eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
139 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
9.9هزار ویدیو
385 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 غروب جمعه دلت گرفته؟ 💥از این فرصت فوق‌العاده استفاده کن!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•﷽‌‌• من دگر خسته شدم از شاید باید این جمعه بیاید باید.... 💔
1_1117668836.mp3
5.28M
°•🌱 ± آقای من ! از ما که گوییا به تو خیری نمی رسد ♥️🌿 🎼 🌦 🎤 @Emamkhobiha🌹
طرز تهیه 🍎 ✅دوعدد سیب را رنده میکنیم به اندازه کافی به آن و و اضافه میکنیم. بهتر است این ترکیب مدتی بماند بعد مصرف شود. فالوده سیب آرام بخش عالی ،برای تقویت قلب و خونسازی مفید است ❤️
📌 متن شایعه👇 پیامبر(ص):هر کس پایان ماه صفر را به من خبر دهد،بهشت بر او واجب است پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هرکس حلول ماه ربیع الاول را به دیگران مژده دهد، من بهشت را به او مژده خواهم داد. "دعای آخر: ' سبحان الله یافارج الهمّ ویاكاشف الغم فرّج همی ویسرّ أمری وأرحم ضعفی وقلة حیلتی وأرزقنی من حیث لاأحتسب یارب عالمین . حضرت محمد(ص) فرمودند:هركس مردم راازاین دعاباخبركند، گرفتاریش گشایش میابد. 📌 *پاسخ به شبهه*👇 حدیث مورد نظر در این پیام تحریف شده است و موضوع آن اصلا بشارت به خروج ماه نیست ⛔️ فرقی نمی‌کند که صفر باشد یا هر ماه دیگری! این روایت 👈 فقط برای یک نفر آنهم جناب ابوذر علیه الرحمه و بیان بهشتی بودن او بیان شده است . ولی متاسفانه به معنای نادرستی مطرح می شود که باعث رواج باورهای نادرست شده است. اصل روايت به شرح زير است: ◀️روزي رسول خدا در جمع اصحاب نشسته بود كه فرمود: اولين كسي كه الآن بر شما وارد مي شود، از اهل بهشت است. چند نفر از آن جمع برخاستند و بيرون رفتند تا با بازگشتن، اولين فرد بوده و صاحب بشارت پيامبر باشند. رسول خدا كه از قصد آنان آگاه بود، فرمود: الآن جمعي بر شما وارد مي شوند كه در ورود بر يكديگر سبقت مي گيرند وآن كس كه بشارت خارج شدن از آذار را به من بدهد، بهشتي است. آنان كه خارج شدند، همگي بازگشتند در حالي كه ابوذر هم با آنان بود. رسول الله از آنان پرسيد: در كدام ماه رومي هستيم؟ ابوذر گفت: ماه آذار تمام شده است. رسول خدا فرمود: 👈مي دانستم ولي مي خواستم💠 اين جماعت بدانند كه تو از اهل بهشت هستي💠. ( معانی الاخبار (النص / 204)و شيخ صدوق، معاني الاخبار، قم، انتشارات اسلامي، 1379ق، ص205. روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه اثر مرحوم محمد تقی مجلسی (ج 13 / ص 3).) اما در خصوص اين روايت در مورد مژده بهشت دادن پيامبر به كسي كه بشارت ماه ربيع را بدهد، ما در منابع شيعي حديثي در اين باره پيدا نكرديم. فقط روايتي در تفسير روح البيان آن هم بدون نقل سند آمده است كه البته در جوامع روايي يافت نشده است و مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي نيز در المراقبات آن را بيان نموده است، ولي سندي بر اين قول نياورده و به همين دليل نمي توان مورد استناد قطعي قرار گيرد http://www.pasokhgoo.ir/node/84145 🔰🔰 1⃣عبارت "سبحان الله یا فارج..." دعایی با سند مشخص نیست! ادعا در مورد انتشار آن و رفع گرفتاری