✒️ تحلیل سیاسی روز
با «جنگ ستارگان» خوش باشید!
تقابل سپاه پاسداران با ارتش آمریکا در دریای عمان که در نخستین روزهای آبان ماه رخ داد و خبر آن چهارشنبه هفته گذشته عمومی شد، نخستین مورد از چنین برخوردهایی نبوده و آخرین آنها نیز نخواهد بود. این نوع تقابلهای نظامی از دوران جنگ تحمیلی آغاز شد و در برخی موارد حتی به درگیری مستقیم و تبادل آتش نیز انجامید و پس از جنگ نیز موارد متعددی تاکنون رخ داده است که توقیف دو قایق رزمی ارتش آمریکا با 10 نظامی در آبهای ایران –دی ماه 1394 در نزدیکی جزیره فارسی- یکی از مشهورترین آنهاست. ماجرایی چنان تحقیرآمیز که به برکناری دو فرمانده قایقهای توقیفشده منجر شد و تصاویر سربازان آمریکایی که دستهای خود را پشت سر قرار داده و زانو زده بودند، بار دیگر تصاویر و خاطرات تسخیر سفارت آمریکا در آبان 1358 را زنده کرد.
تقلیل آنچه از حدود چهار دهه پیش میان ایران و آمریکا در عرصه نظامی و امنیتی رخ داده است به رقابت بر سر منافع اقتصادی و کشمکشهای مرسوم و روزمره سیاسی، نشانهای از سطحینگری است. موضوعاتی جنجالی و پردامنه مانند پرونده هستهای ایران نیز از این منظر باید مورد تحلیل راهبردی
قرار گیرند. بدون داشتن یک نگاه راهبردی و واقعگرایانه، نمیتوان سیاستها و تاکتیکهای مناسبی نیز اتخاذ کرد. برای فهم دقیق فضا، توجه به این جمله کاندولیزا رایس، وزیر خارجه اسبق آمریکا –در دوران جورج بوش پسر- خالی از لطف نیست؛ «شکی نیست که ایران مهمترین چالش استراتژیک نظام تکقطبی برای ایالات متحده و خاورمیانهای است که ما میخواهیم ببینیم.»
نکته دقیقاً همان چیزی است که رایس به آن اعتراف میکند. دعوا بر سر چند بشکه نفت، چند کیلو اورانیوم غنیشده و برد موشکها نیست. اینها نمودهای رویین چالشی عمیقتر هستند که در مرکز این تقابل وجود دارد. تقابلی که جنبه ماهیتی داشته و آمریکا حتی اگر بخواهد هم نمیتواند آن را نادیده بگیرد. مکس فیشر، تحلیلگر روزنامه نیویورکتایمز معتقد است؛ صرف وجود جمهوری اسلامی، هژمونی آمریکا را به چالش میکشد و این آمریکاییها را دیوانه میکند. فیشر اضافه میکند خیلیها در واشنگتن ایران را یک تهدید ذاتی میدانند.
اگر این نقطه ابتدایی را در ذهن داشته باشیم و فراموش نکنیم، آنوقت در برخورد با وقایع میتوان تحلیل دقیقتری داشت و ارائه کرد. برای نمونه آمریکاییها سالهای سال از خطر برنامه هستهای ایران گفتند و آن را تهدیدی برای صلح منطقه و حتی جهان معرفی کردند. پس از مذاکرات طولانی و چندجانبه سندی به نام برجام مورد توافق قرار گرفت که طبق آن تقریباً فعالیتهای هستهای ایران تعطیل شد و به محاق رفت. در ظاهر باید خصومت آمریکا کاهش مییافت چرا که به آنچه سالها تهدید میخواندند پایان داده و دیگر ایران یک تهدید هستهای نبود. اما نه تنها چنین نشد بلکه آمریکا از توافقی که خود امضا کرده بود خارج شد. عدهای سعی در تحریف قضیه داشته و این خروج را ناشی از اختلاف دولت ترامپ و اوباما معرفی میکنند اما حتی با روی کار آمدن دولت بایدن که خود را در این زمینه موافق سیاستهای اوباما میداند، در بر همان پاشنه قبلی گشته و راهی را میرود که ترامپ میرفت.
