طلب کار به برادرش گفت:این کیه امیر مجتبی!؟
امیر مجتبی ایستاد رو به من لب زد:
_سنا جان شما برو تو اتاق.
_جاااان! این کیه امیر مجتبی! این نتیجه ی خونه #مجردیته؟♨️
امیرمجتبی کلافه و عصبی رو به من گفت
_مگه بهت نمیگم برو تو اتاق!
بهت زده نگاهم رو از حنانه برداشتم و سمت اتاق قدم برداشتم که بازوم رو گرفت.
_صبر کن ببینم، کجا بره؟ اول جواب من رو بدی بعد هر جا دوست داشتی بفرستش.
امیر مجتبی جلو اومد و دستش رو روی دست خواهرش گذاشت. اروم گفت
_ولش کن بزار بره.
تن صداش رو بالا برد
_اول بگو این کیه
_اروم حنانه. آبروم رو جلوی همسایه ها نبر.
بدون اینکه تن صداش رو پایین بیاره
_تو آبرو میفهمی چیه؟ پدر مادرمون آبرو ندارن. میدونی اگر خبر ش بپیچه که پسر اقای امیری...اصلا باورم نمیشه. امیر مجتبی تو دست یه #نامحرم رو...⭕️
حرفش رو قطع کرد
_ #محرمه ♨️💯
ناباورانه دستش رو روی پیشونیش گذاشت.
_تو چیکار کردی.
https://eitaa.com/joinchat/3259629617C46f880cfa3