eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
135 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
381 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸💕 وقتی نگام به خانه کعبه افتاد؛ گفت: +ببین خداهم مشکی پوش حسینِ! خیلی منقلب شدم. حرفاش آدم و بهم می‌ریخت. کل طواف رو با زمزمه ‌روضه انجام می‌داد، طوری که بقیه به هوای روضه هاش می‌سوختن. در سعیِ صفا و مروه، دعاها که تموم شد، روضه می‌خوند... دعای جوشن کبیر می‌خوند یا مناجات حضرت امیر{ع} و من همراهی‌ش می‌کردم. بهش گفتم: - باید بگیم خوش بحالت هاجر! اونقدر رفتی و اومدی تا بلاخره آب برای اسماعیلت‌ پیدا شد، کاش برای رباب هم آب پیدا می‌شد! انگار آتیشش زدم، بلند بلند شروع کرد به گریه کردن. موقعی که برای غار حرا از کوه بالا می‌رفتیم خسته شدم. نیمه های راه بریده بودم و دم به دقیقه می‌نشستم. شروع کرد مسخره کردن که: +چه زود پیر شدی‌! یا تنبلی می‌کنی؟ بهش گفتم: - من با‌ پای خودم میام، هروقتم بخوام می‌شینم... بمیرم برای اسرای کربلا، مردای نامحرم بهشون میخندیدن... بد با دلش بازی کردم، نشست. سرشو انداخت زیر‌ و روضه خونی‌ش گُل کرد... تو‌طواف، دست هاش رو برام سپر می‌کرد که به کسی نخورم. با آب و تاب ‌دور و برم رو خالی می‌کرد تا بتونم حجرالاسود رو ببوسم. کمک دست بقیه هم بود، خیلی به‌زوار سالمند کمک می‌کرد. مادر شهیدی با دخترش اومده بود طواف و کارهای دیگه براس مشکل بود دخترش توانایی بعضی کارهاشو نداشت، خیلی هواشون رو داشت از کمک برای انجام طواف گرفته تا عکس گرفتن از مادر و دختر...