منتشر کننده از طرف پیامبر(ص) نیز کذب و فاقد اعتبار است! http://yon.ir/doaaa 2⃣روایت "هر کس پایان ماه صفر را خبر دهد، بهشت بر او واجب میشود" در هیچ منبع روایی معتبر و قابل اعتنایی نیامده است. 3⃣تنها در کتاب «عجائب‌المخلوقات و غرائب‌الموجودات و آثارالبلاد و اخبارالعباد» به آن اشاره شده که بدون سند رجالی است و کتاب نیز در اعتبار اسنادی دچار شبهه و تردیدهای جدی است که بزرگان نیز این روایت را مجعول، دور از عقل، و بدون ماخذ معتبر دانسته اند. 4⃣روایتی با مضمون مشابه در منابع معتبر و با سند معتبر موجود است که هدف آن تضمین یا بشارت بر بهشت در مقابل خبر خروج از ماه نیست، بلکه نشانه‌ای برای معرفی شخصیت صحابی ارجمند پیامبر(ص)، ابوذر غفاری است خلاصه آن چنین است: 5⃣روزی پیامبر(ص) به جمعی فرمودند: اولین کسی که بر شما وارد شود، اهل بهشت است. برخی بیرون رفتند تا در بازگشت اولین نفر و بهشتی باشند! پیامبر(ص) به جماعت باقی‌مانده: به زودی جماعتی بر شما وارد می‌شوند که بر یکدیگر پیشی می‌گیرند، آن‌که بشارت اتمام ماه آذار (ماه رومی معادل صفر) را دهد، اهل بهشت است. در افرادی که وارد شدند، ابوذر هم بود. 6⃣ پیامبر(ص): در چه ماهی از ماه‌های رومی هستیم؟ ابوذر: یا رسول‌الله! ماه آذار خارج شده است. پیامبر(ص): تو از اهل بهشتی و بعد از من، تو را به جرم محبّت به اهل‌بیتم، از حرم من طرد می‌کنند و از آن پس تنها زندگی کرده و غریب و تنها خواهی مرد و جماعتی به واسطه تو سعادت‌مند خواهند شد. 7⃣ چنان‌چه از پایان روایت مشخص است ایستادگی بر مودّت اهل‌بیت پیامبر(ص) عامل بهشتی بودن ابوذر است، نه خبردادن پایان یک ماه و این تنها یک نشانه‌ بود. 8⃣ دروغ از گناهان کبیره و دروغ بستن بر خدا و پیامبر(ص)، از بدترین گناهان کبیره است. پیامهای طراحان این مطالب با دشمنی با خدا و پیامبرش ساخته می شود که لازم است همه ما با عدم انتشارشان، مانع موفقیت آنها در نشر خرافات و تحریف واقعیتها شویم. https://b2n.ir/k25671 ❌هر گونه کپی برداری و انتشار مطالب کانال بدون درج کامل لینک پاسخ به شبهات مورد رضایت ما نیست -------------------------- ☑️کانال جامع پاسخ به شبهات وشایعات در 👇🏻 📱پیام رسان ایتا👇🏻 🆔https://eitaa.com/joinchat/5701648C9536f328f0 📱پیام رسان روبیکا👇🏻 🆔https://rubika.ir/porseshgar 📱 پیام رسان بله👇🏻 🆔https://bl
احتمالا این روزها در مورد چیزهایی شنیده باشید، که بعد از دو ماه عزاداری در ماه‌های محرم و صفر قرار گرفته، در این ایام برای فرزند حضرت فاطمه و حضرت علی - علیهما السلام - که قبل از به دنیا آمدن فوت شده بود عزاداری می‌شود. این تنها دهه یا روزی نیست که در سال‌های اخیر به لیست روزهای عزاداری ایرانیان اضافه شده است. بسیاری معتقدند که این نوع دهه‌سازی‌ها هم می‌تواند بزند و هم . . آیت‌الله شبیری زنجانی نیز دو سال پیش نسبت به این دهه‌سازی‌ها واکنش نشان داده بود و در جمع تعدادی از روحانیون و طلبه‌های حوزه علمیه قم ترویج دهه‌هاي پیاپی عزاداری را از عزای اهل بیت - علیهم السلام - دانسته بود و گفته بود: «همین طور دهه درست کردن، توسط جامعه قابل نیست و به مرور زمان زمینه انکار مجموعه عزاداری‌ها به وجود میآید. در عزاداری‌ها به مي‌انجامد.»
‼️کثرت نماز قضای خود و والدین 🔷س 5608: فردی که خودش نماز قضای واجب زیادی دارد؛ به‌گونه‌ای که قضا کردن آنها چند سال طول می‌کشد و از طرفی چون پسر بزرگ خانواده است نماز قضای والدینش نیز بر گردن اوست و بضاعت مالی هم ندارد که پول بدهد تا دیگران نماز والدینش را قضا کنند، چه تکلیفی دارد؟ ✅ج: باید تا آنجا که توان دارد به هر دو وظیفه عمل کند و هم نمازهای قضای خود و هم قضای نماز پدر و بنا بر احتیاط واجب مادر را انجام دهد و مقداری از نماز های قضای خود را که توان ندارد، وصیت کند. 📕منبع: leader.ir 🆔 @resale_ahkam مقام معظم رهبری
: برو دایسون یکی از بچه ها موقع خوردن نهار ... رسما من رو خطاب قرار داد ... - واقعا نمی فهمم چرا اینقدر برای دکتر دایسون ناز می کنی😒... اون یه مرد جذاب و نابغه است ... و با وجود این سنی که داره تونسته رئیس تیم جراحی بشه ... همین طور از دکتر دایسون تعریف می کرد ... و من فقط نگاه می کردم😶 ... واقعا نمی دونستم چی باید بگم ... یا دیگه به چی فکر کنم ... برنامه فشرده و سنگین بیمارستان ... فشار دو برابر عمل های جراحی ... تحمل رفتار دکتر دایسون که واقعا نمی تونست سختی و فشار زندگی رو روی من درک کنه ... حالا هم که😞 ... چند لحظه بهش نگاه کردم ... با دیدن نگاه خسته من ساکت شد ...از جا بلند شدم و بدون اینکه چیزی بگم از سالن رفتم بیرون ... خسته تر از اون بودم که حتی بخوام چیزی بگم ... سرمای سختی خورده بودم ... با بیمارستان🏨 تماس گرفتم و خواستم برنامه ام رو عوض کنن ... تب بالا، سر درد و سرگیجه😲 ... حالم خیلی خراب بود ... توی تخت دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ زد📲 ... چشم هام می سوخت و به سختی باز شد ... پرده اشک جلوی چشمم ... نگذاشت اسم رو درست ببینم ... فکر کردم شاید از بیمارستانه🏨 ... اما دایسون بود ... تا گوشی رو برداشتم بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن ... - چه اتفاقی افتاده؟😧 گفتن حالتون اصلا خوب نیست ... گریه ام گرفت😪 ... حس کردم دیگه واقعا الان میمیرم ... با اون حال ... حالا باید ... حالم خراب تر از این بود که قدرتی برای کنترل خودم داشته باشم ... - حتی اگر در حال مرگ هم باشم ... اصلا به شما مربوط نیست😤 ... و تلفن رو قطع کردم 📱... به زحمت صدام در می اومد ... صورتم گر گرفته بود و چشمم از شدت سوزش، خیس از اشک شده بود😭 ...
: با پدرم حرف بزن 😑 پشت سر هم زنگ می زد 📱... توان جواب دادن نداشتم ... اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمی کرد که می تونستم خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم ... توی حال خودم نبودم ... دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد ... - چرا دست از سرم برنمی داری؟😠 ... برو پی کارت ... - در رو باز کن زینب🚪 ... من پشت در خونه ات هستم🏡 ... تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه ... - دارو خوردم ... اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان🏨... یهو گریه ام گرفت😭 ... لحظاتی بود که با تمام وجود به مادرم احتیاج داشتم ... حتی بدون اینکه کاری بکنه ... وجودش برام آرامش بخش بود ... تب، تنهایی، غربت ... دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم😭 ... - دست از سرم بردار ... چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... اصلا کی بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچیک صدا کنی؟... اشک می ریختم😭 و سرش داد می زدم ... - واقعا ... داری گریه می کنی؟ ... من واقعا بهت علاقه دارم❤️... توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟ ... پریدم توی حرفش ... - باشه ... واقعا بهم علاقه داری؟❤️ ... با پدرم حرف بزن ... این رسم ماست ... رضایت پدرم رو بگیری قبولت می کنم ... چند لحظه ساکت شد ... حسابی جا خورده بود ... - توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟😳 ... آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم ... دیگه توان حرف زدن نداشتم ... - باشه ... شماره پدرت رو بده ... پدرت می تونه انگلیسی صحبت کنه؟ ... من فارسی بلد نیستم ... - پدرم شهید شده ... تو هم که به خدا ... و این چیزها اعتقاد نداری ... به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم ... از اینجا برو ... برو ... و دیگه نفهمیدم چی شد ... از حال رفتم ...