eitaa logo
بانوی پیشران
891 دنبال‌کننده
552 عکس
126 ویدیو
27 فایل
شناسه مدیر: @esrazanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
(۱) نشسته ام در میان جمعی متفاوت از جمع‌های معمول ... جمعی که خود را دانشجویان معرفی کردند... جمعی که در یک نگاه مثل همه آدم‌های دیگر هستند و وقتی پای حرف‌شان بنشینی، کوه هم در برابرشان سر خم می‌کند و آسمان به زمین غبطه می‌خورد از این‌که این‌ها را در آغوش دارد.... روبرویم مردی است که حکم زندانش ۱۵۰ ساله بوده، فقط ۱۵۰ سال .... کنارش مردی دیگر نشسته که در آغاز سخن، ایام عزای حسینی را تسلیت گفت و البته تبریک چرا که از نظر او این ایام ما را در مکتب امام حسین تربیت می‌کند. پس جای تبریک دارد. او هم ناقابل به ۴۰۰ سال زندان محکوم شده بود. و این دست مردی نشسته که دارد از خاطراتش می‌گوید. سال‌های که هر روزش عین هم بوده. صبح بعد از نماز، تا ظهر آنقدر قرآن می‌خوانده که لابد حفظ شده و ظهر نماز می‌خوانده و بعد از ظهر در کلاس‌های عقیدتی سیاسی مجبور بوده شرکت کند و دوباره نماز و .... این یکی حکمش سبک بود. فقط ۴۰ سال.... و در این جمع مردی هست که ۳۶۰۰ سال حکم زندان گرفته است. نمی‌دانم کدام قاضی این حکم را صادر کرده ولی خیلی لابد امیدوار بوده به ۳۶۰۰ سال زنده بودن و ماندن زندانی‌اش.... و بیشتر شاید بشود گفت احمقی بیش نبوده‌‌است... https://eitaa.com/banooyepishran
(۲) ابواسلام از عقلانیتی می‌گوید که جریانات این روزهای منطقه را مدیریت می‌کند. عقلانیتی که استراتژی سال‌های سالِ نظام سلطه را زمین زده و ناکارآمد کرده‌است. این‌‌ها را اگر سال‌های گذشته می‌دیدیم چه بسا جواب سلام ما را نمی‌دادند ولی این روزها از علی علیه السلام می‌گویند و از جمهوری اسلامی ایرانی تقدیر می‌کنند که تنها کشور حامی واقعی‌شان بوده است. از امر امامی سخن می‌گویند که بر ضرورت تسلیح کرانه باختری تاکید کرد و البته باید یاد کرد از مردی که این امر را به گوش جان خرید و برای عملیاتی کردن این امر، طراحی کرد و اقدام و امروز ما شاهد باتلاقی هستیم که دشمن در آن به گل نشسته و جِنینی که هر روز در صدر خبرها قرار می‌گیرد. از کودکانی می‌گویند که در زندان چشم باز کرده و رشد یافته‌اند، به جرم این‌که مادرشان زندانی بوده. از نوجوانانی می‌گویند که با دست‌های خالی به جان رژیم افناده‌اند. و دارند امر امام را محقق می‌کنند: نابودی رژیم ... و البته از خانه‌هایی که روزانه با خاک یکسان می‌شود و خانواده‌هایی که بی‌خانه و خانمان می‌شوند و هیچ‌کس نیست به دادشان برسد. و کسی در گوشم می‌خواند: "من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم" و یکی در گوش دیگرم خرناس می‌کشد که "چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است"... و جنگی که در درونم شعله می‌کشد. و مرد می‌گوید: " بزودی در الاقصی نماز خواهیم خواند. بر این باوریم و دست از مبارزه برنمی‌داریم....." و کسی باز در درونم می‌گوید " سهم تو در این جنگ چیست؟ سهم تو در نابودی رژیم صهیونیستی چیست؟ " https://eitaa.com/banooyepishran
