فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انقدر از فرزند اوری نترسین بابا
بچه های نسل جدید از همون اول کاری هستن . خودشون هم کمکتون میکنن😄
#عیدانه
#عید_مبعث_مبلرک
🔘 #داستان_کوتاه
پس از 11 سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند.
فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.
پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد.
مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت.
وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.
فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟
شوهر فقط گفت: "عزیزم دوستت دارم!"
عکس العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال.
هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار می داد، آن اتفاق نمی افتاد.
هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد. مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. آن همان چیزی بود که شوهرش به وی داد.
گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک رخداد صرف می کنیم، چه در روابط، چه محل کار یا افرادی که می شناسیم و فراموش می کنیم کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی باید داشته باشیم.
در نهایت، آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسان ترین کار ممکن در دنیا باشد؟ داشته هایتان را گرامی بدارید. غم ها، دردها و رنجهایتان را با نبخشیدن دوچندان نکنید.
اگر هرکسی می توانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات بسیار کمتری در دنیا وجود می داشت.
حسادت ها، رشک ها و بی میلی ها برای بخشیدن دیگران، و همچنین خودخواهی و ترس را از خود دور کنید و خواهید دید که مشکلات آنچنان هم که شما می پندارید حاد نیستند.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#تفسیر_قرآن_جلسه_19
🌹 آیات 9 و 10 سوره مائده
💥 وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصاَّلِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ (۹)
💥وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بَِايَاتِنَآ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ ألجَحِيم (۱۰)
ِ
#ترجمه: خداوند به كسانى كه ایمان آورده اند و كارهاى شایسته انجام داده اند، وعده داده است که برای آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است. (۹)
و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تكذیب کردند، آنان اهل جهنم هستند. (۱۰)
🌷 #أجر_عظیم: پاداشی بزرگ
🌷 #کذبوا: تکذیب کردند
🌷 #أصحاب_ألجحیم: اهل جهنم- جحیم به معنای شدت بر افروختگی آتش است.
در آيه ۹ سوره مائده طبق سنّت قرآن كه پس از #احكام خاصّى براى تأكيد و تكميل آن اشاره به قوانين و اصول كلى مى كند در آیه ۹ سوره مائده براى تأكيد مسأله اجراى #عدالت و گواهى به حقّ که در آیه قبل بیان شد چنين مى فرمايد: وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ؛ خداوند به کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند وعده داده است که برای آنان آمرزش وپاداشی بزرگ است.
در #قرآن چند نوع أجر به كار رفته است: «اجر عظیم»، «اجر كبیر» «اجر كریم» «اجر غیر ممنون» بنابراین پاداش هاى الهى داراى درجاتى است.
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ؛ و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، آنان اهل جهنم هستند. قابل توجّه اين كه آمرزش و اجر عظيم به عنوان يک وعده #الهى در آيه ذكر شده و فرموده: وعد اللّه. . . ولى كيفر دوزخ به صورت نتيجه عمل بيان شده و كسانى كه داراى چنين اعمالى باشند، چنان سرنوشتى خواهند داشت.
🔹 پيام های آیات۹و۱۰سوره مائده 🔹
✅ #ایمان از عمل جدا نیست.
✅ #ایمان و #عمل_شایسته، هم جبران كننده ى گذشته است و هم تأمین كننده آینده.
✅ توجّه به عاقبت كارها، در تصمیم هاى #انسان نقش مهمى دارد.
✅ #مغفرت، مقدّمه ى دریافت پاداش است.
✅ كیفر #كافران و تكذیب كنندگان، دوزخ ابدى است.
✅ #تشویق، انگیزه ى عمل است. همان گونه كه هشدار، از روش هاى تربیتى قرآن است.
✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
تنها کسی که میتونه شعار«زن، زندگی، آزادی» سر بده «محمدِامین»ــه که با بعثتش دیگر دختری زنده به گور نشد!
