● چادر زینب به سر کرد و زینبی شد ●
🕊•○•شهیده زینب کمایی•○•🕊
🛑 به دلیل حجاب و فعالیت های مذهبی هنگام بازگشت از مسجد ربوده شدن/دشمنان انقدر گره چادرش را کشیدن تا بشهادت رسید (به علت خفگی)،بعد از ۳روز پیکر غرق به خونش پیدا شدو با چادرش در گلزار شهدای اصفهان بخاک سپرده شد
📜 #وصیتنامهشهـــید:
🛑 از شما عاشقان شهادت می خواهم که راه این شهیدان به خون خفته را ادامه دهید . هیچ گاه از پشتیبانی امام سرد نشوید . همیشه سخن ولی فقیه را به گوش جان بشنوید و به کار ببندید . چون هرکس روزی به سوی خدا باز خواهد گشت. همیشه به یاد مرگ باشید
تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد .نمازهایتان را فراموش نکنید و برای سلامتی اماممان همیشه دعا کنید و در انتظار ظهور مهدی عج باشید
#یادش_باصلوات
#هر_روز_با_یاد_یک_شهیده |
🦋به #بانوی_آب بپیوندید:
https://eitaa.com/banooyeab
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
●شاعری که شهید شد●
🕊•○•شهیده صدیقه رودباری شهمیرزادی•○•🕊
📌متولد ۱۸ اسفند سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی.
او در فعالیت های قبل از انقلاب کمک میکرد. بعد از انقلاب در مدرسهشان، انجمن اسلامی راه انداخت و به معلولان ذهنی و... کمک میکرد.
بسیار پر دل و جرات و فعال بود.
از تعلقات دنیوی فاصله میگرفت و میگفت نباید در خانه بنشینیم، باید برویم و با کارهایمان ثابت کنیم که انقلاب کرده ایم.
۵ خرداد سال ۱۳۵۹ برای انجام فعالیت های جهادی به کردستان شهر بانه اعزام شد.
در آنجا هرکاری از دستش برمیآمد انجام میداد، کلاس های عقیدتی و قرآن برگزار میکرد و هیچگاه خسته نمیشد.
در سپاه بانه، مسئول آموزش سپاه بانه به بانوان بود.
آنقدر فعال بود که دوبار منافقین برایش نامه نوشتند واو را تهدید کردند.
خواهرش خواب شهادت او را دیده بود.
💢۲۸ مرداد ۱۳۵۹ صدیقه و دوستانش در یک اتاق مشغول استراحت بودند که یک دختر وارد اتاق میشود و آنها او راچندباری آنجا دیده بودند، اسلحه صدیقه را به بهانهای برمیدارد و به سمت سینهاش گلولهای شلیک میکند.
🔻 بدن بیجان صدیقه را به بیمارستان میرسانند اما پس از سه ساعت به شهادت میرسد.
🖋 از یادداشت های مجاهد شهیدصدیقه رودباری:
خدایا به هنگام شهادت، هنگام دل کندن از زشتی ها، به گاه دل کندن از بودنها، یادم باش و به یادمان باش چرا که به یادت بودم و جانم را در راهی که گفتی نثار کردم …
#یادش_باصلوات
#هر_روز_با_یاد_یک_شهیده |
🦋به #بانوی_آب بپیوندید:
https://eitaa.com/banooyeab
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
اولین بانوی شهید مقاومت خرمشهر
🕊●°●شهیده شهناز حاجیشاه ●°●🕊
🔸امدادگر و طلبه بسیجی متولد 1333 دزفول، دلاور زنی است که در روزهای جوانی عمر پربرکت خویش تمام همت خود را صرف جهاد در مقابل دشمن متجاوز نمود و در پشت جبهه با یاری رسانی به رزمندگان اسلام، نام خود را بر بلندای این مرز پرگهر جاودانه کرد و در نهایت در هشتم مهر ماه 1359 در سن 26 سالگی و در روزهایی که خونین شهر قهرمان در انتظار شمیم آزادی روزگار می گذراند به دیدار معبود خود شتافت.
🔸شهناز، دیپلمش را که گرفت، درس حوزه را شروع کرد. خیلی فعال بود. یک انرژی تمام نشدنی داشت. در کتابخانه فعالیت می کرد. در مسایل زندگی، شرکت می کرد و دوره های مختلف آموزشی، مذهبی و رزمی را دیده بود. یک سال قبل از شروع جنگ، برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر، مسلح شده بود.
🔸شهیده حاجی شاه از نظر اخلاق، شجاعت، ایثار و تقوا، طهارت و عزت نفس الگو بود
او در انتخاب دوست خود بسیار دقت میکرد و هیچ گاه دوستانش را از یک قشر خاص انتخاب نمی کرد!
🔴فقط یک کلام گفت چادرم! و شهید شد!
روزی که توپ نزدیک پاهایش اصابت میکند، فقط یک کلام میگوید آن هم چادرم! و شهید میشود
#یادش_باصلوات
#هر_روز_با_یاد_یک_شهیده |
🦋به #بانوی_آب بپیوندید:
https://eitaa.com/banooyeab
اولین زن مبارز!
🕊●°●محبوبه دانش آشتیانی●°●🕊
🔹محبوبه در بهمن سال 1340 در خانواده ای مذهبی در تهران به دنیا آمد پدرش غلامرضا دانش آشتیانی، روحانی فرهیخته و متعهدی بود که به تربیت اسلامی فرزندانش اهمیت میداد و با کسانی چون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح و شهید باهنر رفت و آمد داشت
🔹محبوبه علاوه بر قرآن و نهج البلاغه، کتابهایی که درباره مسائل سیاسی و مبارزاتی نوشته می شدند، آثار دکتر شریعتی و شهید مطهری را نیز مطالعه می کرد.
مطالعه باعث شد که محبوبه از نظر فکری فراتر از همسالان خود بیندیشد.
🔹صبح روز 17 شهریور 1357 ، دولت تصمیم گرفت در تهران و یازده شهر دیگر به مدت 6 ماه حکومت نظامی اعلام کند، اما تظاهرکنندگان بی اعتنا به اخطارهای فرمانده نیروهای نظامی در صف های فشرده به طرف میدان ژاله رفتند و در آنجا تجمع کردند. محبوبه نیز در میان تظاهرکنندگان بود. او که غسل شهادت کرده بود و سلاحهای سنگین مأموران امنیتی بر پشت بام خانه های اطراف میدان را می دید، تردید نکرد و خود را به ضلع شمالی میدان که محل تجمع زنان بود، رساند. دیری نگذشت که صدای گلوله و فریاد همه جا را گرفت و عده زیادی از تظاهرکنندگان در خون خود غلتیدند و به شهادت رسیدند.
محبوبه بنر استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را با خود حمل می کرد و شعار می داد که ناگهان گلوله، قلبش را شکافت؛ بر زمین افتاد؛ به ابدیت پیوست و نامش ماندگار شد.
#یادش_باصلوات
#هر_روز_با_یاد_یک_شهیده |
🦋به #بانوی_آب بپیوندید:
https://eitaa.com/banooyeab
یار ۱۶ساله امام زمان(عج)
🕊●°●شهیده راضیه کشاورز●°●🕊
🔻سال ۱۳۷۱ در مرودشت متولد شد. وی هفت ساله بود که راهی مدرسه شهدای پتروشیمی شد و تا سوم ابتدایی را در آنجا گذراند و خرداد همان سال همراه خانواده به شیراز رفت.
🔻پدرش ورزشکار بود، از این رو راضیه را در کلاس کاراته سبک شوتوکان ثبت نام کرد که سال پنجم ابتدایی کمربند قهوهای و سال دوم راهنمایی موفق به اخذ کمربند مشکی شد.
🔻شهیده «راضیه کشاورز» در ۱۱ مسابقه کومیته و کاتا شرکت کرد که در تمام مسابقات کومیته (مبارزه) مقام اول را به خود اختصاص داد. وی در سال چهارم ابتدایی در مدرسه شاهد ۸ در مسابقات حفظ قرآن کریم مقام اول و در ناحیه مقام ممتاز را کسب کرد.
🔻مادر وی می گوید:
راضیه با سن کمی که داشت رفتارهای بزرگی داشت، بعدها فهمیدم چله دعای عهد برداشته و در نامهای که بعد از شهادت در وسایل شخصیاش پیدا کردم نامهای به امام زمان(عج) نوشته بود و عهد بسته بود هر روز دعای عهد و زیارت امینالله بخواند و بنده خوبی برای خدا باشد.
🔻وی سرانجام ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ در ۱۶ سالگی بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی زخمی و پس از تحمل ۱۸ روز درد و رنج ناشی از جراحت به جمع شهیدان پیوست.
📚کتاب راض بابا خاطرات و زندگی شهیده راضیه کشاورز روایت می کند
#یادش_باصلوات
#هر_روز_با_یاد_یک_شهیده |
🦋به #بانوی_آب بپیوندید:
https://eitaa.com/banooyeab
شهیده ای که جای دفنش را می دانست
🕊●°●شهیده فاطمه اسدیان●°●🕊
🔻 شهیده معلم و طلبه 'فاطمه اسدیان' در اولین روز از شهریور 1347 در شهركرد دیده به جهان گشود این شهیده فرزند سوم خانواده بود، پس از دوران تحصیل دبستان و راهنمایی در كلاس های عقیدتی و مذهبی شركت می كرد و وجودش سرشار از فراگیری آموزه های مذهبی بود.پس از اتمام كلاس اول نظری در امتحان ورودی حوزه علمیه قم شركت و در این آزمون پذیرفته شد، اما به دلیل مشكلات خانوادگی از جمله مریضی مادر به ناچار از رفتن به قم منصرف شد.اما شعله كسب معارف هم در جانش برافروخته بود، در تابستان سال بعد به خواندن دروس عربی پرداخته و به قم رفت و سال اول را متفرقه امتحان داده و در سال دوم حوزه ادامه تحصیل داد
🔻در شبهای جمعه برای دعا از همیشه مشتاق تر بود و همیشه برای مجالس دعا و بزرگداشت شهدا حاضر بود، در نمازجماعت همیشه حاضر بود و این امر را به دوستان گوشزد می كرد.
🔻 در تاریخ 20 اسفندماه سال 1366 بر اثر بمباران هوایی رژیم بعث عراق در محل زندگیش روبروی شهرداری سابق شهركرد به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🔻 خواهرشهیده با بیان خاطره ای گفت: فاطمه بارها خواب دیده بود كه شهید می شود، شب جمعه آخر زندگی اش با هم به گلزار شهدا رفتیم و محلی را كه امروز قبر این شهید است نشان داد و گفت: خواب دیدم مرا در اینجا دفن كرده بودند و من خندیدم و گفتم اینجا كه جای شهداست.
#یادش_باصلوات
#هر_روز_با_یاد_یک_شهیده |
🦋به #بانوی_آب بپیوندید:
https://eitaa.com/banooyeab
💢شهیده نوجوانی که تا لحظه شهادت حجابش را حفظ کرد!
🕊●°●شهیده زهرا فارسی بندری●°●🕊
🔻در تاریخ 1345/5/1 در روستای «چهار محل» دهستان رود حله دیده به جهان گشود.
زهرا دختری بود که برخلاف برخی همسالان خود با حجاب و پوشش مناسب بود و سعی داشت بر این ارزش مهم اهتمام ورزد.
وی دخترکی آرام و مطیع بود که مهربانی و مهر ورزی به دیگران را دوست داشت و بر سر وعده های خود ثابت قدم می ماند و نماز، حجاب و تحصیل از مهمترین اولویت هایش در زندگی بود.
🔻حضور در مراسمات مذهبی و دینی را دوست داشت و به همراه مادر، چادر به سر به روضه های اهل بیت (ع) با اشک های زلالش روح خود را صیقل می داد.زهرا در مدرسه بارها به خاطر حجاب، مورد سرزنش همکالسی هایش قرار می گرفت، اما خم بر ابرو نمی آورد.
زهرا برخی روزها از شدت طعنه های بچه های مدرسه ناراحت می شد و زمانیکه مادر دلیل ناراحتی هایش را از او می پرسید در جواب مادر می گفت: «از سرزنش بعضی از بچه های کالس که حجابم را تمسخر می کنند ناراحتم».
🔻چیزی از انقلاب نگذشته بود که زهرا با شروع جنگ تحمیلی، خود را برای شهادت آماده کرد، با روسری سر بر بالین می گذاشت و با خود نجوا می کرد: «نکند حمله کنند و در خواب به شهادت برسم و سرم عریان باشد».
🔻سرانجام زهرا در سن 14 سالگی در بمباران هوایی آبادان در همان روزهای آغازین جنگ تحمیلی در مهرماه سال 59 با تمام آرزوهای نوجوانیش با اصابت توپ به کاشانه شان همراه با مادرش شهد شیرین شهادت را نوشید.
#یادش_باصلوات
#هر_روز_با_یاد_یک_شهیده |
🦋به #بانوی_آب بپیوندید:
https://eitaa.com/banooyeab
💢مرا بکشید ولی چادرم را برندارید!
🕊●°●شهیده طیبه واعظی دهنوی●°●🕊
🔻شهیده طیبه در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. در سن 7سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم ازدواج نمود و این نقطه عطفی در زندگی او بود.
🔻طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.
🔻به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد . .روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کردو خانه را تحتنظر قرار میگیرد. طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد غافل از آنکه خانه زیر نظر است.
🔻وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید. طیبه را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسد.
#یادش_باصلوات
#هر_روز_با_یاد_یک_شهیده |
🦋به #بانوی_آب بپیوندید:
https://eitaa.com/banooyeab
💢معلمی که نام خود را با «شهیده» آغاز میکرد
🕊●°●شهیده ناهید احمدی مقدم●°●🕊
🔻 در یکم شهریورماه سال ۱۳۴۲ در خرمآباد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و همچنین دبیرستان را در شهرستان خرمآباد با موفقیت کامل به پایان رسانید و چون آن زمان به علت انقلاب فرهنگی دانشگاهها بسته بود تنها توانست در آزمون ورودی مراکز تربیت معلم شرکت کند و در مقطع کاردانی رشته تربیت بدنی قبول شد.
🔻این بانوی شهید همواره میگفت که ای کاش میتوانستم به جبهه بروم و در راه خدا شهید شوم و همیشه در دفاتر خود با خط زیبایی مینوشت: «شهیده ناهید احمدیمقدم».
🔻او دختری خوشقلب، مهربان، از خود گذشته، باایمان و تقوی و فوقالعاده سادهپوش و محجب بود. زمانی که خرمآباد به علت مسائلی امامجمعه نداشت ناهید به همراه مادرش برای ادای نماز جمعه به بروجرد میرفت و در زمان دانشجویی چه در درس و در مسائل فرهنگی و تربیتی و کمک به جبهه فوقالعاده کوشا بود.
🔻همواره مرتب و منظم بود و طوری رفتار میکرد که گویا هر لحظه ممکن است سفری دائمی و ابدی برایش پیش بیاید و باید کارهایش ردیف و مرتب باشد که این کار او برای سایر دانشجویان الگو شده بود.
🔻ناهید در سحرگاه پنجم اسفندماه سال ۶۲ به همراه برادرش مهدی در بمباران هوایی دشمنان به شهر خرمآباد به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش را در گلزار شهدای زادگاهش یعنی شهر خرمآباد به خاک سپردند و طبق خواستهاش دو عدد النگوی وی بهعنوان هدیه به جبهه اهدا شد.
#یادش_باصلوات
#هر_روز_با_یاد_یک_شهیده |
🦋به #بانوی_آب بپیوندید:
https://eitaa.com/banooyeab