(۱) خسته از راه آمده‌ام بعد از دست دادن ۴ ملیون تومان ناقابل بابت عصب کشی که آخر هم متوجه نشدم عصب را می‌کِشند یا می‌کُشند. تصمیم دارم زود بخوابم که فردا خیلی زود باید به جایی دور از خانه ولی نزدیک به قلبم بروم. " " یاد " " که می‌افتم، یادم می‌آید این ترم باید اندیشه سیاسی درس بدهم و از محتوای هیچیک از کتب آموزشی موجود با این عنوان خوشم نمی‌آید و باید دنبال متن خوب بگردم یا پیدا کنم و یا تدوین کنم. در ضمن گشت و گذار در کانال‌های با محتوای بیانات ، مواجه شدم با یک پیام و حس کردم به من مربوط می‌شود، هرچند تقریبا هیچ ربطی نداشت. من فقط ۲ یا ۳ بار رفته بودم و هیچ وقت حساسیتی به نداشتم حتی بعد از اغتشاش بنزینی ۹۸ که در صدر خبرها بود. اما این بار برایم مهم بود. حس داشت. چرا این حس در من ایحاد شده بود؟ خونگرمی مردم ؟ میهمان‌نوازی شان؟ یا چه؟ هرچه هست یک درونم جوشید. دوستش داشتم والبته بهانه‌ای شد برای اندکی تفکر و دست به صفحه کلید شدن. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
(۲) برای ما می‌آورد. نیاز قطعی زیست سالم انسانی است‌. همان حس مقبولیت و پذیرش ماست در فضای اجتماعی‌مان. نشاط می‌دهد و حرکت. فرصت‌های سازنده‌ای را پیش روی‌مان می‌آفریند. مثلا کمک می‌کند من مراقب روابط اجتماعی خود باشم و برای حفظ‌شان بکوشم. ِمن برای محیط اجتماعیِ من هم می‌تواند سازنده باشد. منِ متعلق هم به محیط اجتماعی‌ام هویت می‌بخشم. به ما داد. به اسلام، به ایران، به انقلاب، به مردم، به تمامی آرمان‌های انقلاب ... به تحول خواهی ..... و برایم از جنس دارد. این روزها که به اهل بیت را تمرین می‌کنیم، مراقب باید باشیم‌. مراقب امام حسینی مان.‌‌‌‌‌‌.. مراقب به عاشوراییان مراقب فرزندان‌مان باشیم که هویت و آینده شان را می‌سازد. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 ✨ معرفت جویان گرامی ♨️ با عنایت خداوند متعال نشست میانی دوره آموزشی طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن ویژه تمام مسیرهای آموزشی برگزار می‌گردد. 🗓چهارشنبه ۱۸ مرداد ماه، ۱۴۰۲ 🕕ساعت: ۱۸ ✅مهمان ویژه نشست: سرکار خانم شریعتمدار استاد حوزه و مبلغ دینی ⚠️فراگیران محترم دوره طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، لطفاً شرکت در نشست را اولویت خود قرار دهید.💐 با توجه به هماهنگی صورت گرفته، شرکت دیگر عزیزان بلامانع است.✅ 📩راه ارتباطی با ما @Amozesh_majazi_banovan ♦️پیوند(لینک) حضور در جلسه: 🔗https://bbb01.lkha.ir/b/4nu-np2-nqk-0kv 🆔@lkha_ir 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
و از دهه ۹۰ داریم می‌رویم اولش خودمان می‌رفتیم. داشتیم و نداشتیم جور می‌کردیم که برویم. تمام سال هزارتومان و ۵هزارتومانی کنار می‌گذاشتیم که برویم . چند سالی که زیارت فرهنگ شد، خوش ذوق‌هایی پیدا شدند که شروع کردند به جمع‌آوری هزینه برای آن‌ها که توان رفتن نداشتند‌. و وقتی این روایت را می‌شنیدیم دودل می‌شدیم خودمان برویم یا هزینه سفر دیگری را بدهیم یا مشارکت کنیم. هشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: … قُلْتُ: فَمَا لِمَنْ يُجَهِّزَ إِلَيْهِ وَ لَمْ يَخْرُجْ لَعَلَّهُ تُصِيبُهُ لِقِلَّةِ نَصِيبِهِ‏ قَالَ: يُعْطِيهِ اللَّهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ- مِثْلَ أُحُدٍ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ يُخْلِفُ عَلَيْهِ أَضْعَافَ مَا أَنْفَقَهُ وَ يُصْرَفُ عَنْهُ مِنَ الْبَلَاءِ مِمَّا قَدْ نَزَلَ لِيُصِيبَهُ وَ يُدْفَعُ عَنْهُ وَ يُحْفَظُ فِي مَالِهِ هشام از امام صادق صلوات الله علیه نقل می‌کند که فرموده‌اند کسی که دیگری را برای زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام تجهیز کند و راهی‌اش کند چنین برایش نوشته خواهد شد: ۱. به ازای هر درهمى كه خرج کند، خداوند همانند كوه اُحد برایش حسنه می‌نویسد ۲. چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی‌گرداند! ۳. بلاهايى را که فرود آمده تا به او برسد، از او می‌گردانَد و از وى دور می‌كند. ۴. مالش حفظ می‌‏شود. و من چه قدر دیده‌ام که خودش نداشته برود ولی گفته "کمک که می توانم بکنم." و چه بسیار زائرانی که با همین توفیق زیارت پیدا کردند. حالا این سیستم بانکی معیوب و فلان ما می‌خواهد ما را هم خراب کند، آلوده کند و ۱۰ ملیون بدهد و ۱۰ ملیون و۶۸۰ بعد ۶ ماه پس بگیرد. من که بلد نیستم این ۶۸۰ بهره چند درصدی است. اصلا شما بگویید ان صدم درصد! واقعا نمی‌شود دولت محترم دست از سر بزرگترین رویداد مردمی‌ و دینی بردارد و بگذارد ما خودمان تدبیر کار خودمان کنیم. 💫بانک ملی محترم خیلی دلش می‌خواهد کاری برای اربعین کند این ده ملیون‌ها را بگذارد روی هم جاده‌های منتهی به مرز را ۴ بانده کند و اصلا عوارض بگیرد و هرچه هزینه کرده را دوباره به جیب بزند. 💫بانک ملی محترم خیلی دلش می‌خواهد کاری برای اربعین کند این ده ملیون‌ها را بگذارد روی هم کلی اتوبوس کرایه کند به نرخ معمولی و طبیعی و نگذارد کرایه ها شب اربعین دو و سه برابر شود بعد هم از مردم همان کرایه را بگیرد تا مردم بابت یک اتوبوس بی در و پیکر مجبور نباشند پول کذا و کذا بدهند. 💫بانک ملی محترم خیلی دلش می‌خواهد کاری برای اربعین کند این ده ملیون‌ها را بگذارد روی هم چند تولیدی را حمایت کنند کوله با کیفیت بدوزند و رونق بگیرند و کار زائر اربعین را هم راه بیندازند و بعد هم پولش را برگرداند به جیبش. 💫بانک ملی محترم خیلی دلش می‌خواهد کاری برای اربعین کند این ده ملیون‌ها را بگذارد روی هم ارز را به نرخ مصوب بدهد دست مردم تا درگیر بازار سیاه دینار در این روزها نشوند. من یک تنه بدون وقت گذاشتن و فکر کردن، ده پیشنهاد دیگر هم می توانم به بانک ملی محترم بدهم که به زایر خدمت کند و جیبش را هم پرپول کند ولی نقدا فقط توصیه میکنم بگذار ما پاک و طاهر بمانیم و آلوده‌مان نکن. ما هوای همدیگر را داشته و داریم و نیازی به شما نداریم. دوستان! حتما شده با یک هزارتومانی هوای زایر را داشته باشیم مبادا کسی آلوده شود... 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
، از اول محرم، حتی شاید بعد از عید غدیر تب و تابی به دل‌شان می‌افتد. تب و تابِ رسیدن به شبِ اولِ محرم و توفیقِ پوشیدن لباس عزا، بعدش تب و تابِ رسیدن به شب عاشورا و روز عاشورا و خواندن با نماز و صد لعن و صد سلام و دعای علقمه از صبح عاشورا، تب و تابِ عصر عاشورا و خواندن اما بعد از عاشورا دیگر قصه، رنگ عوض می‌کند. قصه، قصه‌ی بی‌تابی می‌شود. به می‌رسم؟! نصیبم می‌شود؟! به حرم می‌رسم؟! هوایی بریم؟ زمینی بریم؟ چطوری پولشو جور کنیم؟! حتی از کدام مرز بریم؟ اینقدر گپ و گفت می‌کنیم در باب سفر که بی‌شک کار ما نیست. انگار یک دستی در کار است که تب و تاب به جان‌ِمان بیندازد. بی‌تاب‌ِمان کند. حیرانِ‌مان کند. طالبِ‌مان بکند. پیگیرِمان کند. عاشقِ‌مان کند. بعد در گوش‌مان زمزمه کند: کربلایی! "الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّهِ، دل حرم خداست در حرم خدا، غير خدا ساكن نكن! " و رمز و راز این همه بی‌تابی را درک کنیم و گمشده‌مان را پیدا کنیم و باز بی‌تابی بیفتد به جان‌ِمان که اصلا این دلِ من، حرمِ خدا و آل الله هست یا نه و در تنهایی‌مان سر به زیر بیندازیم که من کجا و حرم آل الله بودنِ این دل کجا؟! و در همان سر به زیری درونِ مان ضجه بزنیم: حسین جان! "یک زیارت ما را ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم" 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
ما امیرالمؤمنین را بیش از آن‌که به "امیرالمومنینی" بشناسیم به "امام" می‌شناسیم‌ یا به "علی". شاید او را به تمام ویژگی‌های ممکن بشناسیم اما به "امیرالمومنینی" نه!! او را به "امامِ خانه‌نشین" می‌شناسیم و هرگز فکر نکرده‌ایم که اگر حضرت خانه‌نشین بوده، این همه روایت و سیره منقولِ از حضرت برای قبل از خلافت او بوده یا همان نزدیک ۵ سال خلافت؟! و اصلا می‌شود فقط برای آن حدود ۵ سال باشد؟ هیچگاه از خود پرسیده‌ایم چه می‌شود که "جرج جرداق" مسیحی او را به می‌شناسد و معرفی می‌کند؟! ما "امام حسن" علیه السلام را هم به بخشندگی و کریمی‌اش می‌شناسیم و نه به درایت و تدبیر! او را به صلح و هراس از جنگ می‌شناسیم نه به که اسلام را برای مسلمين نگه داشت که برای جهانیان!!! و حضرت "سیدالشهداء" علیه السلام را هم به عطشان و مظلوم و بی یار و ... می‌شناسيم که اگر نه از سر دعوای بر سر حکومت، که از سر ناچاری به قتلگاه رفته است!!! و نه فردی که از سر احساس مسوولیت نسبت به امت و برای امر به معروف و نهی از منکر و احیا و نصرت دین رسول‌خدا صلوات الله علیه قیام کرد ... حضرت "زینب" سلام الله علیها را به عقیله بنی‌هاشم و به بانوی مقاومی می‌شناسيم که کاخ یزید ملعون را لرزاند یا به زینب مظلوم و حتی بیچاره؟! و حضرت "سیدالساجدین" علیه السلام را به امام بیمار ؟! امامی سجاده نشین و بکّاء که در تمام سی و خورده‌ای سال امامتش فقط دعا می‌خوانده و گریه می‌کرده است!!! و نه و نه به رهبری که در اوج اختناق اموی به "" مشغول بوده‌است! امامی که وقتی به مدینه بازگشت به یکی از نزدیکان فرمود به خدا حتی ۲۰ نفر هم در مکه و مدینه نیست که ما را دوست داشته باشد لیکن به وقت شهادت، همه مردم، از نیک و بد، برای تشییع حضرت آمدند و سیل اشک از دیدگان‌شان جاری بود. و تمامِ تصویرِ ما مديون هایی است که در بهترین تصور نه تاریخ، که خورده روایت های کوتاه و بدون پیوست‌های تاریخی و جغرافیایی و شرایط آن برای ما نقل شده‌است. تمام تصویر ما مديون هایی است که تلاش داشته فقط تک گزاره‌هایی از حیات امامان را برای ما نقل کند حال‌آن‌که اتصال این تک گزاره‌ها، شرح زندگانی ای است که واقعیت و حقیقت و سیره دقیق اهل‌بیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم را به نمایش می‌گذارد. این دست ها جریان تاریخ را به تحریف می کشاند و درس‌ها و عبرت‌های تاریخ را بی خاصیت می‌کند. مراقب های این روزها باشیم. حتی مراقب نکردن‌های این روزها. گاهی در تثبیت و ترویج این ها خودمان نقش اصلی را بازی می‌کنیم‌. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
