🔞🔞
توجه 👈پدران و مادرانم👉
🚷 #تعرض به دو پسر دبستانی به بهانه دیدن #خرگوش
🔹 #پسری که به اتهام #آزار و #اذیت دو کودک #دستگیر شده ......ادامه مطلب😳👇
http://eitaa.com/joinchat/3514826768C4825f0cd52
برای اینکه #فرزندانتان دچار این #مشکلات نشن این کانال و از دست ندید😞👇
http://eitaa.com/joinchat/3514826768C4825f0cd52
❌ زیر 18سال ممنوع❌⛔️
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
.
#دختری_گیس_بریده_ای_که_راز
#عجیبی_را_از_نامزدش_مخفی_کرد❗️
روزي #پسري خوشچهره در حال چت کردن با يک دختر بود. پس از گذشت دو ماه و آشنايي با #اخلاق و رفتار او پسر علاقه بسياري نسبت به او پيدا کرد و به او پيشنهاد ازدواج داد.
اما دختر به او گفت: «ميخواهم رازي را به تو بگويم.»
پسر گفت: «گوش ميکنم.»ـ
دختر گفت: راستش را بخواهي من از همان کودکي #فلج بودم و هيچوقت آنطور که بايد خوش قيافه نبودم. بابت اين دو ماه واقعاً از تو #عذر ميخواهم.»
آرین گفت: «مشکلي نيست.»
دختر پرسيد: «يعني تو الان ناراحت نيستي؟»😳
آرین گفت: «ناراحت از اين نيستم که دختري که تمام اخلاقياتش با من ميخواند #فلج است. از اين ناراحتم که چرا همان اول با من رو راست نبود. اما مشکلي نيست من باز هم تو را ميخواهم.»
دختر با تعجب گفت: «يعني تو باز هم ميخواهي با من ازدواج کني؟»
آرین در کمال #آرامش و با لبخندي که پشت تلفن داشت گفت: «آره عشق من.»
#دختر پرسيد: «مطمئني آرین؟
آرین گفت: «آره و همين امروز هم ميخواهم تو را ببينم.»
دختر با خوشحالي قبول کرد و همان روز آرین با #ماشين قديمياش و با يک شاخه گل به محل قرار رفت. اما هر چه گذشت دختر نيامد. پس از ساعاتي موبايل آرین زنگ خورد و آرین شوکه شده بود باور نمیکرد این اون دختره نیست چه #تله_ای بوده ترسیده بود که #ناگهان... #بقیه👇
eitaa.com/joinchat/1918304256Cc99eb2aa0b