همچنین آنچه در دریای عمان رخ داد نشان میدهد دولت آمریکا چه نگاهی به مذاکره و دیپلماسی دارد. از سویی به همراه سه کشور اروپایی بیانیه میدهد و ایران را به داشتن «حسن نیت» فرامیخواند و از سوی دیگر تهدید میکند و سعی دارد نفت ایران را برباید. البته آمریکا بهتر از هر کسی میداند که این تهدیدها چقدر معتبر است. «جو سستاک» از اعضای سابق کنگره آمریکا میگوید: «در طول سالهایی که در نیروی دریایی و کاخ سفید بودم، درگیر ارزیابی چگونگی جنگ با ایران بودم. به طور خلاصه: افتضاح خواهد بود.»
این ارزیابی بیش از آنکه بر پایه پیشرفتها و تواناییهای نظامی ایران باشد از موضوع دیگری ناشی میشود؛ نترسیدن حافظان و پاسداران این آب و خاک از قدرت پوشالی آمریکا. تصویر نمادین آن پاسداری که با آرامشی عجیب پشت به دوربین و رو به ناو غولپیکر آمریکایی چنان ایستاده که گویی در ساحلی تفریحی به غروب نگاه میکند و لذت میبرد، یادآور عبارات عمیق و ماندگار سید شهیدان اهل قلم است که میگفت: «شيطان حكومت خويش را بر ضعفها و ترسها و عادات ما بنا كرده است، و اگر تو نترسي و از عادات مذموم خويش دست برداري و ضعف خويش را با كمال خليفهًْاللهي جبران كني، ديگر شياطين را بر تو تسلطي نيست. بگذار آمريكا با مانورهاي «ستاره دريايي» و «جنگ ستارهها» خوش باشد. دريا دل مطمئن اين بچههاست و ستارهها نور از ايمان اين بچه مسجديها ميگيرند، همانها كه در جواب تو ميگويند: «ما خط را نشكستيم، خدا شكست.» و همه اسرار در همين كلام نهفته است.»
بیچاره نخستوزیر مفلوک رژیم صهیونیستی که به دولت آمریکا سفارش میکند سیاست «جنگ ستارگان» ریگان را علیه
ایران در پیش بگیرند. معمولاً مسائل و رویدادها برای آنانکه در متن آن هستند به نوعی ساده و عادی جلوه میکند. سینه در سینه آمریکا ایستادن و دستور دادن به ناوهای آمریکایی برای ترک صحنه عملیات دریایی برای برخی از این دست است. اما برای ملتهایی که حکومتهای آنها چنان مرعوب آمریکا هستند که حتی تصور چنین صحنههایی نیز برای آنان رویا محسوب میشود، دیدن چنین تصاویری شعفآفرین و امیدبخش و نشانهای صادق از آن است که ایستادن مقابل آمریکا ممکن است و دقیقاً همین نکته است که استکبار را دیوانه کرده است.
قدرت و برگ برنده سپاه پاسداران نیز در همین نکته نهفته است که معادلات مرسوم را برهممیزند. ماجرای دریای عمان یکی از موارد متعدد بروز این توانایی در کارنامه سپاه است. کینه عمیق و ریشهدار دشمن از سپاه نیز به همین موضوع برمیگردد. نه عصبانیت و برخورد تحریفآمیز غرب با این ماجرا برای ما جای تعجب دارد و نه نحوه مواجهه رسانه حزب معروف به حزب اشرافی که فردای روز اعلام خبر این حماسه، کل صفحه اول خود را به عکس یک تخممرغ اختصاص میدهد و چنان مرثیهسرایی میکند که گویی مردم فراموش کردهاند مسبب وضعیت اقتصادی امروز کیست و آن «سوپرمنی» که سه سال پیش تصویر کردند چه گلی بر سر بازار زد!
