eitaa logo
'عــــاشِــــقانـــﮩ‌‌ اے‌ بــــا خُـــــــدا'
2.6هزار دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
8.1هزار ویدیو
45 فایل
خوش آمدید〰️مهمان شهداهستید🌱 کپی آزاد🔑 به شرط صلوات برای ظهور امام زمان عجل‌الله و دعا برای شهادت خادمین کانال ❤ در خدمتم ✍️ @Labik_ya_seyedAli شرایط 👋 @Eshgh12a
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان فـــــَتــــٰــآح _ نمیدونم پسر خواهرتون چی گفتن به شما ...اما من واقعا به چشم خواهرم به ایشون نگاه می کنم و اگر کاری هم براشون انجام دادم وظیفه ی هر برادریه.... من جای پسر شما هستم هر کاری داشته باشین به دیده ی منت به روی چشمم انجام میدم اون روز هم تشییع پیکر شهید بود من خادم بودم و حتما باید می رفتم ماشین هم خالی بود ، به دختر شما گفتم که مسیر یکی هست و اگر قصداومدن دارن در خدمتشون هستم اونجا رسوندمشون ، موقع برگشت هم یه چفیه تبرک شده شهدا دادم بهشون همین ، غیر این نبوده... مادر نگاهش می کند و به فکر می رود . _ با همه ی این احوالات اگر مشکل شما ، بودن من تو اون عمارته من میرم خوابگاه یه روزهایی هم به مادرجون سر می زنم که رمیصا خانم تو عمارت نباشن. سلامتی مادرجون برای من خیلی مهمه.... مادر متفکر می گوید : _ چی بگم... اینکه شما اونجا نباشین خوبه اما خب نظر دخترم رو هم باید بدونم.. امیر ارشیاء نفس عمیقی می کشد و از جا بر می خیزد. _ با اجازه تون من مرخص میشم فکر اتون رو بکنید اگر راضی بودین فردا صبح می تونن بیان عمارت ، به محض ورود ایشون هم من از اون عمارت میرم . 🚫❌ پیگرد‌الهی‌دارد ❌🚫 https://eitaa.com/joinchat/1864302729C23f7e5327f