eitaa logo
🇵🇸عاقبت بخیر🇮🇷
637 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
254 فایل
ما از خم پرجوش ولایت مستیم عهدی ازلی با ره مولا بستیم بنگر که وظیفه چیست در این میدان ما افسر جنگ نرم آقا هستیم [ ️🔴 کپی مطالب بامنبع ] 🔴تبادل نداریم 🌹" خادم شهدا" @zeinab_1391
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ‍✿﷽✿ 🕊 🔴 🌟 خاطرات شهید قسمت 3⃣1⃣ روزهای آخر عمر طاغوت داشت سپری می شد که خبر آوردند ستونی از تانک های ارتش، پشت تریلی ها از کرمانشاه حرکت کرده‌اند تا از همدان بگذرند و برای سرکوب مردم مسلمان به تهران بردند.¹ تقویم، 21 بهمن سال 1357 را نشان می‌داد. دوچرخه دم دستم نبود. از محله شتر گلو تا سه راهی همدان به کرمانشاه، موسوم به " سه راهی میدان بار "، را یک نفس دویدم. تمام تنم در غرق نشسته بود. به محلی رسیدم که مردم با چوب و چماق به جان تانک ها افتاده بودند؛ البته خدمه تانک‌ها هم چندان بی میل نبودند که ماموریتشان ناتمام بماند. مردم از تریلی ها بالا می‌رفتند و خودشان را تا برجک تانک ها بالا می کشیدند و دسته‌دسته، گل به گردن سربازانی که به آغوش مردم بازگشته بودند می انداختند. با پیروزی انقلاب در 22 بهمن ماه سال 1357 نوجوانانی مثل من زیر چترمعنویت اسلام و پایگاهی به نام مسجد محل، مسیر تازه ای را در زندگی خود آغاز کردند. پنجه بوکس را دور انداختم. عکس خواننده های دوران طاغوت را، که همیشه مایه رنجش مادرم بود، از در و دیوار اتاق کندم و دلخوشی و سرگرمی ام شد مدرسه و مسجد. کلاس اول راهنمایی را در سال 1358 با سه تجدیدی به پایان رساندم- البته با جان کندن و چند نمره ناپلئونی- و به کلاس دوم رفتم. در این سال به کلاس عکاسی بیشتر از درس علاقه مند شدم. سرم به کارم بود و مسیر زندگی‌ام در مثلث خانه و مدرسه و مسجد می چرخید، که روزی بعد از کلاس عکاسی، گنده لات محل، که رضا سیاه صدایش می کردند، با سه تن از رفقایش جلویم سبز شد. ---------------------------------------------------------- 1. این ستون زرهی از لشکر81 زرهی کرمانشاه بود و ماموریت داشت برای تقویت حکومت نظامی به تهران برود. ⬅️ ادامه دارد.... @banooye_dameshgh
🌷 ‍✿﷽✿ 🕊 🔴 🌟 خاطرات شهید قسمت 4⃣1⃣ با اینکه انقلاب به شکل زیر بنایی و اساسی در سطح نوجوان و جوانان، تحولی شگرف ایجاد کرده بود، اما باز در گوشه و کنار شهر، امثال رضا سیاه پیدا می شدند که رنگی از تفکرات زمان طاغوت داشتند. او شاید پنج شش سال از من بزرگ تر بود. سر راهم ایستاد. در حالی که نوچه هایش چپ و راستش بودند با لحنی مسخره خطاب به آن ها گفت: « بچه ها، تا آنجایی که من می دانم توی این محله بچه سوسول نداشتیم. داشتیم؟! » منتظر بود که جوابش را بدهم. اطرافیانش آن طور که او می خواست جواب دادند: « نه آقا رضا، نداشتیم! » در دستش یک کمربند چرمی با قلاب آهنی بود که در هوا می چرخاند. مطمئن شدم که مَفرّی برای گریز نیست و در هر صورت جدال فیزیکی اتفاق خواهد افتاد. معطل نکردم و با مشت وسط پیشانی‌اش کوبیدم. انگار کور شده باشد، سر خم کرد و مشت دوم و سوم را برق آسا خورد. همین که نوچه هایش نزدیک شدند، مثل تیر از معرکه گریختم. رضا سیاه عربده می‌کشید و فحش می داد و چهار نفری دنبالم می کردند. آن ها می دویدند و مردم بی خبر از اصل ماجرا، به آن ها ملحق می شدند و در توّهم اینکه حتما فرد فراری مقصر است، دنبالم می کردند. نزدیک مسجد رسیدم. احساس خوبی داشتم. شاید فکر می کردم بچه‌های مسجد به کمکم خواهند آمد که رضا سیاه رسید و مثل فیلم فارسی‌های زمان طاغوت، نوچه‌هایش را عقب زد و تنهایی جلو آمد. مردم نگاه می کردند. برای یک لحظه مثل گرد باد به هم پیچیدیم. آنقدر زد و زدم که یکباره، درد جانکاهی در دستم احساس کردم. از ضرب مشتی که زده بودم، دستم شکست کوچکی برداشته بود. رمق نداشتم و خواست خدا بود که مردم جدایمان کردند. فرداش مثل توپ توی منطقه کمال آباد و شتر گلو پیچید که یکی پیدا شده و گنده لات محل را زیر مشت و لگد سیاه کرده است. خیلی‌ها خوشحال شدند. بیشتر از همه آن کسانی که زهر تحقیر و توهین رضا سیاه را چشیده بودند. من هم به جای دکتر و دوا، دستم را با دستمال یزدی بستم و تا مدتی با درد کنار آمدم. ⬅️ ادامه دارد.... @banooye_dameshgh
🌷 ‍✿﷽✿ 🕊 🔴 🌟 خاطرات شهید قسمت 5⃣1⃣ عباس حیدری¹ - از جوانان اهل مسجد - یادم داد که با صدای اذان به مسجد بیا. اگر نماز را اول وقت بخوانی دور دعوا خط خواهی کشید و همین هم شد. یک شب شام منزل آقای خضریان - از اقوام‌ - مهمان بودیم که رادیو خبر ناگواری را داد. سخن، از سر بریدن پاسداران شهر پاوه توسط نیروهای ضد انقلاب و گروهک‌های کمونیستی بود. همان زمان حضرت امام از مردم خواست برای کمک به پاسداران محاصره شده در پاوه خودشان را به آنجا برسانند. خبرهای نگران کننده ای از مرزها به ویژه مناطق کردنشین می‌رسید. دلم می خواست شرایط رفتن من هم فراهم شود، اما سن و سالم برای اعزام به کردستان کم بود؛ به ویژه آنکه بیشتر نیروهای اعزامی از استان همدان کادر رسمی سپاه بودند. با درس کنار آمدم و کم‌کم شرایط بحران‌ها در کردستان و سایر مناطق فروکش کرد. سال 1359 فرا رسید و حالا در کنار مدرسه و مسجد در رشته‌هایی مثل فوتبال، دوچرخه‌سواری، بوکس، و کونک‌فو فعالیت می‌کردم. یک روز با بچه های محل در زمین خاکی کنار انبار گندم فوتبال بازی می‌کردیم که صدای مهیب انفجاری تمام شهر را لرزاند. بازی نیمه تمام ماند. هر کس به گوشه‌ای دوید. دقایقی بعد صدای عبور گوش خراش هواپیما، دیوار صوتی را شکست و همه چشم ها را رو به آسمان و در بُهت و حیرت فرو برد. صدای هواپیما مرا به توهم مانور هواپیماها در آستانه انقلاب برد و نمی‌دانستم که یک جنگ تمام عیار از زمین و هوا و دریا آغاز شده است. آن روز ساعت دو بعداز ظهر 31 شهریورماه سال 1359 بود. --------------------------------------------------------- 1. عباس حیدری صوت زیبا و دلنشینی داشت. مردم همدان هنوز از برکت لحن معنوی او در خواندن ادعیه در نمازهای جمعه و اعیاد اسلامی متنعم اند. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال ممنوع @banooye_dameshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ روش تمرکزحواس درنماز 1️⃣موقع شروع نماز زمین را نگاه کنید فایده:بعدازمرگ،ما درهمین زمین دفن خواهیم شد. 2️⃣ هنگام رکوع پاهارا نگاه کنید فایده: خروج روح ما ازپاها شروع می شود. 3️⃣ موقع سجده بطرف بینی نگاه کنید فایده: بعدازمرگ بینی قبل ازهمه ازبین می رود. 4️⃣هنگام نشستن نگاهتان بطرف دامن باشد. فایده: ما بادامن خالی ازدنیا می رویم. ✅جزاکم الله خیرا @banooye_dameshgh
نماز پر فضیلت یکشنبه ی ماه ذیقعده 🍃از رسول خدا صلّی الله علیه و آله بابت فضلیت این نماز روایت شده که کیفیت آن چنین است: 👈غسل کند و وضو بگیرد و دو نماز دورکعتی به نیت"نماز یکشنبه ی ماه ذیقعده"به جای آورد و در هر رکعت این سوره ها را با این تعداد بخواند: ◀️ یک مرتبه حمد ◀️ سه مرتبه توحید ◀️ یک مرتبه فلق ◀️ یک مرتبه ناس پس از پایان چهار رکعت،هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند اَستَغفِرُ اللهَ و اَتوبُ إلیه)و آنگاه یک‌بار ذکر"لا حول و لا قوة الا بالله"بگوید و در پایان چنین دعا کند: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ» 👈 فواید نماز؛ ۱.توبه‌ اش پذیرفته و گناهانش آمرزیده شود ۲. دشمنان او در روز قیامت از او راضی شوند ۳. با ایمان می‌میرد و دین و ایمانش از وی گرفته نمی‌شود. ۴.قبرش گشاده و نورانی شود. ۵.والدینش از او راضی گردند. ۶.مغفرت شامل حال والدین او و نسل او گردد. ۷.رزق و روزی اش وسعت پیدا کند. ۸.حضرت عزرائیل وقت مردن با او مدارا کند وبه آسانی جان دهد. @banooye_dameshgh
‼️جدا شدن از نماز جماعت 🔷 آیا جایز است در نماز جماعت نمازگزار وسط نماز، نیت فرادا کند، تا نماز اولش را سریع تمام کند و نماز دومش را هم اقتدا کند؟ ✅ اشکال ندارد اما احتیاط مستحب این است که بدون ضرورت از نماز جماعت به فرادا عدول نکند. @banooye_dameshgh
كودكی كه اغلب موردغفلت واقع میشود، ممكن است پس ازمدتی كشف كند كه اگر جنگ ودعوا راه بیندازد ودیگران را آزار دهد، مورد توجه قرار می گیرد علت بسیاری از رفتارهای منفی کودکان و نوجوانان، دریافت توجه است @banooye_dameshgh
هر وقت خواستید از روبروی گلزار شهدا رد شوید ، از همانجا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید ، همین! من آن بوق را بعنوان یک فاتحه از شما قبول میکنم" وصیت نامه شهید محمود صدیقی راد با اختلاف ساده ترین ، صادقانه ترین و صمیمانه ترین وصیت نامه شهید است . @banooye_dameshgh
چه رفتنی‌ست که پایان اوست بسم الله چه آخری‌ست که آغاز می‌شود از سر جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی که مانده است به دستش هنوز انگشتر @banooye_dameshgh
🔷همزمان با حضور مایک پنس در پادگان منافقین، گروهک تروریستی منافقین در راستای مظلوم نمایی تصاویری از اعضای این گروهک که غالبا در عملیات مرصاد و درگیری های مسلحانه با نیروهای نظامی جمهوری اسلامی به هلاکت رسیدند را به صورت نمایشگاه منتشر کرد ✅اما جالب اینجاست در ورودی این نمایشگاه تصویر زهره قائمی معاون مریم رجوی نصب شده بود، شخصی که طراح ترور شهید صیاد شیرازی بود و در واقع منافقین ناخواسته به مایک پنس و سایر مقامات آمریکایی که در ترور حاج قاسم سلیمانی نقش داشته اند این هشدار را دادند که بالاخره سرنوشتی مثل زهره قائمی در انتظارش است شاید زمانش طول بکشد اما بالاخره این وعده محقق خواهد شد همانگونه که برای زهره قائمی اتفاق افتاد @banooye_dameshgh