در پایان باید گفت اقتدار نظامی امروز کشور شاهدی بر این مدعاست که میتوان آن را به سایر عرصهها و میادین نیز تسری داد. البته که این راهی هموار نیست و نیازمند مجاهدت و تلاش مستمر و فراوان است. اگر بر «ضعفها، ترسها و عادات» خود فائق آمدیم، ناشدنیها شدنی میشوند. حاج قاسم سلیمانی از جمله این مردان بزرگ بود که با رهیدن از قفس خود، منطقه جدید را ترسیم کرد و سامان داد و یا دکتر مجید شهریاری که از ظواهر گذشت و رویای رسیدن به سوخت 20 درصد هستهای را محقق کرد. پس میتوان. کافی است از بند خود رها شد.
🕊️🍃🌹
اگر امروز قایق میره #نفتکش برمیگرده
مدیون اون روزایی هستیم که گردان میرفت و نفر برمیگشت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ «یکی بزنی» منتشر شد
♥️امام خامنه ای دشمن میداند اگر یکی بزند 10 تا میخورد😘
🔹به بهانه عملیات مقتدرانه ایران در مواجهه با دزدان آمریکایی
🔹یکی بزنی ده تا میخوری✌️😎😘
#کانالهمیشهبروز
#کانالجامعیکمربی
🌸یک مربی مرجع محتوایی مربیان ومبلغان سراسرکشور👇
@yekmorabbi
برای دوستان خودفورواردکنید🙏
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐آیین ولایتمداری
🎥 جوان عراقی خطاب
به امام خامنه ای (روحی فداه) :
اگر كشته شويم، سپس سوزانده شويم، خاكسترمان را بر باد دهند، باز زنده شويم و دوباره كشته شويم و اين كار را هزار بار با ما كنند، به خدا دست از تو بر نمىداریم ✊✊
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ - زندگی دلبرونه.mp3
1.72M
🎙 زندگی دلبرانه
⛔️ زندگی حقوقی ممنوع
🔴 حجت الاسلام #عالی
🆔 @khanevadeh_313
🔴 #به_مردان_اندرز_ندهید
💠مردان دوست دارند که #مشکلات را به تنهایی حل کنند.
💠 اگر مشکلی را #مخفی میکنند یعنی #مایل هستند به تنهایی موضوع را حل کنند و خود را برای حل آن #قادر میدانند.
💠 پس کتمان برخی مشکلات یا مسائل توسط آنها نشانه #بیاعتمادی به شما نیست.
💠 آنها در صورت لزوم با شما در میان میگذارند. وظیفه شما خانمها این است که بعد از مطلع شدن، مرد را #نصیحت نکنید و حتی احساس درونی او را #تایید نمایید. مثلا بگویید: من مطمئنم که قادر هستی این مشکل را حل کنی!
💠 با #روانشناسی یکدیگر و آگاهی از تفاوتهای روحی و شخصیتی یکدیگر، مانع ایجاد بگو مگو و #مشاجرات لفظی شویم!
🆔 @khanevadeh_313
ارتباط موفق_48.mp3
11.54M
🎙 #ارتباط_موفق ۴۸
💠 دروغگویی و فریبکاری در هر ارتباطی، قطع کنندهی ریسمان آن ارتباط است!
ـ چه در ارتباطات اجتماعی (مثل دغلکاری در کسب و کار)
ـ و چه در ارتباطات خانوادگی و دوستی (مثل خیانت در تمام ابعاد)
💠 نه تنها قدرت جذب انسان را کاهش داده و دامنهی ارتباطات فرد را دائماً تنگتر میکند؛
بلکه راه جذب برکات خداوند را مسدود میکند.✘
🔸 #استاد_شجاعی 🎤
🔸 #دکتر_رفیعی
🔸 #حجهالاسلام_قرائتی
🆔 @khanevadeh_313
#ساره
#قسمت_بیست_و_هفتم
نوبت به ما که رسید، دیدم در بشقابم نصف یک تخم مرغ است. گفتم: چرا اینقدر کم دادی به من دادی؟
-اشکال نداره، هیس. امشب را سر کن، فردا شب بهت شام بیشتری میدم.
