eitaa logo
بانوی پیشران
898 دنبال‌کننده
555 عکس
127 ویدیو
27 فایل
شناسه مدیر: @esrazanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
✨«نقش بانوان در پر کردن خلأهای جامعه»✨ 📌 سخنران: حجت الاسلام و المسلمین یوسفی 📆 زمان: دوشنبه الی چهارشنبه، ۲۰ الی ۲۲ شهریور، ۶ الی ۷/۳۰ صبح 🏠 مکان: تهران، خیابان مجاهدین اسلام، خیابان ایران «ویژه بانوان» ✅ برای برقراری نظم در جلسه لطفاً رأس ساعت حضور فرمایید. 🔊 پخش زنده در کانال مَأمَـــــنْ: 🕊 https://eitaa.com/amanate_fatemi ⬅️ جهت حضور در مراسم با آی دی زیر ارتباط بگیرید: 📲 @mazimid ┏━━━🍃🏡🍃━━━┓ ‎┄┄┅┅✿❀ܩَأܩَـــــࡅْ߭ــ❀✿┅┅┄┄ ┗━━━🍃🏡🍃━━━┛ ‌‎ 🕊https://eitaa.com/amanate_fatemi
هدایت شده از 🇵🇸برای زینب🇵🇸
سال ۱۳۷۵ نشسته‌ام بالای پله‌های بقیع. ما خانم‌ها را در قبرستان بقیع راه نمی‌دهند و فقط حق داریم همان پشت پنجره‌های بقیع بنشینیم و آرام، و نه با صدا اشک بریزیم. خیال‌بافی‌هایم گل کرده و داشتم کفش‌هایم را به کفشداری می‌سپردم که بروم داخل حرم و گرد در و دیوار را بگیرم. جارو برمی‌داشتم بروم قبرستان را جارو کنم‌. بعد بالای سر می‌نشستم زیارت‌نامه می‌خواندم و می‌آمدم پایین پا که بقیه زیارت را بخوانم و بعد دو رکعت نماز بخوانم و بروم. بعد می‌آمدم می‌نشستم در صحن و باد که می‌پیچید لا‌به‌لای پرچم بالای گنبد دلم را می‌سپردم به کبوترها تا بوسه‌ای از جانب من به گنبد تقدیم کنند. در خیالات خودم داشتم می‌رفتم از کنار این ضریح به کنار آن یکی، که با صدای داد شرطه‌ای به خود آمدم و دیدم دارم به پهنای صورت اشک می‌ریزم و صدای ضجه‌هایم حرصش را درآورده. چشم باز کردم هیچ نبود‌. هییییچِ هییییچ. نرده‌های بلند قبرستان و خرابه‌ای که با چند سنگ نشان‌گذاری شده بود و ما شیعه‌ها دل‌مان به دیدن همان چند نشان خوش است به عنوان مرقد برادر تو و دو یادگار کربلا و امام صادق علیهم السلام. ****** سال ۱۴۰۲ نشسته‌ام بالای پله‌های حرم. پایم شکسته و آن‌قدر شلوغ که است با ویلچر راهم نمی‌دهند. و فقط حق دارم همان بالای پله‌ها بنشینم. ضجه می‌زنم و به پهنای صورت اشک می‌ریزم. خیال‌بافی‌هایم لازم نیست گل کند. آن‌قدر شلوغ است که اصلا کفش‌‌داری‌ها کفش نمی‌گیرند‌. نایلون می‌دهند دست‌مان. نشسته‌ام و با دستمال که نه با گوشه روسری‌ام خاک پای زوار حرم را برمی‌دارم. مهرها را مرتب می‌کنم و زیارت‌نامه‌ زائری را که دارد می‌رود می‌گیرم و زیارت‌نامه می‌خوانم. نمازم را همان‌جا نشسته می‌خوانم و با سلام و صلوات و درمیان احترام و کمک خادمان که راه را برایم باز می‌کنند به سمت در می‌روم. همان‌جا صورتم را به کتیبه‌های روی دیوار می‌مالم و سلام وداع می‌خوانم و می‌روم ولی هزار بار برمی‌گردم و سلام می‌دهم و باز چند قدم جلوتر برمی‌گردم و سلام می‌دهم. آن‌قدر که دیگر حرم را نمی‌بینم ولی باز هم به تصویر حرم که در ذهن دارم سلام می‌کنم تا وقتی سوار ماشین شویم و به سمت خانه پدری برویم. ***** سال ۱۳۹۴ نشسته‌ام در بین‌‌الحرمین. نگاهی به گنبد سبز می‌اندازم و نگاهی به پله‌های بقیع که دیگر اجازه نداریم حتی از آن‌ها بالا برویم و دم گرفته‌ام که: می‌سازم