درست از اول سال حفظم بود
همون زمانی که بهم گفته بودن
نمیتونم برم حفظ یکساله،
و تو همون بحران، با مامان بابا راهی مشهد شدیم .
امتحان ها را گرفته بودن حتی نتایج
هم اعلام شده بود ولی من با بیخیالی شایدم
ذوق عجیبی میرفتم حرم و هرروز چند خط
از اون اجزا، عقب مانده را دست و پاشکسته حفظ میکردم.
تنها امیدم این بود که امام رضا حاجتم را بدن
و بتونم امسال کنارشون باشم...
(اینکه کنار چه شخصی بعدا میگم
(اینو گفتم که بگم حاجتم خیلیام معنوی نبود
و شاید بخاطر خود حفظ نبود.)
۱۰ روز شد ما از مشهد برگشتیم
باز امتحان دادم و باز قبول نشدم
من حداقل یک جزء
از همهی بچه ها عقب تر بودم،
ولی با عنایت امام رضا پذیرفتند .
از همون روز یاد گرفتم مسیر قرآنو
اگر بی اهل بيت بری خیلی سخت میشه
ولی اگر با توسل باشه اینقدر شیرین و
خاص میشه که
گویی میبرندت نه که تو رونده باشی.
امروز از یکی از دوستای عزیزم راهی مشهد بود
(که چون نمیدونم دوستداره
کسی بدونه یا نه اسمش را نمیگم)
ازش خواستم که تفسیر صفحهی چهارم
از دوره جزء ۱ که سهم روزانه دیروزشون میشد
را تو حرم گوش بده که بچه هایدوره و
همهکسانی که دارند برای این دوره زحمت میکشند
برکت نگاه حضرت شامل حالشون بشه.
دم دمای ظهر بود برایم نوشت:
دارم صفحهی ۴ رو
چهار پنج متری ضریح گوش میکنم..
رو به روی ضریح...😭
همین برای دلخوشیام بس بود مگه نه؟؟
تو این روزای سخت فقط یک نگاه امام رضا
میتونست راضیام کنه به این روزا...
اون نگاه امروز رسید.
براش نوشتم:
همین که صدام داره اونجا پخش میشه
ولو اینکه فقط زائری که خاص صداش زدی
اون را بشنوه از سرمم زیاده 😭
ممنونم که امروز
توسط زائرت
نگام کردی،
یا بهتر بگم نگامون کردی آقا.
✍ #محدثه_بانکی
#تفسیر_صدای_حرم #مشهد #امام_رئوفم
@banki_mohadeseh