کمی غرولند کردم و شروع کردم به خوردن؛ اما همین که به دخترعمویم نگاه می کردم، یاد آن مرد که سایه اش را پشتِ خانه لابه لا ی پرچین ها دیده بودیم، می افتادم.
با خودم فکر می کردم: این اگر دزد بود،چرا آمد خانه ما؟ می رفت خانه آقای شفیع زاده.
ما که چیزی نداریم تا از ما دزدی کند. داریم تخم مرغ می خوریم.
فکر کودکی ام به آن که او دزد باشد، قانع نمی شد. یکی دو شب بعد بابا آمد و گفت: آن شب این بچه ها که می گفتند کسی را دیدند، درست می گفتند.
ساواک دنبالمان بود. یکی دو تا از اعضای جلسه را گرفتند.
کب ننه تا این حرف را شنید، رساله آیت الله خویی را برداشت. عکس امام را هم که قاب کرده بودیم و روی دیوار اتاق بود، برداشت.
هر دو را گذاشت زیر چارقدش و رفت خانه ی مادر عروسش.
در باغچه خانه ی مادر زن عمو یک گودال کندند و کتاب وعکس را داخل آن گذاشتند و رویش خاک ریختند.
انقلاب که شد و هم جلسه ای های بابا آزاد شدند، رفتند و عکس و رساله را از زیر خاک درآوردند.
هنوز تب و تاب انقلاب به جز ما و چند خانواده دیگر را که در همسایگی مان بودند، درگیر نکرده بود.
حدود سال های پنجاه و سه و پنجاه و چهار مردم یک حرف هایی می شنیدند، اما این حرف ها آن قدر جدی نبود. تصور بر این بود که یک هیاهویی و حرفی است که چند نفر جوان ایجاد کرده اند و همین روزها تمام می شود.
#ساره
#قسمت_بیست_و_هشتم
من باید می رفتم اول راهنمایی و معصومه خواهرم برای دبیرستان ثبت نام می کرد؛
اما بابا گفت: دیگه بسه، مدرسه تعطیل. معصومه دیگه نباید بره. ساره هم تا سوم راهنمایی بخونه بسه.
مادر گفت: چرا؟
کب ننه گوش هایش را تیز کرده بود که بابا چه جوابی می دهد؛ گفت در این جلسه ما، اعضا جلسه دخترهایشان تا کلاس پنجم بیشتر درس نمی خوانند.
دخترها بزرگ شدند. مدرسه ها خوب نیستند. عفت رعایت نمی شه.
آن ها با این رفتار با دولت و شاه مخالفت می کردند.
مادر ساکت شد. کب ننه هم حرفی نزد.
ما بهت زده بودیم که چرا نرویم مدرسه؟ چرا درس نخوانیم؟
معصومه به مدرسه نرفت و من رفتم. معصومه یک سال از درس عقب ماند.
پدر می گفت: پسرها اشکال نداره مدرسه برند؛ دخترها نه.
برادرهایم بزرگ شده بودند؛ حالا آن ها هم مدرسه ابتدایی می رفتند.
دیگر علاوه بر کارهای خانه و بچه داری، رسیدن به درس آن ها هم افتاده به عهده من.
چون بزرگ تر از آن ها بودم. معصومه خیلی حوصله نداشت. من بیش تر پیگیر بودم.
گاهی دیکته کم می شدند. من هم کم نمی گذاشتم و با کتاب می زدم به سرشان که درس بخوانند.
پسر بودند و شیطنتشان بیشتر از ما دخترها بود.
گاه فرار می کردند و می رفتند.
