🔴 #جنازه_ای_که_سر_و_صدا_کرد⁉️😱😱😱
❌یکی از نیروهای #بهشت_زهرا می گوید: سال ها راننده آمبولانس🚑 بودم.
💢 یک روز رفته بودم سطح شهر که #جنازه_ای را به بهشت زهرا(س) منتقل کنم.
🔞 خیلی برای تشییع معطلم کردند و ما را این طرف و آن طرف بردند. چندین بار #جنازه را از توی #ماشین 🚑درآوردند و تشییع کردند و دوباره گذاشتن توی ماشین.🤔 نزدیک ظهر بود که رضایت دادند جنازه را به بهشت زهرا(س) منتقل کنیم.‼️
❌در مسیر اتوبان #صالح_آباد داشتم رانندگی می کردم. حواسم به جلو بود که یکباره شنیدم از #کابین عقب با مشت محکم می کوبند به #شیشه پشت سرم.😳😱
🔴خودم نفهمیدم چطور و با ترس و عدم تعادل توقف کردم❗️وقتی ماشین ایستاد شنیدم یکی فریاد می زنه باز کن⁉️😱 باز کن❗️ اول تصمیم گرفتم فرار کنم ولی ....⁉️
❌برای خواندن ادامه این داستان وارد لینک زیر شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1213988872C808500f015
375029817_1397-6-3-18-15.mp3
1.21M
◾️ برای اولین بار
🎧 😍 کانال ویژه انتشار نواها و نوحه های دیجیتال محرم 😍 🎧
◾️ نوحه های زنگ خور #موبایل
◾️ نوحه های پخش در #ماشین
◾️ نوحه های خواننده های معروف😳
http://eitaa.com/joinchat/1424949248C7e8efc4ae9
🎧🎧 عضو شوید☝️☝️
◾️فقط 13روز تا #محرم مونده ☝️
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
.
#دختری_گیس_بریده_ای_که_راز
#عجیبی_را_از_نامزدش_مخفی_کرد❗️
روزي #پسري خوشچهره در حال چت کردن با يک دختر بود. پس از گذشت دو ماه و آشنايي با #اخلاق و رفتار او پسر علاقه بسياري نسبت به او پيدا کرد و به او پيشنهاد ازدواج داد.
اما دختر به او گفت: «ميخواهم رازي را به تو بگويم.»
پسر گفت: «گوش ميکنم.»ـ
دختر گفت: راستش را بخواهي من از همان کودکي #فلج بودم و هيچوقت آنطور که بايد خوش قيافه نبودم. بابت اين دو ماه واقعاً از تو #عذر ميخواهم.»
آرین گفت: «مشکلي نيست.»
دختر پرسيد: «يعني تو الان ناراحت نيستي؟»😳
آرین گفت: «ناراحت از اين نيستم که دختري که تمام اخلاقياتش با من ميخواند #فلج است. از اين ناراحتم که چرا همان اول با من رو راست نبود. اما مشکلي نيست من باز هم تو را ميخواهم.»
دختر با تعجب گفت: «يعني تو باز هم ميخواهي با من ازدواج کني؟»
آرین در کمال #آرامش و با لبخندي که پشت تلفن داشت گفت: «آره عشق من.»
#دختر پرسيد: «مطمئني آرین؟
آرین گفت: «آره و همين امروز هم ميخواهم تو را ببينم.»
دختر با خوشحالي قبول کرد و همان روز آرین با #ماشين قديمياش و با يک شاخه گل به محل قرار رفت. اما هر چه گذشت دختر نيامد. پس از ساعاتي موبايل آرین زنگ خورد و آرین شوکه شده بود باور نمیکرد این اون دختره نیست چه #تله_ای بوده ترسیده بود که #ناگهان... #بقیه👇
eitaa.com/joinchat/1918304256Cc99eb2aa0b
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
خسته شدم از بس جلوی همه
دستمون رو دراز کردیم 😔
👨🏻👩🏻🦱من و همسرم با اینکه هر دو کار میکردیم ولی زندگی سختی داشتیم، 😔
سر ماه باید پول اجاره خونه و وام میدادیم
⛔️ به آخر ماه که میرسیدیم دیگه پولی نداشتیم و .. خیلی سخت میگذشت😭
💰 دوستم چند ماه پیش یه کانال بهم معرفی کرد به اسم #درآمد_از_بازارهای_مالی
💸که خیلی هاشون به #درآمد رسیده بودن
📚 من و شوهرم هم #آموزش دیدیم و بعد یکماه وارد بازار شدیم. 👌
✅ الان خدا را شکر اوضاع مون خیلی خوبه و برنامه ریزی کردیم تا شش ماه دیگه 🚘 #ماشین بخریم🤲
🔰 اگه شما هم وضعتون مثل منه
حتما یه سر به این کانال بزنید👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2877882585C2b9658acd8
❌ تا پاک نشده عضو شو،حتما پیوستن رو بزن
#داستان_واقعی_ترسناک
🚷نزدیکای غروب بود وسط جاده #جنگلی ماشینم خاموش شد هر کاری کردم روشن نشد پیاده شدم موتور ماشینو چک کردم فایده نداشت در ماشینو بستم و پیاده راه افتادم ، یه #ماشین بی سر و صدا کنارم ایستاد منم عجله کردم در ماشینو باز کردم و بدون اینکه داخل رو نگاه کنم سوار شدم سرمو که بلند کردم دیدم هیشکی تو ماشین نیست یهوماشین به حرکت افتاد و ناگهان...😱
ادامه این داستان ترسناک در لینک زیر👇😰
https://eitaa.com/joinchat/786432361C8a68984601