#جزیره_مجنون 🌸
وقتـے بہ خانہ🏡می آمد گویـے جنگ رامے گذاشت پشت در و می آمد تو.
دیگررزمنده نبــود.
یـــک هـمـسـر💞خـوب بودبراے مـن
ویـک پـدر👱خـوب براے مـهدے
بـاهم خیـلے مهـرباݧ بودیم وعلاقہ ی قلبے❤️ بهم داشتیـم.
اغلب اوقات کہ می رسید خانہ خستہ 😓بودودرب داغان.
چراکہ مستقیم ازکوران عملیات وبہ خاک وخون غلتیدن بهـتـرین یاران خـودبازمے گشت😔بااین حـال سعے می کـردبه بهترین شکل وظیفہ اش رانسبت بہ خانواده اش انجام دهـد☺️به محض ورودمی پرسید:چیزی کم وکسرندارید؟مریض کہ نیستـید❓بعــدآستیـن بالامیـزدوپابہ پاے مـݧ درآشپزخانه کارمی کرد😍حتـے لباس هایش راهم نمـے گذاشت من بشورم🚿می گفت:لباس هاے کثیف من خیلی سنگین است تونمی توانی چنگ بزنی🙂درکمترین فرصت کہ به دست مے آوردمارامے بردگـردش💚
#شهید_محمد_رضا_دستواره🌸
💙 @banooo_salam
💠 #جزیره_مجنون
✨شهید سید اسماعیل سیرت نیا
💟⇇جلسه اولےکه اومدن خونمون خواستــگارے... بهم گفت: تنها نیومدم...
مادرم حضرت(زهرا سلام الله علیها)...
همرام اومدن! "
💟⇇من از كل اون جلسه فقط همين يه جمله شو يادمه... وقتی رفتن ، من فقط گریه میکردم...
💟⇇مادرم نگرانم بود و مدام می پرسید: "مگه چی بهت گفت که اینجوری گریه میکنی...؟!" گفتم: "یادم نیست چی گفت! فقط یادمه که گفت: با مادرش حضرت زهـرا(س) اومده خواستگارے ...
💟⇇جوابم مثبـتِ...
تا اینو گفتم؛ خونوادمـم زدن زیرگریـه... من اون شب واقعاً حضور حضرت زهرا (سلام الله عليها) رو حس ميكردم...
مدام ذکــر بی بی رو لباش بود...
💟⇇مداح نبود ولی همیشه وسط هیئـت روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها) میخوند... ارادت قلبی سیّــد به حضرت باعث شد تا سرانجام مثل مادر پهلو شکسته ش... با اصابت ترکش به پهلو به شهادت برسه...💔
✨ راوے: همســـر شهید
💙 @banooo_salam
🌷#جزیره_مجنون🌷
🔷پرچم،پیشانیبند،انگشتر،چفیه،بیسیم روی کولش،خیلی با نمک شده بود.
🔸گفتم:چیه خودتو مثل علم درست کردی❓میدادی پشت لباست هم برات بنویسن‼
پشت لباسش را نشان داد:جگر شیر نداری سفر عشق مرو. ❇
🔹گفتم:
به هر حال اصرار بیخود نکن،بیسیمچی لازم دارم،ولی تو رو نمیبرم.هم سنت کمه و هم برادرت شهید شده.
🔸دستش را گذاشت روی کاپوت تویوتا و گفت:
🔹باشه،نمیام.ولی فردای قیامت شکایتت رو به فاطمه ی زهرا میکنم. میتونی جواب بدی⁉
گفتم:برو سوار شو.
🔸چند روز بعد در پایان عملیات پرسیدم:بیسیم چی کجاست؟
بچهها گفتند: نمیدونیم کجاست،نیست.
🔹به شوخی گفتم:نگفتم بچه است،گم میشه؟حالا باید بگردیم تا پیداش کنیم.
🔶بعد از عملیات داشتیم شهدا رو جمع میکردیم.بعضیا فقط یه تیر یا ترکش ریز خورده بودن.یکی هم بود که ترکش سرش رو برده بود.
🔹برش گرداندم،پشت لباسش رو دیدم:
❇جگر شیر نداری سفر عشق مرو...............❇
🍃 @banooo_salam
🌷 #جزیره_مجنون🌷
💠لبخندی که نشان از یک دیدار مبارک داشت😍
🌹پنج نفری سر سفره نشسته بودیم. من گفتم از ما پنج تا، یکیمون خمس این راه می شه.🕊
🌹 بیاین یک قراری بذاریم هرکس شهید شد اون لحظه آخر که می گن امام حسین (ع) و بقیه اهل بیت میان؛ وقتی اهل بیت رو دید یک کاری کنه که بقیه بفهمن که دیده.
🌹بعد از این صحبت قرار بر این شد هرکس شهید شد لبخند بزنه.☺️😍
🌹ما می دونستیم این حقیقت وجود داره و ایمان داشتیم به اینکه اهل بیت اون لحظه آخر تنهامون نمی ذارن👌 ولی در حد شوخی بود که این موضوع رو مطرح کردیم.
🌹بعد از چند ساعت که برای بازپسگیری و آوردن پیکر شهدا به تل مزار رفتیم وقتی به سنگر آقا مصطفی رسیدم، دیدم مصطفی به صورت روی زمین افتاده.😥
🌹همین که مصطفی رو برگردوندم، دیدم خون تازه از مصطفی روی زمین ریخت انگار همین الان شهید شده🕊😍 در همان لحظه دیدم یک لبخند نازی رو صورت مصطفی ست.
🌹اونجا بود که یاد اون شوخی سر سفره افتادم. پیکر مطهر مصطفی رو به پایین تل مزار آوردیم با اینکه خیلی پیکر جابه جا شد، اما هنوز لبخند مصطفی بود.👌
🌹خدا رو شکر که تمام لباس های من متبرک به خون شهید مصطفی شده بود.❣
🌹هنوز لبخند اون صحنه که دیدمش جلو چشامه....😣
خاطره ای از شهید #مصطفی_عارفی
راوی : شهید حسین هریری
🍃 @banooo_salam
حالا تمام دغدغهام این شده حسین
این اربعین کربوبلا می بری مرا؟
#دلتنگ...
#جزیره_مجنون
🌘 @banooo_salam