همه ما دوست داریم اربعین عازم کربلا باشیم و روایت کنیم از شیرینی‌های ناب این سفر ! دوست داریم روایت کنیم از این رویداد با شکوه ! و از خود می‌پرسیم چه روایتی می‌تواند گویای گوارایی این سفر باشد؟ چه بگوییم و چه بنویسیم که زاویه‌ای نو از این سفر را روایت کنیم؟ 👤 محمدامین نخعی، *مدرس دوره روایت انسان* برایمان می‌گوید از: 💠 سابقه، چیستی و چرایی جنگ روایت‌ها و سوژه هایی که می‌تواند از زوایای نو به این سفر بپردازد. ✔️ چهارشنبه ۲۵ مرداد ماه ✔️ ساعت ۱۵ الی ۱۷ 📲 به صورت مجازی *مخصوص بانوان* 🔹هزینه دوره : *رایگان* آدرس بستر برگزاری برای ثبت نام کنندگان‌ ارسال خواهد شد. 🔻شناسه ثبت نام در پیام‌رسان بله و ایتا 🔻 👉 @mimanemo 👈 🌀 *دورهمگرام (شبکه زنان روایتگر)؛* فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🍃 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید: 💠 [بله](ble.ir/dorehamgram) | [اینستاگرام](instagram.com/dorehamgram) | [ایتا](eitaa.com/dorehamgram) | [ایمیل](dorehamgram@gmail.com) 💠 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
سیه رویان بدانند با خاموش کردن چراغ‌های سرزمین شاهچراغ، چلچراغ ایران اسلامی پرفروغ‌تر خواهد شد. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
(۱) اولین و صمیمی‌ترین و همفکرترین دوستی بود که در نصیبم شد. کسی مفهوم و ارزش اولین و صمیمی‌ترین و همفکرترین را درک می‌کند که مفهوم غربت و دوری از و خانواده را چشیده باشد. چشم‌های سبز شاخص‌ترین ویژگی ظاهری او بود‌. از قضا چشمهای سبز ناصر همسرش هم شاخص‌ترین ویژگی ظاهریَ‌ش بود‌. ولی شاخص‌ترین ویژگی این رفاقت، همفکری ما دو خانواده بود‌. و این در غربت یعنی ثروت‌، یعنی همه چیز. اما دردناک ترین بخش رفاقت ما، آن‌جایی بود که این دوستی عمیق و ارزشمند، عمری فقط سه ماهه داشت‌. درست بعد از سه ماه از سکونت ما در ، رَشی و ناصر تصمیم گرفتند مغازه و خانه را بفروشند و به برگردند. برای‌شان تربیت دختر زیبا و پسر کوچک‌شان مهم‌تر بود از رفاه زندگی و داشتن یک ویلا و ماشین مدل بالای آمریکایی... برای ما سخت بود. دوست، حامی و همکار و خانواده خود را داشتیم از دست می‌دادیم ولی واقعا حق داشتند و ما حتی در گرفتن این تصمیم نقش جدی داشتیم‌ ولی فکر نمی‌کردیم این‌قدر زود اتفاق بيفتد. ۱۹۹۴ کجا و ۲۰۰۶ کجا؟! ۱۲ سال طول کشید تا دیدار ما تازه شود‌. یک عمر بود. نه تلفنی درست حسابی در بود و نه شبکه‌های اجتماعی بودند تا دست کم دیدار مجازی داشته باشیم. و بی‌شک دیداری با این فاصله باید شیرین می‌بود و پر از اشتیاق. راه رفتن در سخت بود و پیدا کردن یک آدرس، کلا در بیش از این‌که با نگاه به تابلوی اسم خیابان و کوچه اتفاق بيفتد، با پرسیدن از مغازه فلانی یا خانه فلانی کجاست ثمربخش است. حالا من با قلبی که صدای تپش‌هایش را بی‌شک اگر کسی از کنارم رد می‌شد، می‌شنید و با قدم‌هایی که بیشتر به بال درآوردن می‌مانست دارم در راه می‌روم و به دنبال سوپرمارکت ناصرالدین می‌گردم‌. بنا داشتم برای حاج ناصر و رَشی شگفتانه داشته‌باشم. ولی شگفت‌زده شدم‌. آن روزها اشکم را در‌می‌آورد‌. نبود‌. عروس خاورمیانه بیشتر به ویرانه می‌مانست‌. و سربلند، این بار زخمی بود. گوشه گوشه‌اش حکایت ویرانه‌هایی بود که