خطر📣📣 #تفکر_نوین و #نفوذ_عرفانهای_کاذب به مدارس ایران⚠️⚠️⚠️❌❌❌
⬇️
بخشهایی از این گزارش را در ادامه بخوانید:📜 امروزه هزاران جریان معنویتگرا در دنیا پدید آمده که بهاصطلاح آنها را جنبشهای دینی جدید مینامند. این جریانها در کشور ما به نام عرفانهای نوظهور مشهور شدهاند. از بین عرفانهای نوظهوری که به کشور ما راهیافتهاند، جریانی موسوم به «تفکر نوین» گوی سبقت را از دیگران ربوده است. ☸️ تفکر نوین یک دین جدید آمریکایی است که گاهی به آن جنبش تفکر نو نیز گفته میشود. این جریان در یک زمینۀ تاریخی بهتدریج تکامل یافت و در اواخر قرن ۱۹ توسط «ماری بیکر ادی» ارائه گردید. 👤 او هیچگاه عنوان تفکر نوین را بر آموزههای خود نگذاشت، بلکه او از عنوان «کلیسای دانش مسیحی» استفاده کرد و بهصورت یک فرقه در دل مسیحیت افکار خود را مطرح نمود. اما شاگردان او آموزههایش را از رنگ و بوی خاص مسیحی جدا کردند و بهعنوان یک آیین مستقل با نام تفکر نوین ترویج دادند. 🏫 متأسفانه در برخی مدارس معلمان آموزههای تفکر نوین را پذیرفته و آن را به کودکان و نوجوانان آموزش میدهند؛ بهویژه در دورۀ دوم دبیرستان که زمان پرالتهاب موفقیت در آزمون ورودی دانشگاه و هدفگذاری برای آینده است، بازار ترویج تفکر نوین داغ میشود. 🗣 ترویج تفکر نوین در فضای مجازی، فیلمها و برخی کتابهای غیرعلمی و نشریات زرد فراگیر شده است. اما با تکرار و تأکید اولیای مدرسه اعتبار بیشتری پیدا میکند. ❌ مروجان تفکر نوین برای توجیه ادعاهایشان از مباحث شبهعلمی استفاده میکنند. مباحث شبهعلمی به این صورت است که برخی از نظریات یا اصطلاحات علمی را از روانشناسی و فیزیک کوانتوم مطرح میکنند، ولی بهصورت غیردقیق آنها را ارائه میدهند و از این بدتر، نتایجی از این مفاهیم و نظریات میگیرند که هیچ ارتباط منطقی با آن نظریه ندارد. #️⃣ هشتگهای مرتبط: #تفکر_نوین #شبه_علم #ایران #ماری_بیکر_ادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥😳پشت پرده...
❌ ۴۰٪ کارکنان کمپانی والت دیزنی همجنس باز هستند که فرزندان آینده ما را همجنس باز خواهند کرد!!!
💯بهترین روش برای تغییر سبک زندگی، انیمیشن ها و کارتون ها هستند که حتی دامن صدا و سیمای ما را گرفته است!!!
🎥همراه با تحلیل استاد پورآقایی
#ساره
#قسمت_شصت_و_هفتم
سه چهار نفر کنار هم ایستاده بودند، ادامه داد: اون که کنارش ایستاده، از همه قد بلندتره. اون یکی، اون علی آقاست، علی آقای خداداد.
هول شدم. اصلا متوجه نشدم کدامشان را می گوید.
سریع به آَن مرد ها که دور ایستاده بودند پشت کردم و به حمیده گفتم: من برای چی نگاه کنم؟ شاید اصلا اتفاقی نیفته.
حمیده که دیگر از کارهای من بیشتر از گرمای ماه رمضان کلافه شده بود، گفت:
بابا تو حالا نگاه کن، ببین می پسندی؟
من اصلا روی برگشت نداشتم.
-نه ولش کن!
بعد دیدم از دور دارد به همسرش اشاره می کند.
حالا با آن حجابی که من داشتم و فقط چشم هایم مشخص بود.
آقای اسدالله زاده که ما را از دور می بیند، به آقای خداداد می گوید: اون خانم که کنار همسرم ایستاده را می گفتم.
