#روایت_قضاوت
امروزم در یک اجلاس گذشت
اجلاسیهای مثل شبیههای خودش از حیث اجلاس بودن و نه مثل شبیههای خودش از حیث حرف داشتن. تجربه داشتن. و ایجاد فرصتی برای آموختن
این، کل #قضاوت من از اولین #اجلاسیه_مردمی_سازی_دولت نیست ولی به همین اکتفا میکنم.
بزرگواری را دیدم ولی توفیق نشد به او سلام کنم و لذا در پیام حالی پرسیدم. پاسخش برایم جالب بود:"قصد نداشتم جلسه را زود ترک کنم، اما صحبتهایی که شد، برام آزاردهنده بود و یهو رفتم"
با خودم درگیر شدهبودم که واقعا این فضا و حرفها اینقدر آزاردهنده است؟ چرا من متوجه نمیشوم؟
چقدر #قضاوت های ما دو نفر که از قضا به ظاهر همفکریم متفاوت بود.
من موافق برگزارکنندگان واهداف و عملکردشان بودم و لذت میبردم، هرچند به برخی موارد انتقاد داشتم.
و دوست بزرگوارم که به نظرم با مرام و مشی دوستان برگزارکننده مخالفتی ندارد و صرفا شاید انتقادش از من بیشتر باشد، حرفها برایش آزاردهنده شدهبود.
گاهی #قضاوت های ما از همین جنس است.
#قضاوت با چاشنی حب و بغضهای شخصی
#قضاوت با چاشنی ملاکهای شخصی
#قضاوت با چاشنی انتقادهای درست و خطا که به دلیل دور بودن از محیط واقعیِ افراد نثارشان میکنیم بدون آنکه بدانیم محدودیتهاشان چه بوده و چرا روش و منششان اینگونه است؟
#قضاوت با چاشنی نقاط ضعفی که خبر داریم و حتی نقاط قوتی که خبر داریم و توقع مان را بالا میبرد؟
#قضاوت با چاشنیهایی غیر #عدالت.....
شاید همین الان من هم نشستهام و دوستم را #قضاوت میکنم بدون این که از علت حرفهایش پرسیدهباشم....
🏷 بانوی پیشران
https://eitaa.com/banooyepishran