 🔻ملک: مانع عذاب قبر 🔻فاتحه: مانع خشم خدا 🔻سوره محمد برای اخلاق 🔻سوره جن برای وسوسه 🔻سوره حجر برای برکت مال 🔻کافرون: مانع کفر وقت مرگ 🔻دخان: مانع ترس روز قیامت 🔻سوره تغابن برای ادای قرض 🔻سوره کهف برای بیدار شدن 🔻سوره فتح برای گشایش کار 🔻سوره صف برای فتح و پیروزی 🔻سوره مزمل برای مهر و محبت 🔻سوره حج برای کامل شدن دین 🔻سوره مریم برای هدایت دختران 🔻سوره احزاب برای گشایش بخت 🔻سوره یونس برای بچه دار شدن 🔻سوره جمعه برای پیدا شدن مال 🔻یاسین: مانع تشنگی روز قیامت 🔻سوره اعلی برای هدایت جوانان 🔻سوره حجرات برای زیاد شدن مال 🔻سوره یوسف برای عظمت و بزرگی 🔻سوره مومنون برای به راه راست رفتن 🔻سوره طور برای پایدار بودن و برگشت مال 🔻سوره انبیا برای رها شدن از بند و گرفتاری 🔻سوره اسرا برای شفای مریض و بهانه گیری 🔻سوره حدید برای محکم شدن و آرامش بدن 🔻سوره مجادله برای برای مهر و محبت و معامله 🔻سوره ن والقلم برای آسان شدن و درس خواندن 🔻سوره نمل برای شفا مریض و برآوردن هر حاجتی ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bandegibaEshgh
' عاشقانه‌ای‌باخدا '
#تلنگرانه ضرورت #محاسبه_نفس به این دلیل است که انسان بداند برای چه زندگی می کند. با اولین محاسبه ان
راست میگه هااا یکم با خودمون فکر کنیم ببینیم چند چندیم؟؟!!!! اینطوری خیلی از کارهامون درست میشه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سایه عشق بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ دوباره نگاهی به حیاط کردیم، سایه از دیوار بالا می آمد. گفتم: حتماً خودشه. چند روز بود که شوهرم نمی توانست مدرسه را نظافت کند، کمرش درد می کرد. مدیر چند بار جلوی دانش آموزان شوهرم را تحقیر کرده بود. تهدید کرده بود که اخراجمان می کند و اثاثیه مان را بیرون می ریزد. فکر کردیم شب را بیدار بمانیم و ببینیم کار کیست؟ نزدیک صبح بود که سایه از دیوار بالا آمده بود و حیاط را جارو می زد. با شوهرم رفتیم توی حیاط. دانش آموز کوچک اندامی بود که چهره اش آشنا به نظر می رسید. وقتی ما را دید سرش را زیر انداخت و سلام کرد. گفتیم: اسمت چیه؟ جواب داد: عباس بابایی. گفتم: پدر و مادرت ناراحت می شوند اگر بفهمند که به جای درس خواندن، مدرسه را جارو می کنی. گفت: من که به شما کمک می کنم، خدا هم در خواندن درس هایم به من کمک خواهد کرد. به نقل از: کتاب مکاتبه اندیشه 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 منبع : وبگاه داستان کوتاه داستان های مذهبی و قرآنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب تون بخیر ولی برای امام زمان عج هم دعا کنید اللهم عجل الولیک الفرج آقاجانم هرجایی تن ات سالم باشه حلال مون کن امروز هم برای ظهورت کاری نکردیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلی الله علیک یا بقیه الله فی ارضه عجل الله تعالی فرجه الشریف
من از رگ گردنتم بهت نزدیکترم ✉️خدا ، قرآن ، سورهٔ قاف ، آیهٔ ۱۶ :) صبح دو شنبه تون بخیر 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا