#خجالت میکشیدم به خانم بزرگ نگاه کنم که گفت:_ نمیخواد #خجالت بکشی همراز فقط #15سالشه و میدونم که هیجان زده ایی ولی امیر تو #33سالته مبادا خشن رفتار کنی فهمیدی ..؟اشاره ای به صورتم و گفت:یه جوری خودتو اروم کن، #ابرومون رفت _ولی #خانم بزرگ شماکه میدونی از دسترسم #خارجه ، #بیماریم بیش ازحد پیشرفت کرده ، اگه ترس از دست دادن #عروسم نبود که.. خانم بزرگ سری تکان داد و گفت_الان ارامو میفرستم کنارت چشمام #برقی زد که...
📛 #رمان_پرطرفدار_ایتا👇💢🔞
http://eitaa.com/joinchat/852754449Cfab3a7bc33
مجبوریمزودپاکش کنیمظرفیتمحدود
فقط30نفر🔞