در این یک سال روزی نبود که به مدرسه فکر نکنیم. تا این که عموی بزرگ ترم آمد خانه ی ما.
نزدیک های عید بود و سال تحصیلی آن سال هم در حال تمام شدن بود.
عمو خیلی به درس خواندن اهمیت می داد.
آن زمان یکی از پسرهایش(محمد) را فرستاده بود دانشگاه تبریز و مهندسی خوانده بود.
پسرعمو محمد خیلی پیگیر بود و به پدرم اصرار می کرد و از این که ما به مدرسه نمی رفتیم خیلی ناراحت بود و با بابا شروع کرد به بحث که چرا دختر ها را نمی فرستی مدرسه؟ بیا اسمشان را بنویس.
بالاخره به هر شکلی بود بابا را راضی کرد که اسم مرا در مدرسه راهنمایی بنویسد، اما معصومه هرچه گریه کرد، در دبیرستان اسمسش را ننوشت
🇮🇷یه روز کُشتیگیرامون تو کُشتی میزننشون
🇮🇷یه روز کِشتیگیرامون تو کِشتی :)))
💯ای بدبخت آمریکا...
#ایران_قوی
🔴 برو از پدر و مادرت بگیر!
🌺آیت الله حائری شیرازی:
پدر و مادر، واسطۀ روزی انسان در بچگی بودند. خدا این واسطه ها را سبک نمی کند! تا ابد اینها واسطه هستند.
💚 خدا می گوید من تاکنون از راه پدر و مادرت به تو روزی دادم و الآن آنها را سبک نمی کنم. حال که آنها از دنیا رفتند یا فرتوت هستند، باز هم واسطه رزق تو، آنها هستند.
♦️از این جهت در روایت داریم که
اگر کسی حاجتی دارد، برود سر قبر مادرش یا پدرش؛ دو رکعت نماز بخواند و حاجتش را بخواهد. خدا هم باز از همین کانال به او روزی می دهد.
🔷 چون قبلاً به مادر می داده تا به فرزند بدهد، حالا هم می گوید من به همان مادر می دهم، برو و از او بگیر.
🌟 رسم خدا این است. کسانی را که یک مدتی به آنها کار و مأموریت داده است و واسطه اش بوده اند، سنگینیشان را حفظ می کند. اینها نقش اولن...
@ale_yaasin
#احکام
🕋 اگر بعد از وضو، در اعضا مانعى ببينيم، چه كنيم؟
🔹 همه مراجع (به جز سيستانى، مكارم و وحيد): اگر ندانيد موقع #وضو بوده يا بعد پيدا شده، وضويتان صحيح است؛ ولى اگر در وقت وضو، به مانع توجه نداشتهايد، بنابر احتياط واجب، دوباره وضو بگيريد.
🔹 آية الله سيستانى: اگر ندانيد موقع وضو بوده يا بعد پيدا شده، وضويتان صحيح است؛ ولى اگر در وقت وضو، به مانع توجه نداشتهايد، بنابر احتياط مستحب، دوباره وضو بگيريد.
🔹 آيات عظام مكارم و وحيد: اگر ندانيد موقع وضو بوده يا بعد پيدا شده، وضويتان صحيح است؛ ولى اگر در هنگام وضو به آن توجه نداشتهايد، بايد دوباره وضو بگيريد.
📚 پرسش و پاسخ دانشجویی؛ دفتر سی ام؛ پرسش ۶۲.
↙️بپیوندید↙️
╭━━❀🕊❀🌼❀🍃❀━━╮
@namazmt
╰━━❀🍃❀🌼❀🕊❀━━╯
#داستان_نماز
🧡 عابد روسياه و گنهكار روسفيد 🧡
🍃 امام باقر علیه السلام فرمود: دو مرد وارد مسجد شدند، يكي از آنها عابد بود و ديگري گنهكار بود، وقتي كه از مسجد بيرون آمدند مرد گنهكار، مؤمن راستين بيرون آمد، ولي مرد عابد، فاسق و گنهكار، خارج شد،
🍃 از اين رو كه عابد وقتي وارد مسجد شد، به عبادت خود مي باليد و در انديشه خود به عبادتش مغرور بود، ولي گنهكار در فكر پشيماني از گناه و طلب آمرزش گناهانش از خدا بود.
