🚫خواندن؛اجباری😊👇
✅ #عروسی دختر همسایمون بود و مردونه رو انداخته بودن خونه ی ما (طبقه بالا) و مامان بهم گفت #زهرا جان تو توی اتاق بمون تا مردها ناهارشونو بخورن و برن. من تو اتاق خودمو با کامپیوتر سرگرم کردم. مهمونا کم کم وارد میشدن و من صداشونو میشنیدم…
✅یا خدا! منم قفل در اتاقم خراب بود و هر لحظه میترسیدم که یکی بپره تو اتاق! وای!!از ترسم رفتم یه متکا انداختم پشت در که هرکی مثلاً خواست وارد اتاق شه ، تلاشش بیهوده باشه! هیچی! اومدم با استرس پشت کامپیوتر نشستم و اصلا نفمهیدم چیکار میکنم! همینجوری مشغول بودم که از تو پذیرایی صدای چندتا #پسر بچه ی تخس رو شنیدم که داشتن میومدن سمت در اتاق...
✅اومدم برم توی #حموم قایم شم که منو نبینن ولی ..😱😱👇
🔴ادامه #داستان رو تو پیج زیر دنبال کنید...👇
http://eitaa.com/joinchat/2374500364C36214123a7
_اون لنگ دراز و به تو که تجمع چربی هستی ترجیح میدم
رو به نگاه اشکیم ادامه میده :
_ یه نگاه به تخت بکن.دونفرست ولی دربرابر چاقی تو اسم تختم نمیشه روش گذاشت.
چینی به دماغش میده :_ بهت گفته بودم به #نظافتت اهمیت بده.دو دقیقه ادم کنارت میشینه حالش بد میشه!
سری به تاسف تکون میده واز اتاقم بیرون میره میگه:_تفاوتی با خوک نداره..
از شنیدن حرفش تنم یخ کرد.نگاهم رو به دستای چروک شده ام میندازم.هر روز دوساعت خودم رو تو #حموم میسابیدم که مبادا بو بدم.!
اشکامو تند پاک میکنم.بیرون رفتم،بادیدن در باز اتاقش جلو رفتم!
- همه چیو انجام دادم.طلاق مونده فقط دارم ازاد میشم هم از گیر بند این #خرس هم از این کشور.
http://eitaa.com/joinchat/852754449Cfab3a7bc33