🔸سبکباری و سبکبالی
✍️ علی خسروی
دانشگاه جامعه المصطفی
در توصیف بعثت رسولخدا(ص) و لحظات آغازین رسالت نقل شده است که فرشتۀ حامل وحی جبرئیل، بازوی پیامبر(ص) را گرفت و فشار داد، یا در بعضی از منابع، بازوی حضرت را گرفت و تکان داد که این تکان دادن میتواند به نوعی نشانۀ تکانده و «سبکشدن» باشد که مهمترین و ضروریترین پیش نیاز یک زندگی اخلاقی و معنوی است.
البته سنگینی و گرانجانی برای «آن صدر نشین سدره منزل» منتفی و بلاموضوع بوده و آنچه مطرح است متناسب با شأن والای آن حضرت میباشد.
حضرت موسی(ع) نیز وقتی به رسالت مبعوث میشود، خطاب میآید: فاخلع نعلیک(طه/۱۲)، مفسران گفتهاند: مراد از آن ترک تعلقات و سبک شدن است. صائب تبریزی میگوید:
سبک نساخته از دانه خویش را چون کاه
امیـد جـاذبـه از کهـربـا نبـایـد داشـت ..
یکبار با خود اندیشیدم اگر فقط یک جمله از نهجالبلاغه را برگزینم، کدام را انتخاب میکنم؟ این جمله در ذهنم حضور یافت که صاحب مرتبۀ ارجمند ولایت و پردهدارحرم سترخدا و آموزگار بزرگ جهاد اصغر و اکبر میفرمایند: تَخففوا تَلحقوا (خطبۀ۲۱)، سبکباری و سبکبالی شرط وصال میباشد.
قلب سلیم نیز که تنها وسیلۀ نافع در روز حساب است(شعرا/۸۹)، دلی است که «ز هر چه رنگ تعلق(بل تعین) پذیرد» آزاد باشد. چنان که گفتهاند دستور زبان معرفت این است: نیستم، نیستی ، هست!
ماهمبارک رمضان فرصت ارزشمند و قابل اغتنامی است برای سبک ساختن همین جان:
اگر به روزه توانی سبک کنی جان را
به اوج قرب توانی پرید چون شهباز
بگوی ترک تنعم به رغـم خـواهش تن
بیا و پرورش جان خویش را پرداز ...
#فرهنگ
#ماه_رمضان
#قرآن_کریم
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
✨ علی علیه السلام
✍️ دکتر علی خسروی
دانشگاه جامعه المصطفی
امیرالمؤمنین(ع) این پردهدار حرم ستر خدا و این سلطان شگرف، از آن جامعان ظاهر و باطن بود که هم بر زمین بود و هم بر آسمان، هم انسان بود و هم فراتر از انسان، هم رازها و پشتپردهها را میدانست و هم غافلانه میزیست.
او صبح ۱۹رمضان، در حالی که از مرگ خود خبر داشت، به مسجد میرفت و با خود میخواند:
اشدد حیازیمک للموت فانّ الموت لاقیکا
و لا تجزع من الموت اذا حلّ بنادیکا
کمربندت را برای مرگ محکم ببند که مرگ به دیدارت خواهد آمد و از مرگ، آنگاه که به سوى تو درآید، جزع و فریاد مکن.
(بحارالانوار، ج۴۲،ص۲۷۶)
و در عین حال در همان صبح چنان عمل کرد و امام جماعت نمود که گویی هیچ حادثهای در راه نیست، حقاً که در چنین مستی مراعات ادب نمودن عجیب و:
جمـع صـورت بـا چنین معنـی ژرف
نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف
آن گرامی امام میفرمود:
بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَة. (نهجالبلاغه، خطبه۵)، در علم پنهانی پیچیده شدهام که اگر آن را اظهار کنم، شما همچون طنابی که در چاهی عمیق پایین میرود، به لرزه خواهید افتاد.
پایین رفتن طناب در چاهی عمیق!
حاضران که بر سر چاهاند، چه خبر از تاریکیهای دل چاه و لرزشهای رسن دارند و چه خبری از جهان درون امام!
و در خطبه۱۱۶ فرمود: اگر میدانستید چیزی را که من علی میدانم صبر و قرار از کف میدادید!