ايوون طلاتو .... گنبد و گلدسته‌هاتو ..... با اذن حضرت زهرا ..... صحن باب المجتباتو..... ***** و هر که می‌بینم از گوشه‌گوشه دنیا آمده‌اند و این مسیر بهشتی پررونق‌تر می‌شود، هر که می‌بینم یکی پشت کوله‌اش زده "راه قدس از کربلا می‌گذرد"، و این که می‌دیدم خیلی‌ها دنبال این بودند که اگر زیارت نصیب‌شان نشده، یک خدمتی بکنند و کارنامه‌شان را پربارتر کنند، باورم شده که روزی بین‌الحرمین را خواهیم ساخت که یک سویش گنبد سبز نبیِ رحمت است و یک سویش یادگاران کربلای حسین..... 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
پرواز سیدنی نشسته و با یک کوله پای بر زمین کانگوروها می‌گذارد. پاسپورتش را دست مامور می‌دهد و به دوربین زل می‌زند. مامور نگاهی به پاسپورت می‌اندازد و چشمش که به مهر عراقی می‌خورد، می‌پرسد: "برای شرکت در آیین مسلمان‌ها رفته بودی؟ چطوری می‌توانی به یک کشور عقب‌مانده بروی؟ نمی‌ترسی؟!" نگاهش را از دوربین به خانم مامور می‌دوزد و می‌گوید: "اگر پزشکی پای تو را که دردناک است ماساژ دهد؛ کشورش عقب افتاده است؟ اگر دانشجویی جارو به دست بگیرد و زباله‌ها را جمع کند، کشورش عقب‌افتاده است؟! اگر رئیس اداره‌ای به مردمش التماس کند تا خدمت شان کند، کشورش عقب‌افتاده است؟! اگر کودکی در اوج خستگی از پیاده‌روی طولانی همچنان لبخند بزند، کشورش عقب‌افتاده است؟ اگر پیرمردی برای پیمودن مسیر با جوانان مسابقه دهد، کشورش عقب‌افتاده است؟ اگر زنی در اوج وقار کیلومترها برود بدون آن‌که کسی مزاحمش شود و نگاه خریدارانه به او بیندازد، کشورش عقب‌افتاده است؟ اگر فقیری از همان مال کمی که دارد به همگان هدیه کند، کشورش عقب‌افتاده است؟ من در این آیین، عشق را و راستی را و زیبایی را دیدم، هرچند تو همه را عقب‌افتادگی بنامی. من کسانی را دیدم با زخم‌هایی عمیق و پر از درد که مردمی را از تمامی جهان در آغوش پر مهر خود جای داده بودند، هرچند تو آن‌ها را عقب‌افتاده بنامی. زن پاسپورت را با حسرت مُهر ورود زد و با نگاهش دور شدن او را دنبال کرد. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
هدایت شده از 🇵🇸برای زینب🇵🇸
نشسته‌ام در مجلس شهادت امام رضا و ذاکر اهل‌بیت دارد روضه می‌خواند؛ ولی من، در دل خودم، روضه خوان دارم. گاهی یابن الشبیب می‌خوانم و گاهی پای برهنه دنبال حضرت می‌دوم به نماز برسم. این هروله مرا بازی گرفته و نمی‌دانم کجای تاریخ بایستم و آرام آرام اشک بریزم... ذاکر رسیده به آخرهای روضه‌اش و می‌گوید چه پایان‌بندی قشنگی دارد دو ماه عزای برای آل الله. و من هم می‌رسم به کنار درهای خانه‌ام وقتی دارم به همسرم می‌گویم: "مهریه‌ام را بخشیدم فقط بگذار بروم بدرقه جگر گوشه رسول خدا". و از خانه همسایه صدای بانوی خانه را می‌شنوم که می‌گوید: "مهرم حلال بگذار بروم جای مادر و خواهر امامم خاک عزا به سر کنم‌". نشسته‌ام خودم و زنان همسایه را در صفحات تاریخ نگاه می‌کنم که ایستاده‌ایم کنار در و عاجزانه و ملتمسانه همسران‌مان را نگاه می‌کنیم و مهریه‌مان را نه از سر اجبار که با میلِ تمام و اختیار می‌بخشیم و می‌روم تا با فاطمه معصومه مواسات کنیم در عزای برادرش. نشسته‌ام زنان را در کوچه پس کوچه‌های تاریخ تماشا می‌کنم که جای فاطمه زهرا نشسته‌اند کنار پیکر نیمه جان علی بن موسی الرضا که چونان مارگزیده به خود می‌پیچید و انگار این بار ابن شبیب دم گرفته و برای حضرت رضا آب طلب می‌کند. نشسته‌ام بانوان نوغان را تماشا می‌کنم که دامن‌ها را از شاخه‌های گل پر کرده‌اند و نه از سنگ، تا پیکر امام مهربان‌شان با احترام تشییع شود و امام را در میانه‌ گل‌‌هایی که از آسمان می‌بارد، وداع گویند. نشسته ام به تماشای آن روز که در دلگیرترین ساعات دنیا پیراهن کهنه‌ای به غارت رفت، خیمه‌هایی سوختند تا آن‌ روزی که زنان نوغان قیام کردند، در بدرقه ولی‌شان و نگذاشتند پیکرش در غربت بماند. نشسته‌ام به تماشای تمام تاریخ که هرگاه زنان به میدان آمدند، کاری کردند به قد و قواره تاریخ.... حالا دارم در کوچه پس کوچه‌های قُم قدم می‌زنم و صدای بانو را می‌شنوم که بانوان همسایه را به یاری می‌خواند برای پشتیبانیِ جنگ و جبهه‌ای در شهر به‌پا کرده تا جبهه‌ها بی‌یار و یاور نمانند. دارم را وقتی در کاخِ سرخ یکی از دو قدرت بزرگ آن روز جهان و در برابر نشسته و پیام‌بر امام است، نگاه می‌کنم و یادم می‌افتد که پیشتر به امثال او گفته بود: "من شما را به رهبری قبول دارم". از هلند تا ایران هم‌قدم با می‌شوم وقتی حضور در هلند و پرداخت مالیات به آن دولت را _دولتی که حامی رژیم صهیونیستی است_ عین کمک به رژیم کودک‌کش دانست و از آسایش و آرامش ظاهری آن‌جا دست شست و کرد. نشسته‌ام از فراز تاریخ به زنِ با شرف و با استعداد ایرانی نگاه می‌کنم که یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین ضربه‌ها را به ادعا‌ها و دروغ‌های تمدن غربی زده و آن‌ها را به‌شدت عصبانی کرده‌است. دخترک نوجوان سینی چای را جلویم گرفته و بفرما می‌زند. چشمی به چای دارم و چشمی به لاک سیاهش و موهایی که بی‌ملاحظه حضور آقای ذاکر افشان و پریشان شده. چای را با آرامی برمی‌دارم و با دخترک حرف‌ها می‌زنم‌: "تو میراث‌دار همه این بانوان تاریخ‌سازی! باور کن نظام سلطه‌طلبِ غرب که به بهانه واهیِ حقوق زن، تو را به برهنگی می‌خواند، می‌خواهد نگاه‌های عطشناک هرزه خود را سیراب کند." چشمانش را خواندم به دیدن آزادی که اگر تعریف درستی داشت امروز دختران محجبه فرانسه هم حق درس خواندن داشتند نه آن‌که محروم بمانند به جرم آزادی در انتخاب. چشمانم به التماس به او می‌گوید: "تو خودت مهسایی و به اندازه مهسا قربانی شده‌ای حتی وقتی در میانه‌ مجلس اهل بیت آمده باشی." نگاهش می‌کنم و به او می‌گویم تو که هر روز ساعتی را در برابر آینه ایستاده‌ای. چطور ندیده‌ای دست‌های پرتوان را در دستان خودت؟ چگونه است که چشمان پر اقتدار را در نگاه خودت نمی‌بینی؟ باور نداری که تو حتی از بانو پر توان‌تری؟! قند را که برمی‌دارم دلم می‌خواهد قندان نیمه خالی را با طعم شیرین پر کنم تا دختر وطنم بداند من هم مثل او خونخواه مهسا امینی‌ها و حدیث‌ها و نیکاها هستم. من هم طلبکارم. از دنیایی که زن بودن را از ما گرفته‌است. گل خشک یادگاری بالای حرم امام رضا را از کیفم درمی‌آورم و کنار سینی چایش می‌کارم و لبخندی تقدیمش می‌کنم. نگاه او هم پر از مهربانی شده‌است. 🖋زینب شریعتمدار 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