اثرجدید #حسن_روح_الامین بانام #نجات_دختران
🗣مهدی حاجی پور
@twtenghelabi
⭐️ «برانگیختگی برای نجات انسان»
👈 ۲۰ جمله از رهبر انقلاب اسلامی دربارهی «بعثت»
❇️ بعثت پیغمبر خاتم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از لحاظ اهمیت، در رأس همهی حوادث بزرگ و کوچک تاریخ بشر قرار میگیرد. ۱۳۷۶/۰۹/۰۷
❇️ پیغمبر، انسانها را به حرکت و قیام دعوت کرد. قیامِ لله در همه شرایط زندگی بشر کارساز است. ۱۳۸۲/۰۷/۰۲
❇️ جبههی مقابل بعثت، جبههی جاهلیّت است. جاهلیّت را یک امر مربوط به یک مقطع تاریخیِ مشخّص و معیّنی نباید دانست؛ جاهلیّت ادامه دارد، همچنانکه بعثت ادامه دارد. ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
❇️ انقلاب، ادامهی بعثت پیغمبر بود، جمهوری اسلامی ادامهی بعثت پیغمبر است. ۱۳۹۸/۰۱/۱۴
❇️ هر انسان مسلمانى وظیفه دارد که بعثت نبوى را در زندگى شخصى خود و در دنیاى خود تحقّق ببخشد. ۱۳۶۸/۱۲/۰۴
#بعثت_رحمت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیدتون مبااااااااااااارک😍👏👏👏👏
https://eitaa.com/joinchat/2347565137C7f7b383141
🌍 اینجا مرکز دنیاست 🌍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا روز مبعث روز زیارت مخصوص امیرالمومنین علی(علیهالسلام) است؟
🎙️سید محمد مهدی میرباقری
#عید_مبعث
جدیدترین اخبار در بزرگترین کانال روستایی قم 👇👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2643722240C09fcc57e5b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند 💕
⛱برای یه بچه، خونه ش امن ترین نقطه دنیا است و پدر و مادر قابل اعتماد ترین افراد هستند.
💕ولی وقتی این افراد قابل اعتماد هر از گاهی، خونه امن بچه رو با فریادهای بلندشون میلرزونند، بچه احساس بی پناهی بهش دست می ده. اونوقته که اضطراب و ترس تو وجود بچه ریشه می کنه. شما باید در رابطه با فرزندتان، خودتان را كنترل كنيد.
💕اين مساله جايگاه شما را در خانواده ارتقاء می دهد و موجب افزایش سلطه و نفوذ شما می شود. آرامش شما باعث ميشود تا به عنوان يك منبع الهام بخش در دسترس فرزندتان باشيد و اين موضوع اعتماد و احترامی عميق بين شما و او ايجاد ميكند.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
🌋الّلهُمَّ 🌟💐
🌋صلّ🌟💐
🌋علْی 🌟💐
🌋محَمَّدٍ 🌟💐
🌋وآلَ🌟💐
🌋محَمَّدٍ🌟💐
🌋وعَجِّل🌟💐
🌋 فرَجَهُم🌟💐
🌋الّلهُمَّ 🌟💐
🌋صلّ🌟💐
🌋علْی 🌟💐
🌋محَمَّدٍ 🌟💐
🌋وآلَ🌟💐
🌋محَمَّدٍ🌟💐
🌋وعَجِّل🌟💐
🌋 فرَجَهُم🌟💐
🌋الّلهُمَّ 🌟💐
🌋صلّ🌟💐
🌋علْی 🌟💐
🌋محَمَّدٍ 🌟💐
🌋وآلَ🌟💐
🌋محَمَّدٍ🌟💐
🌋وعَجِّل🌟💐
🌋 فرَجَهُم🌟💐
🌋الّلهُمَّ 🌟💐
🌋صلّ🌟💐
🌋علْی 🌟💐
🌋محَمَّدٍ 🌟💐
🌋وآلَ🌟💐
🌋محَمَّدٍ🌟💐
🌋وعَجِّل🌟💐
🌋 فرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ورزشی
🔹️بازی 👈 فوت کردنی
🔹️هدف 👈 تقویت دم و بازدم و عضلات دیافراگم
🔹️رده سنی 👈 ۴ سال به بالا
🔹️توضیحات 👈 بسته به نوع قرار دادن توپ میتوان با کودکان ۲ و ۳ ساله هم این بازی را انجام داد.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
آموزش ساخت یک کاردستی زیبا با چوب بستنی
•┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/joinchat/1895825424C8a1f896e9d
🖌 خداوند متعال به حضرت موسی وحی کرد ، آیا اصلا برای من کار کرده ای؟
☘ موسی(علیه السلام) گفت :
خدایا برایت نماز خوانده ام ، روزه گرفته ام ، صدقه داده ام ، و برایت ذکر گفته ام...
