#پارت23 😍💋🔞
با نفرت بهش خیره شدم و گفتم:
- الان حالیت میکنم اینجا مهندس کیه.😏
و ازش فاصله گرفتم. صدام کرد: مهندس؟
جوابی ندادم. باز داد زد: ایزدي؟😐
با عجله به سمت پله ها رفتم که این کلاه مزاحم باز شوخیش گرفت و کمی اومد جلو.😫همزمان خواستم بدمش بالا و پام و بذارم رو اولین پله آجري که پام و بی هوا گذاشتم گوشه آجر و یهو تعادلم رو از دست دادم و نزدیک بود از اون همه پله کله معلق بزنم و پرت بشم به سمت پایین😧 که فرهمند زودي بازوم و چسبید و من و کشید به سمت خودش...🔞
ڪانال 🎀پرݩسس🎀 جوین شید😍👇
http://eitaa.com/joinchat/3280601104Cb69414721c