آثار به جا مانده از یک آپارتمان ۱۰ طبقه یا کمتر و بیشتر بود‌. و برخی هم مشغول آواربرداری بودند یا ساختمان را شروع کرده بودند‌. کمتر خانه‌ای بود که سالم باشد شاید هم نبود. و من داشتم با اشتیاقی وصف ناپذیر به سمت سوپرمارکت ناصرالدین می‌رفتم. حالا رسیده‌ام به سوپرمارکت. خیلی عادی رفتم داخل و چند تا چیپس و شکلات برداشتم و رفتم جلوی دخل که حساب کنم. و ناصر که مثل همیشه سر به زیر بود جواب سلامم را خیلی رسمی داد. و گفت خَلیهُن ع حسابنا (مهمان ما باش‌). و من با لبخند و دل غنجه پاسخ دادم مَعلیش بَس ع حساب رَشی (باشه قبول می‌کنم ولی مهمان رَشی می‌شم‌). حالا ناصر سربلند کرد و بهت‌زده مرا نگاه کرد و به دخترم و پسرم نگاهی انداخت. دوباره دخترم را نگاه کرد و مرا و گفت حاجه زینب؟! و در ناباوری تمام ادامه داد یا بییّ رَشی بالضیعة لو تعرف انو انتو هون کان طارت و اجت (وای خدای من! رَشی روستاست. اگر می‌دانست شما اینجایید پرواز می‌کرد و می‌آمد.... از روزهای گفتیم. از سال ۲۰۰۰ و عقب‌نشینی از جنوب و شادی بی وصف مردم و از (جنگ۳۳ روزه) و اشک‌های جاری من گواه حالم بود که چه سخت بوده دیدن ویرانه‌ای به نام . اما حاج ناصر مدام دلداری‌ام می داد که می‌سازیمش‌. آخر سر هم گفت اصلا دست درد نکند که را خراب کرد. کدام آلات و ادوات تخریب ساختمان از کوچه‌های تنگ این منطقه رد می‌شد که بتوانیم خراب کنیم که بسازیمش. حالا شما فکر کن عملیات تخریب را به عهده گرفته و ما باید آواربرداری کنیم و بسازیم. زیبا نیست؟ بالاخره بی‌آن‌که یک بفرما بزند خداحافظی کردم و برگشتیم خانه دوستم‌ خدیجه. خدیجه توقع داشت برایش تعریف کنم از دیدار پر اشتیاقم ولی گفتم دوستم نبود. اصلا نگفتم ناصر را دیده‌ام و به زعم خودم بی‌مرام حتی بفرما هم نزد. هنوز باورم نمی‌شد و به دنیا بد وبیراه نثار می کردم و زمزمه می‌کردم از دل برود هر آنچه از دیده برفت. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
(۲) و ۲۰۰۸ وقتی دوباره به رفتم، اصلا دلم نمی‌خواست بروم البته دلم که می خواست ولی عقلم می‌گفت نرو که دوباره ضایع نشی‌. ولی دلم پیروز میدان بود. این بار که رفتم سوپرمارکت را نشناختم‌. یک ساختمان چند طبقه بود که زیرش یک سوپرمارکت با نام ناصرالدین دیده می‌شد. و حاج ناصر که به استقبالم آمد و رَشی که با موبایل ناصر همراه دخترش از ساختمان بال درآورده بود و آمده بود پایین. گیج شده بودم. نه به بی محلی ۲۰۰۶ و نه به استقبال ۲۰۰۸. ناهارِ دست‌پخت رَشی به شدت لذید بود و دیداری که تازه شده بود و رفاقتی که دوباره جان می‌گرفت بس دلچسب بود‌. و رازی که مُهرش باز شد، خانه ناصر و رَشی هم ویران شده بود و ناصر اشک‌های مرا که برای دیده بود دلش نیامده بود بیشترشان کند و بگوید خانه خودش هم خراب شده بود. و فقط از مرکاوای سوخته گفته بود و از شکست ذلیلانه . و از نابودی هیمنه پوشالی‌اش از و دو رمز جنگ ۳۳ روزه و از که در تک تک لحظات در کنار رزمندگان مانده بود‌. از بازسازی از این‌که پاسداری از خانه و کاشانه هزینه‌بردار است ولی تسلیم هزینه‌ای بس سنگین‌تر دارد. از قدرت الهی و جوانانش و از خانه عنکبوت که سست بنیاد است. و از شیرینی‌های آنروز و پیروزی و مبادا چینی دلم بشکند. روز گرامی 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran