eitaa logo
' عاشقانه‌ای‌باخدا '
2.6هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
7.8هزار ویدیو
45 فایل
خوش آمدید〰️مهمان شهداهستین🌱 کپی آزاد🔑 به شرط صلوات برای ظهور امام زمان عجل‌الله و دعا برای شهادت خادمین کانال ❤ در خدمتم ✍️ @Labik_ya_seyedAli شرایط 👋 @Eshgh12a
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امام هادی (ع) حرام رشد نمیکند اگر‌هم رشد کند برکت ندارد. 📗الکافی ج ۵ ص ۱۲۵ 🇵🇸‹@bandegibaEshgh⇢♡›
هميشه افراد ساكت را دوست داشته ام. هيچگاه نميفهمی در حال رقصيدن در رويای خويشند يا سنگينی بار هستی را به دوش میكشند. 🇵🇸‹@bandegibaEshgh⇢♡›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سعی کن خوشبختی و شادی‌ات را از وابستگی به اتفاقات و شرایط بیرونی کم کنی. خوشبختی که وابسته به بیرون و دیگران باشد، حقیقی نخواهد بود... 🇵🇸‹@bandegibaEshgh⇢♡›
حس خوووب ..🌱 🇵🇸‹@bandegibaEshgh⇢♡›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنویسید غزه : بخوانیدکربلا روضه‌ی عاشورا روضه علی اصغر روضه آب روضه پیکرهای ارباً ارباً 🥀💔 🇵🇸‹@bandegibaEshgh⇢♡›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز طوفانی!... بعد از نماز صبح آرام وبی صدا به رخت خواب میخزم تا مبادا خواب ناز کودکانم از چشمشان ربوده شود و خواب بر چشم من حرام! چشمانم را می‌بندم که ناگاه مادر درونم صدایم می‌زند: «پاشو صبحانه آماه کن! تغذیه مدرسه‌ی دخترت، تکالیفش رو چک کن، پاشو،کلی کار داری!» اخمی به مادر درونم می‌کنم و با هیس کش‌داری او را به سکوت وادار می‌کنم! او هم با تاسف،«خود دانی» ای نثارم می کند و ساکت به خواب ناز فرو می رود؛ اما... گویا،سخنان و دل نگرانی هایش در من اثر کرده که گرمای چشمانم این چنین ترک منزل کرده! بسم الله گویان از جا بر میخیزم و مشغول آماده کردن صبحانه می‌شوم! نگاهی به تکالیف دخترم می اندازم و لبخندی از سر رضایت همراه با ذکر الحمدلله، بر لبم می نشیند! پای تکالیفش امضا می‌زنم: «آفرین، سرباز امام زمان باشی، دخترم!» ... همسرم و دخترم راهی می‌شوند؛ سفره‌ی صبحانه را تا نوبت بعدی و بیداری باقی فرزندانم جمع می‌کنم و در آرامش، مشغول مرتب کردن خانه می‌شوم! گرمای خواب، باز سوار بر پلکم می‌شود و سنگینی خواب به سراغم می‌آید که ناگاه، جفت جفت و رنگ رنگ، چشم های دخترانم، با اشتیاقی کودکانه به من خیره می شود و صدای: «سلام مامان صبح بخیــــــرِ!» اول صبحی شان، خبر از شروعی طوفانی می‌دهد! به سوی خوابِ سوار بر پلکم، دستی به نشانه‌ی خداحافظی، تکان می‌دهم و «بدرود تا شب» گویان بدرقه اش می‌کنم!... سفره‌ی صبحانه باز گشوده می‌شود و قطار کارها باز سوت می‌زند! با عجله کارها را انجام می دهم و نیمه خسته از کارها، راهی مدرسه‌ی فرزندم می‌شوم... مشغول یادداشت نکات معلمِ فرزندم، در دفترچه یادداشت می‌شوم که ناگاه، کلامی از معلم، اشک شوق بر چشمانم می نشاند؛ آری! این اسم دختر من است که با تقدیر و تمجید بر لبان معلم نشسته! چه آواز خوش آهنگی بود طنین صدای معلم وقتی «نام دخترم» را به عنوان بهترین شاگرد کلاس می‌خواند! با تعاریف و تمجیدهای معلم از فرزندم، ناخودآگاه، یاد امضای امروزم پای تکالیفش می‌افتم: «آفرین، سرباز امام زمان باشی، دخترم!» ... و ناگاه یاد ایام بارداری و آن لحظه ای که نذر سلامتی جسم و جانش، قرآن گشودم و این فراز، بر عمق جانم نشست، پیش از آنکه بدانم فرزندم دختر است!: « رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي... فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ ... فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ: پروردگارا، من عهد کردم فرزندی که در رحم دارم از فرزندی خود در راه خدمت تو آزاد گردانم، این عهد من را بپذیر ... پس هنگامی که(مریم) متولدشد، گفت: پروردگارا، فرزندم دختر است!... پس خدا او را به نیکویی پذیرفت و به تربیتی نیکو پرورش داد!» لبخند رضایت بر لبم نشست و اشتیاقی مادرانه بر قلبم جاری شد: «خدایا؛ تو می‌دانی من فرزندانم را نذر ظهور کردم!... دخترانم را برای یاری امامم می پذیری؟ آیا همچون مادرِ مریم، مژده‌ی «فتقبلها ربّها» را به من هم می‌دهی؟ مژده‌ی خدمتِ فرزندانم در سپاه ظهور؟!» ... همراه فرزندانم راهی خانه می‌شوم و باز قطاری از کارها... چه روز طوفانیِ دلنشینی بود امروز! تمام خستگی کارهای امروز که نه، تمام خستگی سالهای مادریم، بار بست و جای آن را دلگرمی و عزمی جدی برای تلاش در راه پرورش سربازان نسل ظهور، گرفت! حالا دیگر ریخت و پاش ها، جیغ و داد‌ها، کارهای خانه و کمک برای تکالیف و درس مدرسه و تک تک مادرانه هایم، در نظرم حکم زمینه سازی برای ظهور را دارد؛ نه بار وظایف روزمره! خصوصا که شیرینی زحمات مادریم در این روز پر زحمت و طوفانی، همزمان شد با شیرینی طوفان الاقصی و روز پیروزی فرزندان حزب الله! گویا این پیروزی مهر تایید و تاکیدی بود برای تلاش در راه پرورش سربازان ظهور! ********* آری؛ به خاطر بسپریم: طوفان الاقصی، حاصل زحمات سربازان و فرزندان اسلام بود؛ امروز را به خاطر داشته باشیم؛ ان شاء الله ظهور نزدیک است و سهم ما سرباز پروری... فرزندانمان را نذر ظهور کنیم و خودمان را نذر فرزند آوری! طوفان هایی از جنس نور در راه است، خود را برای آن روز آماده کنیم! ******** چه روز طوفانی دلنشینی و چه عطر دل انگیز ظهوری...! ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「🧡」 شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد:)))؟؟ 🇵🇸‹@bandegibaEshgh⇢♡›
برنامه هر روزت باشد هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان عج الله درد و دل کنید، خوب نیست شیعه روزش شب شود و شبش روز شود و اصلا به یادِ ایشان نباشد!🌱 🇵🇸‹@bandegibaEshgh⇢♡›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش‌آب‌وهواترین‌مڪان‌ڪرببلاسٺ دلخواه‌ترین‌جاے‌جهان‌ڪرببلاسٺ♥️ 🇵🇸‹@bandegibaEshgh⇢♡›
گمنام‌یعنی‌کسےكِ ؛ حتےنخواست‌به‌اندازه‌نامے ازدنیاسھم‌داشته‌باشد‌:)..!'🌱 🇵🇸‹@bandegibaEshgh⇢♡›
تاقیامت‌سرِسربندتوبی‌بی‌جان‌دعواست معنی‌این‌سخنم‌را می‌فهمند!! 🇵🇸‹@bandegibaEshgh⇢♡›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به زودی😁 🇵🇸‹@bandegibaEshgh⇢♡›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببخشید که پروژه آرمیتا مثل مهسا نگرفت آخه ارباب پروژه‌ها سرش خیلی شلوغه تل‌آویو،
' عاشقانه‌ای‌باخدا '
ببخشید که پروژه آرمیتا مثل مهسا نگرفت آخه ارباب پروژه‌ها سرش خیلی شلوغه تل‌آویو، #طوفان_الأقصى #فلس
ارباب پروژه ها یادته سال قبل همین موقع داخل ایران همین آتیشها رو به پا کردی ⁉️🙄 کاااش فیلمها وکشته هاتونو سانسور نمیکردین ‼️ تادنیا بداند که آه وناله مادران شهدای ما همه شما را درجهنمی به نام اسرائیل خواهد سوزاند
یک سال گذشت وپدرازاین داغ کمرش شکست 💔😥 🔝اگر دوست دارید بدانید داغ فرزند با پدر چه می‌کند، باید بگویم که ایشان پدر شهید آرمان علی وردی هستند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا