📌 درباره نهاوند بیشتر بدانیم...
🔅قنات های نهاوند
نهاوند با داشتن 264 دهنه سراب، چشمه و رشته قنات ازنظر منابع آبی بسیار غنی بوده و جایگاه نخست را در استان همدان داراست.
شهر ما، یکی از سرسبزترین شهرهای ایران است. بر اساس اطلاعات کارشناسان، آب این شهرستان توسط چند رشته قنات و چشمه تأمین میشود. قنات قیصریه، قنات چشمهعبدل، قنات پهلوان و قنات گلشن، جزء مهمترین قناتهای نهاوند هستند.
خوشبختانه هر ۴ قنات، هنوز سالم هستند و آب در آنها جریان دارد. مردم مناطق چهارباغ، میرزاآقا، محله سادات و روستای علیا از آب این قناتها استفاده میکنند.
آب این قناتها از چشمههای چاله اولاد، چشمه علی، دو خواهران و ملامحمد طاهر تأمین میشود.
آب این قناتها بسیار خنک و گوارا هستند. بر اساس تحقیقات انجامشده، کیفیت آب این قناتها بسیار مطلوب است و گواراترین آب منطقه به حساب می آید.
در کتابی که مربوط به حدود ۷۰ سال پیش است، درباره قنات های نهاوند اینچنین نوشته شده است:
🔵 قنات قیصریه که دارای ۴ سنگ آب و از قنوات قدیمی شهر بوده در قیصریه واقع شده و خانههای چهار باغ و راسته میرزا آقا را مشروب مینماید.
🔵 قنات چشمه عبدل که دارای یک سنگ آب بوده و در بالای محله سادات بوده و قسمتی ازمحله سادات میرزا آقایی و چهار باغ را مشروب می کند.
🔵 قنات پهلوان محمدصادق که دارای یک سنگ آب بوده و قسمتی از محله چهارباغ را مشروب می کند.
🔵 قنات گلشن در محله گلشن بوده و آن محل را مشروب می کند. علاوه بر اینها چند چشمه نیز به نام چشمه علی، دو خواهران، چاله اولاد و چشمه ملامحمد طاهر مورد استفاده بوده است.
#قسمت_پنجم
#درباره_نهاوند_بیشتر_بدانیم.
🌺بانوی نهاوند
🌺@banooye_nahavand
✔️رسومات قدیمی ماه صفر در نهاوند
🍃 در شب چهارشنبۀ آخر ماه صفر که در نهاوند به نام شب چهارشنبهسوری معروف است، در گذشته مراسم ویژهای برگزار می شد.
👈 هنگام غروب آفتاب، در یک دیگ سفالی، مقداری آب می ریختند و یک عدد سکۀ دوریالی درون آن میانداختند و تمام اعضای خانواده آب دهان خود را در آن میریختند؛ پس از غروب آفتاب، آن دیگ را از پشت بام به میان کوچه پرتاب میکردند و معتقد بودند که درد و بلای آنها دور ریخته میشود. (روحالامینی، ص ۱۰۱-۱۰۲)
🍃رسمی که در دهه های گذشته، در شب چهارشنبه آخر ماه صفر، بین برخی از مادران نهاوندی مرسوم است، پختن آش رشته نذری برای دفع قضا و بلا و برداشتن سنگینی ماه صفر است.
#رسومات_نهاوند
#آیین_عزاداری_صفر_در_نهاوند
#قسمت_پنجم
🌺بانوی نهاوند
🌺@banooye_nahavand
🔥 رمان فرار از جهنم 👣🔥
زندگی در خیابان
شب رفتم خونه ... یه سری از وسایلم رو برداشتم و زدم بیرون .. شب ها زیر پل یا گوشه خیابون می خوابیدم ... دیگه نمی تونستم سر کار پاره وقتم برم ... می ترسیدم فرارم رو از پرورشگاه به پلیس گزارش کرده باشن ...
.
.
اوایل ترس و وحشت زیادی داشتم ... شب ها با هر تکانی از خواب می پریدم ... توی سطل های آشغال دنبال غذا و چیزهای دیگه می گشتم ... تا اینکه دیگه خسته شدم ... زندگی خیلی بهم سخت می گذشت ... .
.
با چند تا بچه خیابون خواب دیگه مثل خودم آشنا شدم و رفتیم دزدی ... اوایل چیز دندون گیری نصیب مون نمی شد ... ترس و استرس وحشتناکی داشت ... دفعات اول، تمام بدنم به رعشه می افتاد و تکرر ادرار می گرفتم ... کم کم حرفه ای شدیم ... با نقشه دزدی می کردیم ... یه باند تشکیل دادیم و دست به دزدی های بزرگ تر و حساب شده تر می زدیم ... تا اینکه یه روز کین پیشنهاد خرید اسلحه داد و کار توی بالای شهر رو داد ... .
.
من از دزدی مسلحانه خوشم نمی اومد ... کارهای بزرگ پای پلیس رو وسط می کشید ... توی محله های ما به ندرت پلیس می دیدی ... اگر سراغ قاچاقچی ها هم نمی رفتی امنیتش بیشتر بود ... اما اونجا با اولین صدایی پلیس می ریخت سرت و اصلا مهم نبود چند سالته ... .
.
بین بچه ها دو دستگی شد ... یه عده طرف منو گرفتن ولی بیشتری رفتن سمت کین ... حرف حالی شون نبود ... در هر صورت از هم جدا شدیم ... قرار شد هر کس راه خودش رو بره ...
ادامه دارد...
#رمان_فرار_از_جهنم
#قسمت_پنجم
🌺بانوی نهاوند
🌺@banooye_nahavand