خداوند فرمود :
🔹نماز دلیل و راهنمایی برای عبور از صراط است،
🔸روزه برای تو سپر در مقابل آتش است
🔹و صدقه در روز قیامت برای تو سایه است،
🔸و ذکر نوری است که بوسیله آن هدایت می شوی، پس چه کاری برای من کرده ای؟
☘ موسی گفت مرا به کاری که برای توست راهنمایی کن...
🖌 خداوند فرمود :
❓آیا هرگز بخاطر من کسی رو دوست داشته ای؟
❓یا کسی را به خاطر من دشمن داشته ای؟
📚 بحارالانوار ، ج 69 ، ص252
☀️ به ما بپیوندید 👇
http://eitaa.com/joinchat/243138561C1ffca3526e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #برش_دیدار | رهبر انقلاب، صبح امروز: علت اصلی ایران هراسی در دنیا حمایت صریح جمهوری اسلامی از ملت فلسطین است
💻 Farsi.Khamenei.ir
بانو مجتهده امین یکی از سالکان الی الله بود که حدود ۴۰ سال قبل از دنیا رفت .اویک زن روحانی مطابق قرآن بود.
ایشان تالیفات و شاگردان بسیاری از خانم ها داشت.
او می گفت: هیچ ریاضت نفسی برای زن مانند خانه داری نیست .لذا بهترین خانه داری ها را می کرد.
دائماً می گفت: زن از خانه شوهر به بهشت می رود یا از خانه شوهر به جهنم می رود.
بانو امین چشم برزخی داشتند ، خیلی از اولیای خدا از جمله آیت الله ناصری این را گواهی دادند.
حکایت معروفی است که ایشان را در خواب در بهشت دیدند و پرسیدند:
آنجا چه چیز بیشتر به درد می خورد؟
ایشان در پاسخ گفتند:
اگر می دانستم صلوات چه گنجی ست که تمام عمر صلوات می فرستادم.
📗 پاورقی کتاب بابا سعید - گروه فرهنگی ابراهیم هادی- صفحه ۹۰
#اهمیت_کار_در_منزل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰پیامبری که نفرینش هم دعا بود
🎙استاد_عالی
#عید_مبعث
🌹فرازی از وصیت نامه ی سردار شهید مهدی زندی نیا
🔹عزیزان!
🔸سروران و نور چشمان!
🔹انقلاب اسلامی حاصل دسترنج تمام انبیا، اوصیا، صالحین ،صادقین، امامان ، شهدا، اسرا و مفقودین است و هم اکنون در نزد ما به امانت گذاشته شده است آن را پاس بدارید و حفاظتش کنید.
✅سردار شهید مهدی زندی نیا در آغوش سردار شهید علی حاجبی🌹
@shahidan_kerman
مداحی آنلاین - محمد رسول الله - حامد زمانی.mp3
10.71M
🌺🦋🌺🦋🌺🦋 #عید_مبعث
💐محمد رحمة للعالمین است
💐رسول آسمانی بر زمین است
🎙 #حامد_زمانی
👏 #نوآهنگ
💠💠💠🌸
💠🌸🌸
💠🌸🌸
Shab Deldadegi.mp3
11.1M
#حاج_مهدی_رسولی
🎶شب دلدادگی عاشق شیدا
🎼🦋❤️🦋❤️🦋
AUD-20220301-WA0027.mp3
2.56M
🌺 #عید_مبعث
♨️سه پیام کلیدی بعثت
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #ماندگاری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینب۰س۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا همسری قسمتت کنه که....
🤣🤣🤣
عالیی بود
#من_میترا_نیستم🍒
#قسمت_سی_و_یکم
شب ها در تاریکی من و مادرم با شهلا و زینب و شهرام کنار نور فانوس می نشستیم .صدای خمپاره ها لحظه ای قطع نمیشد.
شب ها سکوت بیشتر بود و صدا ها بلند تر به نظر می رسید.چند بار خانه های اطراف خمپاره خوردند . با وجود این خطر ها می خواستم در شهر خودم باشم.
در خانه خودم راحت و راضی بودم و حاضر بودم همه باهم کشته بشویم اما دیگر آواره نشویم. همیشه هم اعتقاد داشتیم که اگر میل خدا نباشید برگی از درخت نمی افتد.
اگر میل خدا بود ما زیر توپ و خمپاره سالم میماندیم وگرنه که همان روز های اول جنگ کشته میشدیم.
اسفند ماه مهرداد از جبهه آمد. مهران خبر برگشتن مارا به او داده بود. مهرداد لباس سربازی تنش بود و یک اسلحه هم در دستش داشت.
او با توپ پُر و عصبانی به خانه آمد. تا خواست لب باز کند و دوباره مارا مجبور به رفتن کند مادرم او را نشاند و همه ماجرا های تلخ رامهرمز را برایش گفت. شهرام و شهلا و زینب هم وسط حرف های مادرم خاطرات تلخشان را تعریف کردند. مهرداد از شدت عصبانیت سرخ شد.
او از من و بچه ها شرمنده بود و جوابی نداشت. مهران و مهرداد هنوز با ماندن ما در آبادان مخالف بودند. آن ها نگران توپ و خمپاره و بمباران بودند.
موادغذایی در آبادان پیدا نمی شد. آنها مجبور بودند خودشان مرتب نان و مواد غذایی تهیه کنند و برای ما بیاورند در منطقه ی جنگی تهیه ی مواد غذایی کار آسانی نبود.
اول جنگ رزمنده ها در پایگاه های خودشان مشکل تهیه غذا داشتند ما هم اضافه شده بودیم. پسر ها هر روز نگران بودند که ما بدون نان و غذا نمانیم.
مهران دوستی به اسم حمید یوسفیان داشت. خانواده حمید بعد از جنگ به اصفهان رفته بودند. حمید به مهران پیشنهاد کرد که با هم به اصفهان بروند و برای ما خانه ای اجاره کنند.
مهران همراه او به اصفهان رفت و در محله دستگرد اصفهان در خیابان چهل توت خانه ای برای ما اجاره کردند.
خانواده حمید آدم های با معرفت و مومنی بودند. آنها به مهران کمک کردند و یک خانه ی ارزان قیمت در محله دستگرد اجاره کردند.
مهران به آبادان برگشت. دو ماه میشد که ما آبادان بودیم در این مدت برق نداشتیم و از شط استفاده میکردیم. از اول جنگ لوله آب تصفیه شهری قطع بود و ما مجبور بودیم از آب شط که قبلا فقط برای شتسشو و آبیاری باغچه بود برای خوردن و پخت و پز استفاده کنیم.
با همه این سختی ها حاضر نبودم برای بار دوم از خانه ام جدا شوم ولی مهران و مهرداد وجدان و غیرتشان اجازه نمیداد ما در شهر نظامی بمانیم.
زینب گریه میکرد و اصرار داشت آبادان بماند او حاضر نبود به اصفهان برود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#من_میترا_نیستم 🎊
#قسمت_سی_و_دوم
مهران به زور و زحمت با ماندن مهری و مینا در بیمارستان آن هم با شرط و شروط راضی شده بود وقتی حال زینب را دید گفت همه دخترا باید برن اصفهان و مینا و مهری هم حق ماندن ندارند.
مینا که وضع اینطوری دید و می دانست اگر کار بالا بکشد مهران و مهرداد دوباره بنای مخالفت با آنها را میگذارند زینب را به اتاق برد و با او حرف زد.
مینا به زینب گفت مامان، به تو و شهلا و شهرام وابسته تره مامان طاقت دوری تو رو نداره تازه تو هنوز کلاس سوم راهنمایی هستی اگه بمونی از دَرسِت عقب میمونی
اگه تو بنای مخالفت رو بزاری و همراه ما به اصفهان بری مهران و مهرداد منو مهری را مجبور میکند که با شما بیایم ا اونوقت هیچکدوم نمیتونیم آبادان بمونیم و به شهرمون کمک کنیم
باید کنارمامان بمونی تا مامان تنها نمونه. زینب که دختر مهربان و فهمیده ای بود حاضر به ناراحتی خواهرهایش نبود
زینب حرف مینا را قبول کرد با وجود علاقه زیادش برای ماندن در آبادان «که این علاقه کمتر از علاقه مینا هم نبود» راضی به رفتن شد
هر وقت حرف من وسط میآمد زینب حاضر بود. به خاطر من هر چیزی را تحمل می کرد. مینا به او گفت مامان به تو احتیاج داره
زینب با شنیدن همین یک جمله راضی به رفتن از آبادان شد وقتی بچه بود آرزو داشت که وقتی بزرگ شد کارهای زیادی برای من انجام دهد همیشه میگفت مامان وقتی بزرگ شدم تو رو خوشبخت می کنم
بعد از اینکه همه ما قبول کردیم مینا و مهری در آبادان بمانند مهران با هر دوی آنها شرط کرد که اولاً به هیچ عنوان از بیمارستان خارج نشوند و تنها جایی نروند دوماً مراقب رفتارشان باشند
مهران در آبادان بود و قرار شد مرتب به آنها سر بزند و دورادور مراقبشان باشد من دو دخترم را در منطقه جنگی به خدا سپردم به همراه مادر و بچه های کوچکتر راهی دستگرد اصفهان شدم
دوباره همه ما با ساک های لباس راهی شدیم تا با لنج به ماهشهر برویم چند تا تخممرغ آبپز و مقداری نان برای غذای بین راه برداشته بودم که بچه ها گرسنه نمانند
زینب خیلی ناراحت و گرفته بود چند بار از من پرسید مامان اگه جنگ تموم بشه بازم بر میگردیم؟ به نظرت چند ماه باید دور از آبادان بمونیم؟
زینب می خواست مطمئن شود که راه برگشت با آبادان بسته نشده و بالاخره یک روز به شهرش برمیگردد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#من_میترا_نیستم 🎊
#قسمت_سی_و_سوم
وقتی سوار لنج شدم تازه جای خالی مینا و مهری پیدا شد سفر قبل همه با هم بودیم. جنگ چه بر سر من آورده بود از هفت تا اولاد سه تا برایم مانده بود.بابای بچه ها هم که دور از ما مشغول کار بود.
هر چقدر لنج از چوبده دور تر میشد بیشتر دلم میگرفت در خواب هم نمی دیدم که سرنوشت ما این طوری رقم بخوره قلبم تکه تکه شده بود و هر تکه از قلبم گوشه ای. مینا و مهری را به خدا سپردم مهران و مهرداد را هم .خدا در حق بچههایم مهربانتر از من بود .
از خدا خواستم که چهارتا اولادم را را حفظ کند و سالم به من برگرداند .چند ساعت از حرکت ما گذاشت و اخم بچه ها باز شد و به حالت عادی برگشتند از همه بیخیال تر شهرام بود شاد بود و به هر طرف می دوید.