🌳 خداوند به حضرت داود علیه السلام خطاب كرد:
بَشّر المُذنبين وَ انذرِ الصّديقين
گنهكاران را مژده بده و درستكاران راستگو را بترسان.
🌳 حضرت داود عرض كرد: چگونه گناهكاران را مژده بدهم و درستكاران را بترسانم؟!
خداوند فرمود: به گناهكاران مژده بده كه من پذيراي توبه و بخشنده گناه هستم و درستكاران را بترسان كه به اعمال خود، خودبين نشوند، زيرا بنده اي نيست كه او را به پاي حساب رسي بكشم، مگر اينكه (بر اثر ناخالصي هاي عبادتش) به هلاكت بيفت.
📚 کافی، ج 2، باب العجب، حديث 6 و 8، ص 314.
❇️ بر همين اساس سعدی مي گويد:
🔸سخن ماند از عاقلان يادگار
🔸ز سعدی همين يك سخن گوشدار
🔹گنه كار انديشناك از خدای
🔹بسی بهتر از عابد خود نمای
🔸كه آن ار جگر خون شد از سوز درد
🔸و اين تكيه بر طاعت خويش كرد
🔹ندانست كه در بارگاه غنی
🔹سر افكندگی به ز كبر و منی
🔸بر اين آستان، عجز و مسكنيت
🔸به از طاعت و خويشتن بينيت
┄┅═✧❁•🍃🌺🍃•❁✧═┅┄
🌴🌴🌴 امام باقر عليه السلام :
💥صِلَةُ الاَرحامِ تُزكى اَلاَعمالَ و َتُنمى اَلاَموالَ و َتَدفَعُ اَلبَلوى وَ تُيَسِّرَ الحِسابَ و َتُنسِئُ فِى الاَجَلِ؛
💥صله رحم اعمال را پاكيزه، اموال را بسيار، بلا را دفع، حساب (قيامت) را آسان مى كند و مرگ را به تأخير مى اندازد.
📚کافی ج2 ، ص150 و تحف العقول، ص 299
┄┅═✧❁•🍃🌺🍃•❁✧═┅┄
🔴 معجزه ارتباط چشمی
💠 ارتباط چشمی بین دو نفر، نیرومندترین و موثرترین ارتباطات است، که پیامــدش فعال شدن چرخههایِ دیگرِ بدنِ هر دو طرف است.
💠 پس با نگاهی عاشـــقانــه به همــســـرتان احساس محبوبیت بدهید و از مزایای آن لذت ببرید. اضافه کنید به این نگاه عاشقانه؛ یک لبخند ملیح و زبان محبّتآمیز تا ببینید در قلب همــسرتان چه غوغایی به پا میکنـــد.
🆔 @khanevadeh_313
14.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهارت ها و رازهای شوهرداری سرکار خانم نیلچی زاده
#نگران_روزی_نباشید...
🍃علامه حسن زاده آملی :
این قدر به زور و بازویتان متکی نباشید ؛ رزق را باید از جای دیگر بدهند ؛ شما دائما اهل طهارت و پاکی باشید ، رزق تان هم وسیع خواهد شد.
#علامه_حسن_زاده_آملی
#رزق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش
♥️ واکسیناسیون روابط عاطفی زوجین
🔸ده راهکار که زوجین می توانند روابط عاطفی خود را بهبود ببخشند و از بروز تعارضات زناشویی پیشگیری کنند:
💞 از يكديگر جلوي ديگران تعريف کنید: جلوي هر جمعي، ويژگيهاي مثبت يكديگر را ذكر کنید و تحقير و بي احترامي در روابط در هر گروهي كه هستید، ديده نميشود.
