eitaa logo
بانک عکس دفاع مقدس
2.5هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
89 ویدیو
26 فایل
📷 مرجع عکس کانال‌های شهدایی ❌ روی تصاویر لوگو نزنید 📌استفاده از تصاویر آزاد است 📌 با فوروارد مطالب از کانال شهدا حمایت کنید. 📌تلگرام https://t.me/bank_aks https://www.instagram.com/defense_ir?r=nametag
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین عکس با پدر ... شهدا از همه چیز گذشتند حتی تک دخترِ دُردانه‌ی خود ...! ۱۳۶۲ ۱۳۹۵ 💠 @bank_aks
بوی صبحانه میآید عطر چایی ، صفای سفره صبح چند لقمه زندگی کافیست تا انرژی جاودانگی در وجودمان شکوفا شود 💠 @bank_aks
وقتی به فرماندهی سپاه‌ششم منصوب شد، کلید فرماندهی را به رئیس ستادش داد، نمی‌خواست پشت میز فرماندهی بنشیند!می‌گفت هرکس می‌خواهد مرا ببیند بیاید در جزیره مجنون ... 💠 @bank_aks
آنگاه که تمام خواهش‌ها و ترفندها برای اعزام به جبهه کارساز نبود اشک ها به کار می‌آمد ... تابستان سال ۱۳۶۱ نوجوان بسیجی "احمد امینی" محوطه ساختمان بسیج اَبهر (زنجان) عکاس : سعید حاجی خانی 💠 @bank_aks
بانک عکس دفاع مقدس
آنگاه که تمام خواهش‌ها و ترفندها برای اعزام به جبهه کارساز نبود اشک ها به کار می‌آمد ... تابستان
نوجوان بسیجی «احمد امینی» کمی در سالهای بعد راهش به جبهه باز شد او یازده مرتبه به جبهه اعزام شد و در مناطق عملیاتی مجنون، شلمچه و فاو دچار مصدومیت و جانبازی شد 💠 @bank_aks
چه قصه و چه سرّی میانِ نسل جنگ بود؟! رفاقت و برادری ، میانشان قشنگ‌تر بود ... 💠 @bank_aks
چقدر ناز رُبوده است دلِ بابا را ... 💠 @bank_aks
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما خاكيان محجوب يا افلاكيان ، چه دانيم كه اين ارتزاق عند رب الشهداء چی است؟ [امام‌خمینی‌ره] 💠 @bank_aks
چه می‌بیند آن سو که دل از این‌ سو می بـُرَد ...! 💠 @bank_aks
ایها الرفیق شانه گهواره بکن بلکه کمی خواب روم ... (سمت‌چپ) 💠 @bank_aks
بانک عکس دفاع مقدس
ما روزی به دست می‌آییم که "شهیـد" شویم . #هفتم_تیر سالروز شهادت آیت‌الله دکتر بهشتی 💠 @bank_a
انقلاب ما اسلامی است ما مسلمـانیم ، ما برای اسلام مبارزه می‌کنیم نه برای سرزمین هـا ، نه برای قدرت‌ها و قدرت طلب‌ها ۱۳۵۹ 💠 @bank_aks
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگاهی که با خلق نامهربـان اسـت را به عالم شهادت نگاهی نیست... 💠 @bank_aks
تو جبهه ؛ هیچ تیر و ترکشی بدون اذن خدا به کسی اصابت نکرد! این را جامانده‌ها خوب می‌دانند ... 💠 @bank_aks
سه فرمانده از یک گردان در یک قاب که سرنوشـت هر سه تنِ آن‌ها در یک عبارت خلاصه شد «شهید» گردان حضرت علی‌اصغر(ع) لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) از راست : 💠 @bank_aks
جنگ پُر بود از نگاه‌های آخرینی که خشکید و عکس شد خیره ماند و قاب شد و یک چیز میان تما‌م‌شان مشترک بود درون تمام‌شان پُر از حرف بود ... 💠 @bank_aks
فرصت عاشقانه‌ی زمین است کسی که نماز نمی‌خواند عاشق نیست ... 💠 @bank_aks
اینجا دلی جامانده از قافله‌ٔ عشق در آرزوی رسیدن به عُشاق بی‌قراری می‌کند ... قلاجه ، تیرماه ۱۳۶۵ شب عملیات کربلای یک عکاس : سید مسعود شجاعی 💠 @bank_aks
بانک عکس دفاع مقدس
اینجا دلی جامانده از قافله‌ٔ عشق در آرزوی رسیدن به عُشاق بی‌قراری می‌کند ... قلاجه ، تیرماه ۱۳۶۵
