9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ | کوفه و بازار بیوفاییها...
📛 انگار همه میخواستند به جنگ بروند ...
📎 #محرم
📎 #امام_حسین
📎 #روضه_مصور
🌐 btid.org/fa/video
🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه
@banketolidat
#پوستر| کوفه و بازار بیوفاییها...
💰 کارش حسابی گرفته بود.
▫️پرسیدم در این سالها چه وقت بسیار موفق بودی؟
📌 جواب داد: سال شصت و یک هجری ! آن سال، در کار آهنگری سود زیادی بردم.
⚔️ روزهایی بود که در کوفه؛ زره، شمشیر و کلاهخود بسیار کمیاب و گران شده بود.
📛 انگار همه میخواستند به جنگ بروند ...
📎 #محرم
📎 #امام_حسین
📎 #روضه_مصور
🔶 https://btid.org/fa/photogallery
🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه
@banketolidat
💢 #پوستر| «مثلِ ماهی»
🔹 صدای گریه، از سمت خیمهها شنیده میشد. پدر برای وداع، به خیمهها آمده بود.
🔸 کودک شیرخواره را به دست بابا دادند. طفل شش ماهه، دیگر رمقی در بدن نداشت. «از تشنگی، دهان کوچکش مثل ماهی باز و بسته میشد!». پدر، او را نوازش کرد، بوسید و همراه خود، برای طلب آب به میدان برد.
◾️ «علیاصغر»، آن روز، دیگر به خیمهها برنگشت ... .
📎 #شب_جمعه
📎 #امام_حسین
📎 #حضرت_علی_اصغر
📎 #روضه_مصور
🔶 https://btid.org/fa/photogallery/253432
🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه
@banketolidat
💠 #پوستر| بدرقه جان
✍️ از وسط میدان جنگ، آنقدر خاک بلند شده بود كه هیچچیز پیدا نبود.
🔻 در میان صدای شمشیرها، ناگهان ندایی آشنا به گوش رسید: «یَا اَبَتَاهُ، عَلَیكَ مِنِّى السَّلَامُ».
🔘 حالِ پدر دگرگون شد. با شتاب به میدان آمد. دشمن را کنار زد. از اسب پیاده شد و روی زانو، خود را به پیکر پارهپارۀ جوانش رساند.
♦️ روی خاک نشست. سر علی را به دامن گرفت و بلند بلند گریه کرد. صدایی رنجدیده در صحرا پیچید. «جوانان بنیهاشم بیایید...».
📎 #کربلا
📎 #امام_حسین
📎 #روضه_مصور
📎 #خانواده_حسینی
📎 #اربعین
🔶 https://btid.org/fa/photogallery/253433
🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه
@banketolidat