💞 علیرغم زندگي پرمشغله اي كه دارید، هميشه براي هم وقت بگذارید: حداقل در هر روز مي دانید كه زمانهايي را باهم خواهید بود كه مي تواند فيلم ديدن باشد،پياده روي، دنبال فرزندان بروید يا با يكديگر خريدكنید...
💞 با يكديگر زياد بخندید. سعي كنید مسائل بينتان را راحتتر بگيرید، شوخي با هم كنید و خيلي جدي با يكديگر برخورد نکنید.
💞 از ويژگي ها و توانمندي هاي مثبت همسرتان، قدرداني كنید، نه اينكه فقط نقاط ضعف طرف مقابلتان را بزرگ كنید و آنها را تكرار نمايند.
💞 يكديگر را با القاب و اسامي زيبا صدا كنید. اسم طرف مقابلتان را با كلماتي همچون؛ عزيزم، جانم، .. همراه كنید.
💞 تلاش كنید كه در رابطه خود همدلي را افزايش دهید به اصطلاح دنيا را از چشم طرف مقابل ببينید و در مشكلي كه بوجود مي آيد، فقط خواسته ها و نظرات خودتان را درنظر نگيرید.
💞 از برنامه زمان بندي روزانه يكديگر اطلاع داشته باشید و بدانید كه هر كدام چه زماني در خانه حضور خواهند داشت، اطلاع رساني از برنامه هاي روزانه به يكديگر، در رابطه احساس امنيت ايجاد مي كند.
💞 عشقتان را هر روز به همسرتان ابراز كنید. با هر روشي از جمله زدن پيامك، تماس گرفتن، درآغوش گرفتن و بوسيدن يكديگر، با كلام مثبت... انجام روش هاي گوناگون باعث مي شود كه رابطه كسل كننده نباشد.
💞 از كلمات تحقيرآميز و برچسب زدن هيچ وقت استفاده نكنید حتي به شوخي بگويید يا تاكيد كنید كه جدي نگفتم!
💞 بخشنده باشید و به دنبال رشد و پيشرفت رابطه: همه افراد اشتباهات خود را دارند، بايد بپذيرید، عذرخواهي كنید و دنبال بهبود ايرادات خود در رابطه باشید و بدانید كه در رابطه سالم بين زوجين، كينه و نفرت در دلهايشان وجود ندارد و بحثهاي گذشته را نيز مداوم تكرار نمي كنند! با انجام چند رفتار ساده، مهرباني و صميميت در روابط خود را عمق ببخشيد.
✅ کانال همـــسرداری اسلامــی😍👇
http://eitaa.com/joinchat/3763863570C04309a9022
#فرزندپروری
✍کودکانی که با دیگر بچهها بازی میکنند، هویت خود را بهتر کشف میکنند.
👈آنها از طریق بازی کردن نقشهای متنوع بزرگسالان، مقررات اجتماعی و معیارهایی تنظیم کردن رفتار را میآموزند.
✍کودک باید یاد بگیرد که به قواعد بازی، حتی زمانی که دلش چیزی دیگری میخواهد پایبند باشد.
@kodaknojavan 🌿🌷
#فرزندپروری
❗️مقایسه فرزند با دیگران اشتباه رایج والدین
❌ این مقایسه احساس #خشم و #حسادت را در فرزند فعال می کند.
❌ فرزند را برای #شکست آماده میکند.
❌ فرزند مستعد #دروغگویی می شود.
❌ آنها #منزوی و #خودخواه خواهند شد.
@kodaknojavan 🌿🌷
🕋دمی با قرآن 🕋
چرا دنیا رو به خودت اینهمه سخت گرفتی؟
زندگی اونقدرا هم که تو فکر میکنی تلخ نیستا!
فقط بالا و پایین زیاد داره
گاهی آروم و دلنوازه
بعضی وقتام سخت و خشن
گاهی شاد و گاهی پر از غم
زندگی رو باید احساس کنی...
