eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد🇮🇷🏴
139 دنبال‌کننده
11هزار عکس
11.1هزار ویدیو
404 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ ☀️ فقط نماز می خواندم ... داستانی زیبا از تأثیر مشاهده نماز خوبان در تغییر رفتار انسان ☀️ 🌹 سید علی اکبر ابوترابی ۲۶ آذر ۱۳۵۹ در عملیات شناسایی در تپه های الله اکبر به اسارت درآمد. او ۲۰۰متر در قلب نیروهای دشمن نفوذ کرده بود. ابوترابی هنگام اسارت خود را به مرگ زده بود تا تیر خلاص کارش را تمام کند. اما نیمه جان به درون نفر بر انداخته شد و با سر به کف آن خورد. او در زندان وزارت دفاع حزب بعث بارها و بارها تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت. خاطره ای از تاثیرگذاری نماز ایشان را از زبان خودشان بخوانید : 🌺 تصمیم قطعی بر کشتن من داشتند. لذا مرا در وزارت دفاع از جمع جدا کردند و به یک پادگان نظامی که اسیر ایرانی هم آنجا نبود، بردند. دیدم اینجا آخر خط به معنای واقعی است. جایتان خالی از صبح که بلند می شدم نماز قضا می خواندم تا ظهر. ۳ دقیقه بین نمازهایم فاصله نمی گذاشتم. بکوب نماز، تا ظهر و ظهر نیم ساعتی چرت می زدم و بعد از آن می خواندم تا غروب آفتاب. بعد از نماز مغرب تا ده شب [هم] بکوب نماز می خواندم. 🌹 آنجا کسانی بودند که با ایرانی سر و کار نداشتند. غذا را برایم با لگد می آوردند. خیلی برخورد بدی داشتند. بعد از ۳روز-که سلول هم انفرادی بود و یک روزنه ای داشت- نگهبان دید صبح رد می شود من دارم نماز می خوانم، یک ساعت دیگر، دو ساعت دیگر هم همین طور. از روز سوم غذا را دو دستی گذاشت جلوی من. شب چهارم و پنجم در را باز کرد و آمد خیلی مودب گفت: انت عابد؛ زاهد؟ تو عابدی؟ تو زاهدی؟ چه هستی؟ 🌹 گفت: ما شنیده ایم ایرانی ها مجوسند و آتش پرستند. تو را از کجا به نام ایرانی آوردند. گفتم: به هرحال اگر ایرانی ها مجوسند، من هم مجوسم و اگر نماز می خوانند من هم نماز می خوانم. 🌹 از روز دوم که دید نمازم قطع نمی شود، خجالت کشید که با من آن گونه برخورد کند. از آن شبی که به من گفت: انت زاهد، انت عابد، دیگر می آمد در سلول را دو، سه ساعت باز می گذاشت که هر وقت می خواهم بروم دستشویی و وضو بگیرم. نماز رفتار اینها را عوض کرد. بعد از ۱۶روز صحنه عوض شد. مرا دوباره بردند وزارت دفاع [ و از کشتن من صرف نظر کردند] 📚 کتاب تسبیح ابوترابی ؛ حسن شکیب زاده ؛ ص 78 ؛ خاطره سید علی اکبر ابوترابی (الگوی مرحوم حجت الاسلام ابوترابی امام کاظم علیه السلام بودند، ایشان با عبادت خود در زندان زن بی عفت و بدکاره ای را که از طرف هارون الرشید مأموریت کثیفی داشت را متحول و اهل عبادت کردند) 🕋 مرکز تخصصی نماز 🕋 @namazmt
❌نوشابه دادن به بچه‌ها ظلمی بزرگ در حق آنهاست! 🔻مضرات در کودکان: 🔸تأخیر در رویش دندانهای کودک 🔸قرار گرفتن در معرض دیابت یا بلوغ زودرس 🔸اختلال در جذب کلسیم و تشدید پوسیدگی دندان 🔸ایجاد نفخ در شکم 🔸کم شدن اشتهای کودک 🔸پوکی استخوان 🔸افزایش فشارخون 🔸دیر‌تر هضم شدن غذا 🔸مشکلات گوارشی و ابتلا به چاقی 🔸فسفر موجود در نوشابه موجب اختلال در رشد کودکان و بروز بیماری راشیتیسم (نرمی استخوان) می شود. 🔸مینای دندان های شیری در معرض نوشابه خیلی زود تخریب می شود.
🌸💕 روزی موقع خرید جهیزیه، خانوم فروشنده به عکس صفحه گوشیم اشاره کرد و پرسید: +این عکس کدوم شهیده؟؟ خندیدم که: - این هنوز شهید نشده، شوهرمه. کم کم با‌رفت و آمد و بگو بخندهاش، توجه همه رو جلب کرد. آدم یخی نبود، سریع باهمه گرم می‌گرفت و سر رفاقت رو باز می‌کرد. با مادربزرگم هم اُخت شد و بروبیا پیدا کرده بود. چند وقت یک بار یکی دوشب خونه‌اش می‌موندیم... با اون خونه اُنس پیدا کرده بود، خونه ای قدیمی با سقف های ضربی.‌.. زیاد می‌رفت به گوسفندهاش سر می‌زد. طوری شده بود که خیلی جوون های فامیل اومدن پیشش برای مشاوره ازدواج. بعضی هاشون میخندیدن که: +زیر لیسانس حرف بزن بفهمیم چی میگی! دختر خالم گفت: +الان داره خودش رو رحیم پور ازغدی می‌بینه. من هم مسخره‌اش می‌کردم: +ازغدی رو می‌شناسی؟ ایشون محمد‌ حسین‌ شونه! خداییش قلمبه سلمبه حرف می‌زد، ولی آخر حرفاش به این می‌رسید که طرف به دلت نشسته یا نه!؟ زیاد هم از ازدواج خودمون مثال می‌زد.
🌸💕 یک ماه بعد از عقد، جور شد رفتیم حج عمره. سفرمون همزمام شد با ماه رمضون. برای اینکه‌ بتونیم روزه بگیریم، عمره رو یک ماهه بجا آوردیم. کاروان یک دست نبود؛ پیر و جوون و زن و مرد... ما جز جوون ترهای جمع به حساب میومدیم. باکارهایی که محمد‌حسین انجام میداد، باز مثل گاو پیشونی سفید‌ دیده می‌شدیم. از بس برام وسواس به خرج میداد. تو مدینه گیر داده بودم کوچه بنی هاشم رو پیدا کنیم، بلد نبود.. به استاد تاریخ دانشگاهمون زنگ زدم و از اون سوال کردم‌. اوشون نشونی رو دقیق ترسیم کرد، از باب جبرئیل تا بقیع و قشنگ توضیح داد که حد و حریم کوچه از کجا تا کجاست. هروقت می‌رفتیم عرب ها اونجا خوابیده یا نشسته بودن. زیاد‌ روضه میخوند، گاهی وسط روضه ها شرطه های سعودی میومدن و اعتراض می‌کردن. کتاب دستش نمی‌گرفت و ازحفظ میخوند. هروقت ماموران سعودی مزاحم می‌شدن، وسط روضه می‌گفت: +بر پدر همتون لعنت! چند بار هم تو مسجدالحرام نزدیک بود دستگیرش کنن، با وهابی ها ‌زیاد کل کل می‌کرد. خوشم میومد اینا از رو برن. از طرفی می‌دونستم اگه نصیحتش بکنم که بیخیال این هاشو، تاثیری نداره... دوتایی‌بار اولمون بود می‌رفتیم مکه‌. می‌دونستیم اولین‌ بار که نگاهمون به خانه ‌کعبه بیفته،‌ سه حاجت شرعی‌مون برآورده میشه. همون استاد تاریخ گفت: +قبل از دیدن خانه‌کعبه اول‌سجده کنین. بعد که تقاضای خودتون رو از خدا خواستین، سر از سجده بردارین. زودتر از من ‌سرش رو آورد بالا. به من گفت: +توی سجده باش. بگو خدایا من و کل زندگیم و همه چیزم رو‌خرج خودت کن، خرج‌ امام‌حسین{ع}‌.
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمه تعالی 🔰 با عرض سلام و خدا قوت لطفاً پویش برگرفته از سخنان رهبر معظم انقلاب در هفته عفاف و حجاب در دستور کار قرار گیرد. 👈 نشر کلیپ حضرت آقا با ان شاءالله در فضای مجازی ترند اول شود. به بهانه هفته عفاف و حجاب چگونگی نگاه رهبری را تبیین کنیم🙏 🔰 و من الله التوفیق https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73 انشار با ذکر لینک مطالعات اسلامی زنان
هر چند که بیمار تو هستیم همه دیوانه دیدار تو هستیم همه بین خودمان بماند آقا عمریست انگار طلب کار تو هستیم همه  
در فضاے مجازے اگر آدم درست وارد بشـــود،خوبـــــ استـ. اما اگـر برود بشود. نه خوب نیست. جای خطرناکی است؛ خیلی باید آدم مراقب باشد.
مولای من ! امروز تلاش میکنم سربلندت کنم🤚
2.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️حجاب در یهود با توجه به فیلم بیگانه ای در میان ما 🎙حجه الاسلام پناهیان https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73 انشار با ذکر لینک مطالعات اسلامی زنان @women92 ما را دراینستا گرام دنبال کنید https://www.instagram.com/p/COuEfMlBEjp/?igshid=atmeagzevmgz
🌸💕 وقتی نگام به خانه کعبه افتاد؛ گفت: +ببین خداهم مشکی پوش حسینِ! خیلی منقلب شدم. حرفاش آدم و بهم می‌ریخت. کل طواف رو با زمزمه ‌روضه انجام می‌داد، طوری که بقیه به هوای روضه هاش می‌سوختن. در سعیِ صفا و مروه، دعاها که تموم شد، روضه می‌خوند... دعای جوشن کبیر می‌خوند یا مناجات حضرت امیر{ع} و من همراهی‌ش می‌کردم. بهش گفتم: - باید بگیم خوش بحالت هاجر! اونقدر رفتی و اومدی تا بلاخره آب برای اسماعیلت‌ پیدا شد، کاش برای رباب هم آب پیدا می‌شد! انگار آتیشش زدم، بلند بلند شروع کرد به گریه کردن. موقعی که برای غار حرا از کوه بالا می‌رفتیم خسته شدم. نیمه های راه بریده بودم و دم به دقیقه می‌نشستم. شروع کرد مسخره کردن که: +چه زود پیر شدی‌! یا تنبلی می‌کنی؟ بهش گفتم: - من با‌ پای خودم میام، هروقتم بخوام می‌شینم... بمیرم برای اسرای کربلا، مردای نامحرم بهشون میخندیدن... بد با دلش بازی کردم، نشست. سرشو انداخت زیر‌ و روضه خونی‌ش گُل کرد... تو‌طواف، دست هاش رو برام سپر می‌کرد که به کسی نخورم. با آب و تاب ‌دور و برم رو خالی می‌کرد تا بتونم حجرالاسود رو ببوسم. کمک دست بقیه هم بود، خیلی به‌زوار سالمند کمک می‌کرد. مادر شهیدی با دخترش اومده بود طواف و کارهای دیگه براس مشکل بود دخترش توانایی بعضی کارهاشو نداشت، خیلی هواشون رو داشت از کمک برای انجام طواف گرفته تا عکس گرفتن از مادر و دختر...
🌸💕 یک بار وسط طواف مستحبی شک کردم چرا همه دارن مارو نگاه میکنن. مگه ظاهر یا پوشش مون اشکالی داره؟ یکی از خانم های داخل کاروان بعد از غذا منو کشید کنار و گفت صدقه بزار کنار... اینجا بین خانوم‌ها صحبت از تو و شوهرته که مثل پروانه دورت میچرخه! از این نصیحت های مادران کرد و خندید و گفت: +اینکه میگن خدا در و تخته را به هم چفت میکنه نمونه‌ش شمایین. دائم با دوربین چیلیک چیلیک عکس میگرفت.. بهش اعتراض میکردم: - اومدی زیارت یا عکس بگیری؟ یک انگشتر عقیق مستطیل شکل هم داشت که روی اون حک شده بود «یا زهرا» تو مکه هدیه داد به شیعه ای یمنی... وقتی رفتیم مکه گفت: +دیگه دوست ندارم بیام، باشه تا از دست سعودی‌ها آزاد بشه! کلا نه تنها مکه، یا جاهای دیگه، تو خونه‌هم کاری می‌کرد که وصل شده به اهل بیت، خاصه امام حسین، یکی از چیزهایی که باعث شد از تنفر به بی تفاوتی برسم و بعد به عشق و علاقه پیدا کنم همین کارهاش بود... دیدم دیوانه وار هیئتیِ، همه دوست دارن تو هیئت شرکت کنن ولی اینکه چقدر مایه بگذارن مهم تره.. اولین حقوقی که از سپاه گرفت ۲۵۰ هزار تومان بود. رفت با همه این کتیبه خرید برای هیئت... از پرده فروشی ریش‌های پایین پرده رو خرید و به کتیبه ها دوخت! و همه رو وقف هیئت کرد. پاتوقش پاساژ مهستان بود. روی شعر پیدا کردن برای امام حسین خیلی وقت میذاشت. شعارش این بود: ترک محرمات، رعایت واجبات، و توسل به اهل بیت. موقع توسل، شعر و روضه میخوند. گاهی واگویه می کرد. اگه دو نفری بودیم که بلند بلند با امام حسین صحبت می کرد، اگه کسی هم دورو برمون نشسته بود با نجوا توسلش رو جلو می‌برد. بیشتر لفظ ارباب رو برای امام حسین علیه السلام به کار می‌برد، عاشق روضه های حاج منصور بود ولی در سبک سینه زنی، بیشتر از حاج محمودکریمی خوشش میومد. نهم فروردین سال ۹۰، تو تالار نور شهرک شهید محلاتی عروسی گرفتیم و ساکن تهران شدیم. خانواده ها پول گذاشتن روی هم و خونه نقلی تو شهرک شهید محلاتی برامون دست و پا کردن. خیلی اونجا رو دوست داشت. چند وقتی که اونجا ساکن شدیم و جاهای دیگه تهران رو دیدم، قبول کردم که واقعاً موقعیتش بهتره... هم محله مذهبی بود و هم ساکت و آروم. یک دست تر بود.. اکثر مسجدهای شهرک رو پیاده می‌رفتیم، به خصوص مقبره شهدا کنار اون پنج شهید گمنام...
📚 صندوق های قرض الحسنه خانگی 💠 سؤال: آیا فعالیت صندوق های فامیلی، محله، همکاران و... که اعضا، ماهانه مبالغی به آن پرداخت می کنند و به قید به یکی از اعضا قرض داده می شود، اشکال دارد؟ اگر مسئول صندوق شرط کند اولین دریافت (بدون )، متعلق به او باشد، اشکال ندارد؟ ✅ جواب: فعالیت صندوق های مذکور که عده ای به شخصی وکالت می دهند تا ماهانه مبالغی را از اعضا، دریافت کرده و به قید قرعه به یکی از آنها پرداخت کند، اشکال ندارد؛ همچنین اگر متصدی صندوق که در انجام امور آن از طرف اعضا، وکالت دارد، شرط کند اولین نوبت دریافت، متعلق به او باشد، اشکال ندارد. 🆔 @leader_ahkam مقام معظم رهبری