علی واقف به سّرِ قدر است؛ یعنی باطن و عواقب این مردم و عالم را میشناسد. در جهان فراخ دیگری زندگی میکند، اما در عین حال چنان میزید که گویی در همین جهان تنگ است. مسیر و عاقبت کاروان را میبیند؛ اما با کاروانیان مانند بیخبران همراهی میکند. این چهره بیرونی را با چهره درونی جمع کردن جز از نوادری چون علی(ع) بر نمیآید.
اینکه کسی در میان مردم مثل دیگران زندگی کند اما همان مردم را از خودشان بهتر بشناسد؛ ببیند، اما چنان راه برود که گویی نمیبیند؛ بیدار باشد، اما خفته بنماید؛ دشمن را بشناسد اما با وی دوستی بورزد؛ از فتنهها باخبر باشد، اما چون غافلان، بیاضطراب و شادمان بزید؛ بذلهها را بداند اما بر بذلهگوییها بخندد، «این چه جانی چه در خورد تن است؟» اینجاست که جان بر تن فزونی میکند و این مظروف از ظرف بزرگتر میشود.
ملاصدرا [اسفار،ج۹،ص۱۸۹] میگوید: اوصاف متضادی چون سیاهی و سپیدی.. درد و لذت محال است که در جسم واحد جمع شوند... اما هرچه تجرد و جوهریت انسان بیشتر شود و قوت و کمالش فزونی گردد احاطه و جامعیتش نسبت به اضداد بیشتر خواهد شد.
آری، رازدانی و غیبدانی، شخصیت آدمی را عوض و دایره محارم او را تنگتر میکند. اینکه گفتهاند امیرمؤمنان(ع) چون کسی را نمییافت تا غمهایش را به او بگوید، سر در گریبان چاه کرده، مینالید تا روبهان ناله شیر را نشنوند، آیا به همین معنا نیست؟
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
✔️ اندیشه مطهر
✍️ دکتر علی خسروی
دانشگاه جامعه المصطفی
🔻آنچه مطهری را مطهری کرد نه مبارزه بود، نه فقه، نه فلسفه و نه منبر و خطابه؛ که در همه اینها افصح و ابلغ و افضل و اشجع از او فراوان بودند. آنچه او را ممتاز کرد نه تابع بودن که ناقد بودن او بود که وی را بر صدر عالمان زمان خود نشاند. او نه عوامزده بود و نه حوزهزده و نه روحانیتزده و نه سنتزده و نه تاریخزده و نه دولتزده!
🔻مطهری خرافهزدا بود و تلاش کرد تا چهره دین را از زنگارها بزداید. او بیماری شناسی کرد، از روحانیت گفت و از آفتهای دامنگیرش و از مهجور ماندن قرآن. از رکود فقه شکوه کرد. اجتهاد به معنای صحیح و اصیل آن را معرفی و شناساند. مسئلهشناسی کرد و در پیِ افکندن کلامی نوین بود. او به راستی یک عقلگرای متصلب و قوی بود. او به دنبال این بود تا نقبی نوین به روشنایی بزند. خدا را در تاریکیها، بیسامانیها و شکستها نمیجست که در پی او در نورها و نظمها و درستیها بود.
🔻هرگز از پرداختن به فلسفه شرم نکرد و آن را ارج مینهاد و هرگز مانند اخباریان باور نداشت که فلسفه آفت دیانت است. مطهری در اندیشۀ دفع شبهات بود، آن هم نه شبهات کهن که معماها و مشکلات نوین. خدمات متقابل اسلام و ایران او آبی بود بر آتشی که پهلوی برافروخته بود تا یکجا ایرانیت و اسلامیت را باهم در آن بسوزاند.
🔻با عرفان مانوس بود. شاگردی بزرگانی چون امامخمینی و علامه طباطبایی را که هر دو روح مطهر و ملکوتی این عصراند کرده بود و از آثار قدسی این دو شجره طیبه، گوهر جان را روشنی و فربهی بخشیده بود. با مولوی و حافظ آشنا بود؛ حافظ را بسیار دوست داشت و به دفاع از حریم قدسی عرفان حافظی کوشید و از اینکه جمعی از آلوده جانان بیخدا، کناسوار میخواستند او را هم به لوث جامه خود بیالایند در رنج بود.