در قلاجه غوغایی بود .... سخت بود ، به خدا خیلی سخت بود ، دل کندن از هم ، اما حالا نزدیکی غروب آفتاب، بچه‌ ها همدیگر را سخت در بغل می‌فشردند و گریه سر می‌دادند، عاشق بودند، کاری نمی‌شد کرد، و با اینکه با خودشان عهد کرده بودند از همه چیز دل بکنند، اما حسابی دلبسته هم شده بودند ، تا ساعاتی دیگر باید از موانع سخت ، میادین مین و از زیر آتش دشمن رد می‌شدند و حماسه‌ای دیگر را در تاریخ دفاع مقدس رقم می‌زدند، حسابی توجیه شده بودند که برای آزادسازی شهر مهران ( برگ برنده صدام در جنگ که خیلی به آن می‌نازید) باید مردانه بجنگند، با بچه‌های لشگر سیدالشهدا همراه بودم، الحق و الانصاف بچه‌های تبلیغات سنگ تمام گذاشته بودند. دروازه قرآنی درست کرده بودند تا بچه‌ها از زیر آن رد شوند، حاج علی فضلی فرمانده لشگر هم با اکثر بچه ها مصافحه می‌کرد، نه بچه‌ها از او دل می‌کندند نه او از بچه ها، انگار برای عروسی می‌رفتند، رسیدن به وصال عشق، آذین بندی‌ها هم به این گمانه دامن می زد، حسابی چراغانی کرده بودند، در عکس رشته لامپ‌ ها مشخص است، روحانی جوانی در حالی که لباس رزم بر تن دارد و قرآن به دست گرفته بچه‌هـا را از زیر قرآن رد می کند... در این میان نوجوانی نشسته و برای بچه‌هـا اسفند دود می‌ کند، در عکس پشتش به ماست، سنش کم بود، چون چادر ما نزدیک بچه‌های ستاد بود، بارها و بارها دیده بودمش، خیلی اصرار کـرده بود تا او را هم به همراه رزمندگان دیگر بفرستند، اما سنش کم بود، به گمانم 12 سالش بود، این لحظه‌های آخر آنقدر زاری کرده بود که هم خودش خسته شده بود هم بچه‌های ستاد، شب قبل از اعزام ، درست پشت چادر ما صدای گریه‌ اش را شنیدم، از چادر بیرون زدم ، دیدم گوشه‌ ای کز کرده و اشک بر چهرهٔ آسمان سیمایش جاری است، رفتم و کنارش نشستم، با اینکه می‌دانستم علت چیست ، از او پرسیدم : "چرا گریه می‌کنی؟" خیلی ساده در حالیکه احساس می کردم بغض تمام گلویش را پر کرده است و به سختی می توانست حرف بزند گفت:"می خواهم با بچه ها به خط مقدم بروم ، اما نمی گذارند، می گویند سنم کمه" دست روی شانه اش گذاشتم و گفتم :" خوب اولاً مرد که گریه نمی کند، ثانیا تا اینجا هم که با بچه‌ها آمدی خیلی ها آرزویش را دارند و نتوانسته اند بیایند" گفت:" به مادرم گفتم که نذر کند تا من به خط مقدم بروم، اگر نگذارند بروم نذر مادرم ادا نمی شود."  با این حرف آخر واقعا کم آوردم، مانده بودم چه بگویم، گفتم:" اگر دعای مادر پشت سرت باشد ، ان‌شاءلله نذر او هم ادا می شود"... حالا در آخرین غروب وداع قلاجه با یاران، به او گفته بودند فعلا اسفند دود کند تا ببینند بعد چه می شود، به نظرم می رسید یک جورایی سرکارش گذاشته بودند... درمرحله دوم عملیات در شهر مهران باز هنگام غروب دیدمش ، سوار بر پشت تویوتا، تعجب کردم، تفنگ کلاش به شانه اش بود، برای  لحظه ای نگاهمان به هم تلاقی کرد، صورت زیبایش آسمانی تر شده بود، لبخندی زد و دستش را به سمتم دراز کرد، دویدم تا خودم را به ماشین برسانم، نرسیدم، دستم به او نرسید... دور شد، لحظاتی بعد در غبار دود انفجار گم شد،" نذر مادر ادا شده بود... به روایت عکاس دفاع مقدس سیدمسعود شجاعی طباطبایی 💠 @bank_aks
أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ذکر خدا را فراموش مکن ... ۲۷_حضرت‌رسولﷺ 💠 @bank_aks
جاده‌‌ی عاشقی عجب پُر خطر است ... 💠 @bank_aks
با یاد شیرمردانی که با یک اشارت امام (ره) تیرگی شب را شکافتند ... 💠 @bank_aks
گر چه یاران فارغ اند از یادِ من ؛ از من ایشان را هزاران یاد باد ... 💠 @bank_aks
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک گنبد طلایی و یک آسمان امید اینجا هوا برای پریدن مناسب است ... 💠 @bank_aks
خوشا به حال هر آنکس که مبتلای رضاست ... 💠 @bank_aks
ایها الرئوف ... امضای تو پای شهادت‌نامه‌ها بود با دست تو این فیض بر یاران رسیده 💠 @bank_aks
1_5183892528314712201.ogg
563.3K
[علی] راوی : حاج‌ داوود احمدپور @bank_aks