تخممرغها را به بچهها دادم که بخورند زینب و شهلا تخممرغها را توی سر هم زدند تا ترک برداشت و پوستش را گرفتند و خوردن بچه ها می خندیدند و با هم شوخی می کردند .از شادی آنها دل من هم باز شد خوشحال شدم که خدا خودش به همه ما صبر داد تا بتوانیم این شرایط سخت را تحمل کنیم.
مادرم مایه دلگرمی من و بچههایم بود چارقد سفیدی زیر چادر سرش بود و با صورت گردش لبخند میزد به شهرام و شهلا زینب نگاه می کرد .همه ما در انتظار آینده بودیم نمیدانستیم در اصفهان چه پیش میآید اما همه دعا میکردیم تجربه زندگی تلخ در رامهرمز برای ما تکرار نشود .
مهران به کمک دوستش حمید یوسفیان در محله دستگرد یک خانه نیمه تمام اجاره کرد صاحبخانه قصد داشت با پولی که از ما می گیرد ساخت خانه را تمام کند خانه دو طبقه داشت طبقه بالا دست صاحب خانه بود و قرار بود طبقه پایین را به ما بدهند.
وقتی در روزهای سرد اسفند ماه به اصفهان رسیدیم هنوز بنایی خانه تمام نشده بود خانه در و پیکر نداشت و امکان زندگی در آنجا نبود ما مجبور شدیم برای مدتی به خانه حمید یوسفیان برویم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#من_میترا_نیستم 🎊
#قسمت_سی_و_چهارم
خانواده حمید مثل ما جنگ زده بودند و حال ما را میفهمیدند آنها خیلی به ما محبت می کردند وما خیلی خجالت میکشیدم
دلم نمی خواست سر سیاه زمستان و سرما مزاحم دیگران بشوم. مزاحم کسانی که مثل خود ما امکانات کمی داشتند که فقط برای خودشان بس بود.
اما چارهای نداشتیم بیشتر از یک هفته مهمان مادر حمید بودیم با اینکه ما هیچ نسبت فامیلی نداشتیم ولی واقعا به ما احترام می گذاشتند و محبت کردند.
شهلا و زینب در خانه حمید یوسفیان رویِ غذا خوردن نداشتند ما در خانه خودمان سَر سفره با نامحرم نمی نشستیم.
زینب و شهلا سر سفره خودشان را جمع می کردند و رودرواسی داشتند مدتی بعد به خانه جدید مان رفتیم و بعد از چند سال دوباره گرفتار مستاجری شدیم.
در اصفهان مثل سال های اول زندگی دوباره باید کنار صاحبخانه زندگی میکردیم در زمین های اطراف محله دستگرد خیار و گوجه و بادمجان کاشته بودند و دور تا دور زمین ها درخت های بلند توت بود.
حیاط خانه اجارهای ما پوشیده از سنگ و ریگ بود فقط یک شیر آب داخل حوض کوچکی در وسط حیاط قرار داشت که ما در همان حوض ظرفهایمان رامی شستیم.
خانه، آشپزخانه و حمام نداشت داخل پارکینگ آشپزی میکردم و بچهها را هفته ای یکی دو بار به حمام عمومی شهر می بردم.
چند روز به آخر سال و عید نوروز مانده بود زینب میگفت: ما عید نداریم شهرمان در محاصره عراقی ها است این همه شهید دادیم خیلی از مردم عزادارند حتی خواهر و برادرمان هم در جبهه اند.
بعد از جاگیر شدن در خانه جدید زینب و شهلا شهرام را در مدرسه ثبت نام کردم دوست نداشتم بچهها از درس و مشق عقب بمانند.
البته شش ماه از سال گذشته بود ولی نمی توانستیم دست روی دست بگذاریم و سه ماه آخر سال را از دست بدهیم بچه ها باید همه تلاش خودشان را می کردند که در چندماه، کارِ یک سال را انجام دهند و قبول شوند.
از طرفی می دانستم که با رفتن آنها به مدرسه شرایط جدید برایشان عادی می شود و کم کم به زندگی جدید عادت می کنند 🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