فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴به جهنم که کمرنگم کنند مگر کسانی که پر رنگ هستند چی شدند؟!
داریوش ارجمند:
بعد از شهادت سردار سلیمانی به منزلشان رفتم؛ مگر میشود بی تفاوت بود نسبت به چنین شخصیت هایی؟!
🔻غلط کرد هر کس گفت شهدای هستهای به دنبال آدم کشتن بودند؛ اینها نوکران همان کسانیاند که سردارمان را #ترور کردند
🔻به جهنم که کمرنگم کنند مگر کسانی که پر رنگ هستند چی شدند؟!
🔻بعضی منتظرند ببینند بایدن میآید یا ترامپ؛گور پدر همشان ..سگ زرد برادر شغال است!
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
مداحی آنلاین - ای صهیونیستهای سامری پرست - نریمانی.mp3
5.89M
🎧 واحد حماسی
🎶 ای صهیونیستهای سامری پرست
🎶 ای که با شیاطین می دهید دست
🎤 سید رضا نریمانی
🏴 ویژه #ترور ناجوانمردانه دانشمند فرزانه متعهد..
#شهید_محسن_فخری_زاده
#انتقام_سخت
@banomahtab
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 استوری| #انتقام_سخت
چرا دشمن مؤثرین ما رو #ترور میکنه؟
خون شهدا جریان ساز است...
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ما به وحدت و انسجام نیاز داریم
👈🏼 ریشه #ترور
#شهید_فخری_زاده کجاست؟
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
📛 #شایعه📛
روز گذشته شخصی در #اسرائیل به نام فهمی هیناوی که ۴۵ سال سن داشت در یکی از خیابانهای اسرائیل #ترور شد
❇️ پاسخ ❇️
🆔 @wiki_shobhe
❌خبرهایی منتشر شده مربوط به ترور معاون نوسان کذب است
🔺 فرد ۴۵ ساله کشته شده از عربهای اسرائیلی بوده و علت مرگ هم دعواهای درون خانوادگی که در آن منطقه بسیار زیاده و تا حالا تعداد زیادی به همین علت کشته شدند
سیدعلی موسوی
🆔 @wiki_shobhe
➖➖➖➖➖➖➖
📡 کانال ✅ ویکےشبهہ ✅ در ایتا📲
https://eitaa.com/Wiki_Shobhe
🔴 یک دختر مُرد، دهها نفر را کُشتند تا ثابت کنند او کشته شده؛ نمرده!! و جان انسانها مهم است!!
#شاهچراغ #شیراز #ایران #مهسا_امینی #ترور
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_چهلم 💠 آخرین صحنه شهر زیبا و سرسبز #داریا، قبرستانی بود که داغش روی قلبما
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_یکم
💠 ساکت بودم و از نفس زدنهایم وحشتم را حس میکرد که به سمتم چرخید، هر دو دستم را گرفت تا کمتر بلرزد و #عاشقانه حرف حرم را وسط کشید :«زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بودی، مطمئن باش اینجام #حضرت_زینب (علیهاالسلام) خودش حمایتت میکنه!»
صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا #حرم کشیده شد و قلبم تحمل اینهمه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم.
💠 تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت احساسم آمده و حس میکردم به هوای من چه وحشتی را تحمل میکرد که هر روز تارهای سفید روی شقیقهاش بیشتر میشد و خط پیشانیاش عمیقتر.
دوباره طنین #عشق سحرگاهی امروزش در گوشم نشست و بیاختیار دلم برای لحن گرمش تنگ شد تا لحظهای که به اتاق برگشتیم و اولین صوتی که شنیدم صدای مردانه او بود :«تکلیف حرم سیده سکینه چی میشه؟»
💠 انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود، #دلتنگی نفسش را گرفته و طاقتش تمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من میتپید.
ابوالفضل هم دلش برای حرم #داریا میلرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد :«فعلاً که کنترل داریا با نیروهای ارتش!» و این خوشخبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد و اینبار نه فقط #تکفیریهای داخل شهر که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است.
💠 فیلمی پخش شده بود از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست #ارتش_آزاد افتاده و آنها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند.
از هجوم وحشیانه ارتش آزاد، بیشتر مردم داریا تلاش میکردند از شهر فرار کنند و #سقوط شهرکهای اطراف داریا، پای فرار همه را بسته بود.
💠 محلههای مختلف #دمشق هر روز از موج انفجار میلرزید و مصطفی به عشق دفاع از حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) جذب گروههای مقاومت مردمی زینبیه شده بود.
دو ماه از اقامتمان در #زینبیه میگذشت و دیگر به زندگی زیر سایه ترس و #ترور عادت کرده بودیم، مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهاییام در این خانه بود تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمیگشتند و نگاه مصطفی پشت پردهای از خستگی هر شب گرمتر به رویم سلام میکرد.
💠 شب عید #قربان مادرش با آرد و روغن و شکر، شیرینی سادهای پخته بود تا در تب شبهای ملتهب زینبیه، خنکای عید حالمان را خوش کند.
در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده که چشمان پُر چین و چروکش میخندید و بیمقدمه رو به ابوالفضل کرد :«پسرم تو نمیخوای خواهرت رو #شوهر بدی؟»
💠 جذبه نگاه مصطفی نگاهم را تا چشمانش کشید و دیدم دریای احساسش طوفانی شده و میخواهد دلم را غرق #عشقش کند که سراسیمه پا پس کشیدم.
ابوالفضل نگاهی به من کرد و همیشه شیطنتی پشت پاسخش پنهان بود که سر به سر پیرزن گذاشت :«اگه خودش کسی رو دوست داشته باشه، من نوکرشم هستم!»
💠 و اینبار انگار شوخی نکرد و حس کردم میخواهد راه گلویم را باز کند که با #محبتی عجیب محو صورتم شده بود و پلکی هم نمیزد.
گونههای مصطفی گل انداخته و در خنکای شب آبانماه، از کنار گوشش عرق میرفت که مادرش زیر پای من را کشید :«داداشت میگه اگه کسی رو دوست داشته باشی، راضیه!»
💠 موج #احساس مصطفی از همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم میکوبید و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد :«مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟»
و محکم روی پا مصطفی کوبید :«این تا وقتی زن نداره خیلی بیکلّه میزنه به خط! زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط میکنه کار دست خودش و ما نمیده!»
💠 کمکم داشتم باور میکردم همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید :«من میخوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!»
بیش از یک سال در یک خانه از #داریا تا #دمشق با مصطفی بودم، بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در #حرم حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم و باز امشب دست و پای دلم میلرزید.
💠 دلم میخواست از زبان خودش حرفی بگوید و او همه #احساسش در نگاهش بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو میکرد.
ابوالفضل کار خودش را کرده بود که از جا بلند شد و خندهاش را پشت بهانهای پنهان کرد :«من میرم یه سر تا مقرّ و برمیگردم.» و هنوز کلامش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید و انگار میخواست فرار کند که خودش داوطلب شد :«منم میام!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از من بپرسی،
#ترور [موفق] با #اقدام به ترور
خیلی فرقی نمیکند
نتیجه هرچه باشد
هر دو یعنی:
دشمنی که هار و جَری شده،
و به دنبال بزرگترین ضربهها و یکسره کردن کار است...
خب این هم خوب است هم بد.
خوب است چون موجودات زنده آنگاه که به #ته_خط میرسند، و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، رفتارشان اینگونه میشود و هر کار بشود میکنند (رژیم غاصب هم به مثابه یک موجود). مثل رفتار هیولاهای فیلمهای تخیلی، آن وحشی گریهای دم مرگ...
بد است چون... گفتن ندارد...
اما نه...
بگذار نظر خودم را بگویم.
من نه قوای نظامی و شجاعت و سرسپردگی فرماندهان میدان کشورم را زیرسوال میبرم نه میگویم پس ایران کجاست.
اصلاً خنده دار است که پست بگذارند و اطلاع دهند که یکی از شهدای دیشب حمله به لبنان، سردار نیلفروشانِ ایرانی بوده، بعد پشتبندش بگویند ایران کجاست، چرا ایران وارد نمیشود!
ایران و فرماندهان بزرگ و کاربلدش درست وسط میدان اند و از قضا - با وجود ترور شخصیتی از طرف نیروهای داخلی- برگزیده و شهید هم میشوند!
شهید، شهادت داده به حضور...
اما نگرانی من فقط این است که نکند در مطالبه عمومی #انتقام، در آگاه سازی جامعه، در همراه کردن جامعه، در یک صدا کردن مردم برای درخواست برخورد قاطع و آشکار، در #جهاد_تبیین، در روایت صحیح داستان، در روشن کردن صفحه نمایش، #کم_کاری کرده باشم!
در اینکه مردم کشورم بفهمند اسرائیل هرررگز در غزه و لبنان متوقف نمیشود!
هدف بعدی به راحتی میتواند ایران باشد!
دشمن برای دشمنی، تست عقیدتی سیاسی که نمیگیرد! استوری های اینستا و ژست های روشنفکری ایرانیان عاریایی را که چک نمیکند!
رژیم صهیونیستی یهودی، از بچگی به کودکان خود آموزش میدهد که هرکسی جز یهود مثل حیوان است و زندگی اش ارزش و حرمتی ندارد!
که کردهام
که کردهایم 😭
آری
غصه و درد من این روزها این است...
وگرنه که «کرامتنا الشهادة»!
شهادت که #هنر مردان خداست!
جریان حق را هم خود خدا جلو میبرد. به مو بند میشود اما پاره نه. یک روزی هم بالاخره «ان الارض یرثها عبادی الصالحون»!
غصه و نگرانی ما این است که نکند «ما»
قاعدین بودهایم، غافلین، اهمال کاران، خوش خیال ها، مدعی های بدون عمل، مجازی کارهای بی خاصیت، اسکرول کننده های بی کنش، زمان و وظیفه ناشناس ها، همان حالبدکُن های تاریخ که همیشه بعد شنیدن داستان هایشان، نچ نچ کنان به حالشان افسوس میخوردهایم که «راه و وظیفه که مشخص بوده، چطور نفهمیدند و درست و به موقع عمل نکردند؟!»
ترس من
«عبرت تاریخ» شدن است
جا ماندن از قافله سعادتمندها
کفران کنندگان نعمت
و ترس بزرگتر،
نتیجه همه اینها؛
آن دردِ مگوی خیلییی بزرگتر:
تغییر عاقبت
و تأخیر ظهور
رنجی که امام، ولی خدا، از امت خود میکشد...
@hejrat_kon
«فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لاَ تَضُرُّونَهُ شَیْئاً»
و
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي اللَّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ»