مادرم #دخترزا بوددو توی روستا هرروز کنایه میشنید
من ثریام،نوه ی اسم و رسم دار روستا
مادرم و زن عموم به خاطر چشم و هم چشمی یکسال درمیون #زایمان میکردند
مادر من هرسال دختر بدنیا میاورد و زن عموم #پسر...
روزها گذشت تا اینکه ما شش دخترپشت سرهم بزرگ شدیم ..
توی همون روزها بود که به یکباره به خاطر نه گفتن به عشق پسر عموم سر زبون ها افتادم👇
https://eitaa.com/joinchat/394723744Cf4ef57f64d