بهت بگم چطور؟؟
اینکه بدونی:
خدای مهربونت، که همه دار و ندارت دستشه، شیش دنگ حواسش بهته، نه رهات کرده و نه فراموش:
«مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ مَا قَلَىٰ»(ضحی۳)
*رشته ای بر گردنم افکنده دوست*
*می کشد هر جا که خاطرخواه اوست*
رشته بر گردن نه از بی مهری است
رشته ی عشق است و بر گردن نکوست
┄┅═✧❁•🍃🌺🍃•❁✧═┅┄
#ساره
#قسمت_بیست_و_نهم
حالا یک سال معصومه از درس عقب مانده بود و بچه های هم سنّ و سال او یک سال جلوتر بودند؛ اما من خوشحال بودم که می رفتم مدرسه.
اما حرف ها و نگرانی بابا درست بود.
گاهی بعضی از شیطنت های بین دخترهای مدرسه با معلم های مرد مدرسه تمامی نداشت و از پچ پچ کردن ها و نامه دادن ها و عشوه ریختن هایشان می شد خیلی چیز ها را فهمید.
مدیر ما خانم فروردین بود.
وقتی مرا می دید، انگار تمام حرف های نزده اش یادش می آمد.
شروع می کرد به پدر توهین کردن: این چه پدری هست؟ چه عقب مونده! یعنی چه؟ دختر این قدر درسش خوب، نمی ذاره بره مدرسه، چرا؟ برای این که مرد داره.
جلوی خودم به پدرم فحش می داد.
وضعیت مدرسه را که می دیدم، به بابا حق می دادم؛ اما از درس خواندن هم خوشحال بودم. از طرفی نگران معصومه هم بودم.
در همین فاصله که من وارد راهنمایی می شدم، بابا بالاخره با قرض و پول کمی که جمع کرده بود، ماشینش را عوض کرد و یک ماشین باری مزدا خرید.
من هر جمعه عین پسرها ماشین بابا را می شستم و مثل یک پسر برای او کار می کردم.
بابا را همیشه دوست داشتم.
هنوز مغازه را داشت، دمپایی و چیزی اگر می خواست، برایش می بردم.
اگر وسیله ای، گوشتی، میوه ای می خرید، می رفتم و از مغازه می آوردم.
می رفتم نانوایی و نان می خریدم.
#ساره
#قسمت_سی_ام
معصومه در خانه بود و خیلی بی حوصله تر از قبل.
حق داشت، با آن نمرات خوب و افسوس معلم ها و مدیرها، می شد فهمید چه روزگار بدی را می گذراند.
کب ننه هم خیلی با فهم تر از این حرف ها بود که حال معصومه را نفهمد.
پیشنهاد داد و معصومه را فرستادند خیاطی؛ وقتی خیاطی را کامل یاد گرفت، برایش یک ماشین بافنتی خریدند؛ حدود سه هزار تومان.
آن وقت سه هزار تومان پول زیادی بود.
معصومه رفت پیش یکی از بستگان در همان امیرکلا و خیلی زود کار با دستگاه بافتنی را یاد گرفت.
همه مُدل بافتنی را شروع کرد و روزها خودش را مشغول می کرد.
دختر دایی ام مزون داشت و پیش او مشغول به کار شد؛ حتی می رفت و شاگرد های کسی را که خیاطی را از او یاد گرفته بود، آموزش می داد.
بعد از مدتی گفت: حالا چکار کنم؟ مثل بچه ای شده بود که هرچه برایش اسباب بازی می خریدی، یک اسباب بازی جدید می خواست.
آن هم به خاطر تیزهوشی اش بود و استعداد فوق العاده ای که داشت.
دیگر از بابت لباس، چه پارچه ای و چه کاموایی، خودکفا شده بودیم.
لباس همه ی اعضای خانواده را می دوخت یا می بافت.
گاهی من هم کمکش می کردم و کوکِ نرم پارچه ها را من می زدم.