🔻مطهری به عرفان نظری هم وقوف داشت و آراء کسانی چون محیالدین، قونوی، جامی و.. را خوب میدانست و جرعههای عرفان ناب و عافیتسوز را از سرچشمههای اصیل آن، یعنی نهجالبلاغه و قرآن بر میگرفت. او به خوبی دریافته بود که گوهر و محور اندیشه مذهبی عرفان است و چراغ دین با روغن عرفان میسوزد و اگر این چراغ تاریکی سوز را برگیری همه چیز در تاریکی فرو خواهد رفت.
🔻همچنین بیفزایید پرهیز از تکلف و تصنع و تقید، وضوح و روانی سخن و حرمت او نسبت به نقادی [و نه فحاشی] و حرمت نهادن به عقیده مخالفان و جستجوگری و... و دهها سرفصل دیگر که: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(فصلت/۳۳) نیکو سخنتر از آنکس کیست که به خدا دعوت کند و نیکو رفتار باشد و اظهار اسلام کند.
#شهید_مطهری
#مرتضی_مطهری
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔶 امام تمدنساز
✍دکتر علی خسروی
دانشگاه جامعه المصطفی
الَّذينَ إِن مَكَّنّاهُم فِي الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ .. (حج/۴۱)
حکومت صالحان زمینه ایجاد حقیقت نماز و زائل کننده بزرگترین منکر یعنی حکومت مستکبران است.
راهبردهای امام صادق (علیهالسلام) در پیریزی تمدنجهانی اسلام و برپایی حکومت صالحان را میتوان در سه سطح تحلیل کرد:
۱_ احیاء فقه شیعه به عنوان فقه برتر و استدلالی، و نه فقه مبتنی بر قیاس و استحصان. فقهی که نرمافزار حکومت، و در نهایت تمدن دینی است، و اگر چنین نباشد چیزی جز لغو نیست.
فقهی که تا اندکی پیش از امامصادق-ع،(یعنی دوره امام باقر-ع) ردی از خود در منابع شیعی ندارد. مثلاً در دوره ده ساله امامت امامحسين(ع) تاریخ حتی یک پرسش و پاسخ فقهی از ایشان ثبت نکرده است.
در این مرحله امام(ع) بر تربیت و حضور نخبگان تمدنساز در تراز خود(چون #زراره و #هشامبنحکم و ..) تلاش میکند؛ نخبگانی که اصول را از امام میگیرند و دست به تبیین فروع میزنند. همچنین امام(ع) از جوانان شیعه توقع دارند که دست به فهم عمیق دین زده و آرزو میکند که کاش میتوانستم به زور تازیانه آنها را وادار به تحصیل و فهم عمیق کنم.
۲_ ایجاد جنبشنرمافزاری و هَرَس و پیرایش درخت دین و حذف نحلههای انحرافی چون صوفیه، مرجئه و غُلات و ... در دل ارائه اسلام ناب و مبارزه با کجفهمی، کجاندیشی و تحجر، حتی اگر آن کجفهمِ کجاندیش از حلقۀ دوستان نزدیک خود امام(ع) باشد.
آن گرامی امام(ع) در این بازه به ریزهکاری زندگی خصوصی شیعیان عمیقاً دقت دارند، حتی اگر خرید و حمل یک ماهی توسط یکی از شیعیان از بازار باشد. در این توجه ریزبینانه امام به دنبال بسط #حیات_حرفهای است که چشم جهانیان را خیره کند.
۳_ سومین راهبرد امام(ع) در مسیر نظامسازی و تمدنسازی جهانی، تبدیل شیعه به یک حزب منسجم (حزب، نه به معنی امروزی و غربی آن) بودند که هر عنصری بر سر جای خودش قرار گیرد. به نحوی که میتوان مدعی شد سازمان وکالت در عصر امامهادی(ع) و یا سازمان نیابت در عصر غیبت بر پایه همین اندیشه امام(ع) استوار شد.
و اینکه .. انسانهای بزرگ برخلاف افرادی که ژست بزرگی میگیرند، هرگز انتظار ندارند که محصول زحمات و فرآوردههایشان را در دوره حیات خود ببینند.
امامصادق(علیهالسلام) نه گرفتار زمان که مشرِف بر زمان است و برخلاف نظر رایج به هیچ عنوان از سر ناچاری به کار علمی نپرداخت، بلکه بنای تمدنی جهانی را پیریزی کرد که بعد از هزار و سیصد سال، نمونهای کوچک و مینیاتوری از آن با همۀ نقائص و عیوبی که دارد در ایران، و به رهبری یکی از شاگردان این مکتب شکل گرفت.
