#رمان_فووول_عاشقونه♨️🔞
گرمی #نفسهاشو روی گوشم حس میکردم...اینقدر نزدیک بودیم که میتونست به راحتی در #آغوشم بگیره....از هراس اینکه ممکنه کاری کنه خودمو تا حد امکان جمع کردم.فوری متوجه شد اما به جای اینکه خودشو کنار بکشه نزدیکتر شد.. #قلبم وحشیانه میکوبید و اون باز زمزمه کرد:
#گل_من.....گل ناز من.........گل وحشی من که خودم رامت کردم.... 💯😱👇
http://eitaa.com/joinchat/2010841092C6eeb310140
⛔️ #مناسب_+24❌
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
دست چپم را دور کمرش میگذارم و اندک فاصلهای که هست، کم میکنم. نفسهای گرمش به صورتم میخورد و بیش از پیش مجنونم میکند. موهایی که از کنارِ روسری، روی پیشانیاش ریخته، کنار میزنم و زیر گوشش زمزمه میکنم:
- یادته گفتی عطر یاس همیشه تو خاطرت مونده و فراموشت نمیشه! پس خوب گوش کن! اگه بگم هر بار تو چشمات غرق میشم، دوباره #عاشق میشم، دروغ نگفتم! زمین و زمانم جمع بشه تا بخواد تو رو از من دور کنه، فقط یه نگاهت کافیه تا من از اول #مجنون بشم! حالا من میپرسم؟! مقصدِ فرارت کجاست؟
دست ظریفش را از دستم بیرون میآورد و با مشت آرامی روی #قلبم میزند ولی یکباره میگوید:
- دیگه اینجا نیس!😟
http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1
بعد اتمام رمان قراره بره برای چاپ واز کانال حذف میشه🌹