وَساده هر چند نرم نبود اما آن شب تمام تلاشش را کرد که گرم باشد و نرم زیر سرش. وَساده خیال می‌کرد، او شب را نمی‌تواند آرام بخوابد پس با خودش می‌گفت: "باید من اسباب آرامشش باشم". اما وَساده تا آخر عمرش ندید که کسی شبی را این چنین آرام بگذراند و سر بر او تکیه دهد و خوابش ببرد. وَساده دل توی دلش نبود. آیا یار همیشگی‌اش جان سالم به در می‌برد؟ آیا فراق طول می‌کشد و یا خیلی زود باز خواهد گشت؟ سرگشته بود و سر درگم. نمی‌دانست رفتنش را طلب کند یا بازگشتش را. از رفتنش شاد بود و از بازنگشتن‌اش هراسان و بی‌قرار ... اما او آرام و مطمئن سر بر وَساده گذاشته بود. وَساده از دیدن میکاییل و جبراییل دلش کمی قرص شد اما باشنیدن صدای مردان، دوباره به خود پیچید و از دلهره نزدیک بود تمام کند. وقتی تمام آن نامردان به خانه درآمدند او آرام‌تر از قبل، بی‌آن‌که تکانی بخورد در بستر آرمیده بود. حالا نامرد مردمان با شمشیرهای بران، بالای سر او و وَساده ایستاده‌ بودند. او آرام و وَساده بی قرار بود و کم مانده بود که قالب تهی کند و پرپر شود. بعدها وَساده تعریف کرد که چطور نامردان قُرَشی از دیدن او عصبانی شدند و شمشیر کشیدند و تا مسجدالحرام او را کشیدند ولی آزادش کردند تا سراغ محمد بروند و به‌دو به سمت دروازه‌های شهر حرکت کردند مباد محمد دورتر شود و از دست‌شان بگریزد. محمد کاملا دور شده بود و حالا جبرییل پیام خدا را برایش آورده بود که "و مِنَ الناسِ من یَشری نَفسَه ابتِغاءَ مَرضاةِ اللهِ وَ اللهُ رَؤوفٌ بِالعِباد". وَساده علی را محکم در آغوش کشید. و به خود بالید که شبی را علی بر او آرمیده است. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و نور در روزگاری که نظام سلطه، نهاد را به سخره گرفته و تمام تلاش خود را برای فروپاشی این نهاد اصیل می‌کند، سخن گفتن رئیس جمهور مومن و انقلابی جمهوری اسلامی ایران از و ضرورت پیوستن به در مجمع عمومی سازمان ملل، دعوت انسان و جهانیان است به بازگشت به کرامت انسانی. ما امضا کنندگان این پویش از اقدام رئیس محترم جمهور حمایت می‌کنیم. جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی * نام و نام خانوادگی، نام استان و شماره تماس خود را برای شناسه @baraye_zeinab ارسال نمایید. ** در دعوت دوستان خود جهت حمایت از پوشش دریغ نفرمایید. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
در حالی‌که نظام سلطه دنیا را به سمت همجنس‌گرایی سوق می‌دهد، رئیسی از مفهوم اصیل خانواده می‌گوید. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
در حالی‌که غرب، چیزایی را به عنوان خانواده به رسمیت می‌شناسه که خلاف فطرت بشره، رئیسی توجه دنیا رو به مفهوم اصیل خانواده جلب می‌کنه. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
در حالی‌که غرب قرآن رو می‌سوزونه و انسان‌ها رو به حیوان تبدیل می‌کنه، رئیسی قرآن به دست تاکید می‌کنه که در قرآن انسان، نماینده خدا است. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran