#داستان_طلبگی
#تجربه_واقعی
#قسمت_هفتم
#قسمت_آخر...
در حال حاضر که سطح ۲ حوزه رو تمام کردم،
تازه سخترین روزهای طلبگی م شروع شده...
چون الان همه منو به نام طلبه می شناسن،
چقدر مسئولیتم سنگین شده!
امروز روزهای پر از آه و حسرتم رو می گذرونم ...۶ سال گذشت😔 ...
از خودم می پرسم آیا شاگرد خوبی برای امام صادق علیه السلام بودی؟😔
آیا سرباز وظیفه ی خوبی برای فرمانده ات بودی؟😔
چقدر می تونستم از استادام که معدن علم و معرفت بودند استفاده کنم و استفاده نکردم !
قدم تو این راه گذاشتم که خوب بندگی کنم ولی....😔
تازه سخترین روزهای طلبگی م شروع شده...
تکلیفی که به گردن دارم،
رسالتی که به دوش دارم،
پروردگارا!
ای مهربانترین مهربانان!
ای امید نا امیدان!
ای پناه بی پناهان!
امیدم تویی، پناهم تویی
پروردگارا دستم را به ریسمانت گره زده ام و به تو اعتماد کردم و توکلم فقط و فقط به توست...
هرگز رشته ی امیدم را از تو قطع نخواهم کرد
یاری ام کن ...
#پایان...
🌹شهیده محبوبه دانش🌹
در میان آنها جنازه دختری دیده میشود. پس از چند ساعت متوجه شدم که جنازه متعلق به محبوبه است.
چندی بعد فهمیدم هنگامی که با شروع رگبار، من به خانهای خزیدم. محبوبه در همان کوچه پایینتر به جمع شعاردهندگان پیوسته وبه تظاهرات ادامه داده بود.
مردان به او اعتراض کرده بودند که خانم شما برو. صلاح نیست که یک زن در این موقعیت اینجا باشد و او پاسخ داده بود، «مگر ما زنها با شما مردان تفاوتی داریم؟»
سرانجام محبوبه هدف تیر دشمن قرار میگیرد و تیری مستقیماً به قلب پاک او مینشیند و او در روز جمعه پس از ماه رمضان و با دهان روزه، به لقاءالله میپیوندد.
شهادت محبوبه وجودی بسیاری را مالامال از درد ساخت؛ از جمله بچههای مسجد حمام گلشن. سر تا پای مسجد شده بود ناله محبوبه! محبوبه! این دختر هفده ساله، چه زیبا به هر کسی متناسب با حالش رسیدگی کرده بود. هم کودکان به او عشق میورزیدند و هم پیرزنها او را دوست داشتند. محرومینی که از محبت و رسیدگی مخفیانه او نیز برخوردار شده بودند، جگرشان سوخته بود و سخت میگریستند.
سالها گذشته است و هنوز یاد محبوبه در ذهن بسیاری زنده است. چشمان عسلی و زیبایش که از فرط ایمان و شور و نشاط، برق میزد، لبهای چون غنچهاش که هر گاه به کلام باز میشد، صدها گل سخن پر معنا از آن میریخت. او که لحظهای آرام و قرار نداشت. در مجلس محرومان پیوسته بلوز بلند و شلواری بر تن داشت و در سایر اوقات مانتو و شلواری و چادر بر سر. این انقلاب صدها هنر داشت و یکی هم دستچین کردن آدمیان بود. آنان که رستگار شدند و خوشا به سعات هر کسی که زودتر به این صف پیوست. آنان مصداق آیه، «السابقون السابقون اولئک المقربون» شدند. خوشا به سعادت محبوبه که در زمره مقربان جای گرفت.
در پایان، آیهای را زینب بخش کلامم میکنم که وقتی حزن فقدان محبوبه مرا از پای در میآورد، تفالی به نام قرآن زدم تا خداوند آرامم کند و این آیه آمد.
«و اما الذین سعدوا ففی لجنه خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا ما شاء ربک عطاء غیرمجذوز.»
«و اما آنان که سعادتمند شدند، در بهشت جاودان، مادام که آسمانها و زمین باقی است، بمانند، مگر آنچه خداوند خواهد عطا و بخششی است بیپایان»☘
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 27
#پایان
#یادشهداباصلوات
@banooyeab
#همسرانه
🔴 اختلافات کهنه
💠 مدام در مورد #اختلافات قدیمی و از یاد رفته صحبت نکنید! یادآوری آنها سبب #تلخی و ناراحتی میشود.
💠 زیرا هدف از #گفتوگو کردن، نزدیک شدن روحی و عاطفی همسران به یکدیگر است، در حالی که بیان این موضوعات معمولاً بر مشکلات افزوده و #سردی عاطفی به بار میآورد.
💠 اگر همسرتان وارد اختلافات #گذشته شد با عوض کردن #موضوع و دعوت همسرتان به #صبوری و گذشت، #فضای گفتگو را به سرعت تغییر دهید. و #پایان گفتگویتان حتما بدون دلخوری باشد.
💧به بانوی آب بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1242038283C53201e044e