#امام_صادق
#تمدن_اسلامی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📌در تکریم انسان و اخلاق
🔻دهه کرامت فرصت پاسداشت و بازگویی عناصر مهم دربارۀ کرامت انسانی است.
🔻شهید مطهری در بحث فلسفۀ اخلاق کرامت انسانی را گوهر اصلی اخلاق تلقی کردهاند. پیامبر گرامی هم سخن اصلیاش این است: «آمده ام تا کرامتهای اخلاقی را کامل کنم.»
🔻خداوند کریم است. رسول کریم او فرشته وحی، بر پیامبر اکرم نازل شده است. مؤمنان از رزق کریم بهرهور میشوند و به مقام کریم میرسند. همه این نکتهها تعابیر قرآنیست.
🔻حافظ تعبیر غریبی دارد:
با لبی وصد هزاران خنده آمد گل به باغ
از کریمی گوئیا در گوشهای بویی شنید!
🔻کرامت دنیا را رنگ و بوی دیگری میدهد، فضای زندگی را خندان و گلستان میکند. کینهها را از بن میشوید و با خود میبرد. کرامت دشمن را تبدیل به دوست صمیمی میکند: «فَإِذَا اَلَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیم.»(۳۴/فصلت). این آیه از زمره آیات فراموش شده قرآن است. کرامت، سختترین دشمنیها را تبدیل به نرمترین دوستیها میکند.
🔻در زمانهای زندگی میکنیم که برخی به انواع حیل میکوشند دوستیها را به دشمنی مبدل کنند. فضای سیاسیاش فراتر از دوقطبی است و هرکس به بهانهای، دیگری را که چون او نمیاندیشد به انواع تازیانه مینوازد. در شوره زار مجازستان آبروی افراد به تاراج گذاشته میشود، انصاف به محاق رفته و بیاخلاقی سکه رایج میشود. در این فضا و زمانه کشته آنقدر زیاد است که کفن نتوان کرد. حاصل این جامعه بیکرامت و پرکینه هم پیش روی ماست:
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر می کنند!
#دهه_کرامت
#ولادت_امام_رضا
#ولادت_حضرت_معصومه
#نویسندگان_حوزوی
✍️دکتر علی خسروی
استاد روان شناسی دانشگاه جامعه المصطفی
@HOWZAVIAN
«ولایت» و «آزادی»
علی خسروی
عیدغدیر فرصت مناسبی است برای اندیشیدن دربارۀ اهداف آن. یکی از آن بیشمار، فضیلت «آزادی» است.
آزادی سکهای است که یک رویش پیراستگی از رذیلتها و روی دیگرش آراستگی به فضیلتها است. آزاده کسی است که هم از رذیلتهای درونی و هم از آنچه از بیرون بر او تحمیل میکنند رها است. آزادگی اگر رهایی از ثروت و قدرت است، آزادی رهایی از رذیلتی فاسدتر از ثروت و قدرت است؛ یعنی رذیلت بردگی(رقیت). آزادگی اگر کوشیدن برای آراستگی به فضیلتهای درونی است، آزادی رسیدن به مقام انسانی است.
از همین روی یکی از مهمترین و بزرگترین ارمغانهای ولایت، آزادی است:
کیست مولا؟ آنکه آزادت کند
بند «رقّیت» ز پــایت برکنـــد
امیرمؤمنان و به تبع او، سایر ائمه عصمت و هدایت (علیهمالسلام) در کنار آثار، برکات و خدمات دیگرشان، تمام عمر كوشیدند كه جان و تن مردم را آزاد كنند؛ آزاد از قیدها و پندارها و گمانها و حتی اندیشهها. آزاد از ریسمانهای مرئی و نامرئی كه انسانها را به بند میکشد، پای آدمی را سنگین و زمینگیر میکند.
و کدام فضیلت برای انسان، فاضلتر از آزادی؟ پس:
ای گـروه مؤمنــان، شــادی کنیـد
همچو سرو و سوسن آزادی کنید
#عید_غدیر
#امامت_ولایت
#نویسندگان_حوزوی
علی خسروی
استاد روانشناسی و رسانه و علوم ارتباطات دانشگاه جامعه المصطفی
@HOWZAVIAN