آقای خداداد هم خنده اش گرفت و گفت: تو حالت خوبه؟ از دور داری دوتا زن چادری را نشانم می دهی، می گویی آن یکی است!
آقای اسدالله زاده دید راست می گوید، گفت: بیا بریم از نزدیک سلام و علیک کن. یه نظر ببین.
حمیده شروع کرد به شوخی کردن و مرا خنداندن.
-ساره! ساره! با هم دارن میان!
من روح از تنم پرید. نمی دانستم چه کار کنم.
دیگر خیابان داشت خلوت می شد. یک ساعت بعد از نمازجمعه دیگر ماشینی نبود، پدرم هم که رفته بود. باید منتظر می ماندم.
آقای خداداد به همراه همسر حمیده آمدند. خیلی محترمانه سلام و علیک کردند.
آقای اسدالله زاده یک جیپ ارتشی داشت که سقف و در آن با پارچه برزنتی و طلقِ نَرم بسته شده بود.
به حمیده گفتم: الان که ماشین نیست، چطوری برگردم؟ بابا رفت.
#ساره
#قسمت_شصت_و_هشتم
حمیده با اشاره به همسرش فهماند که مرا باید برسانند.
آقای اسدالله زاده گفت: الان کسی نیست شما را برساند. خانم نیکخو بیایید، ما شما را می رسانیم.
چاره ای جز قبول پیشنهادشان نداشتم. آن دو نفر راه افتادند طرف جیپ ارتشی، ما هم پشتِ سرشان.
خجالت می کشیدم سر بالا کنم و خواستگارم را خوب ببینم.
حمیده شیطنت می کرد و من چاره ای نداشتم جز اینکه خودم را لو ندهم.
مرا تا امیرکلا رساندند. خانه مان را آقای خدادا یاد گرفت.
وقتی خداحافظی می کردیم، حمیده گفت: بعدا باهات تماس می گیرم.
آنقدر هول شده بودم که تعارفشان نکردم بیایند داخل. حمیده با همان لبخند و شوخی خداحافظی کردند و رفتند.
من هم با یک ذهن مشغول و به هم ریخته رفتم داخل خانه.
تشنگی امانم را بریده بود؛ خستگی روزه یک طرف و حالا فکر و خیال هم از طرف دیگر.
سال سوم دبیرستان را تمام کرده بودم و رشته تجربی را می خواندم.
ما هیچ کدام از بچه ها بعد از معصومه آنقدر خوب درس نخواندیم.
برادرم احمد ترک تحصیل کرده بود. دو سه سال مردود شده بود.
اصلا درس را دوست نداشت، حتی پدرم برای او معلم خصوصی گرفته بود، اما باز هم با درس کنار نمی آمد.
بالاخره آمد و پیش بابا نشست و گفت: بسه دیگه. چقدر می خوای برام خرج کنی؟ من نمی تونم درس بخونم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ته دیگ مجلسی👌
آرد ۲ قاشق غذاخوری
آب یک لیوان
روغن به میزان لازم
زعفران یا(زردچوبه)
هل به دلخواه
ابتدا آرد و زعفران وهل رو در ظرف با آب مخلوط کنید تا یکدست بشه در مرحله بعد قابلمه رو روی گاز گذاشته کمی داغ بشه.
حالا روغن ریخته کمی که داغ شد مواد مخلوط شده را در کف قابلمه پخش کنید بعد برنج رو اضافه میکنم و روی برنج رو صاف میکنم.
حرارت گاز رو ملایم کنید تا کم کم طی مدت یک ساعت برنج دم بکشه و ته دیگ طلایی بشه😍
💕 مادرانه💕
🔷محبت والدین به کودک باید🔷
✔️ *"بی قید و شرط"*
باشد نه
❌ *"بی حد و اندازه".*
مثلا بگویید:
👈از این کلمات خوشم نمیاد.
👈دوست ندارم پسرم بی ادبی کنه.
👈دلم میخواد دخترم خودش کارهاش را انجام بده.
✅محبت و احترام بی قید و شرط ، نه بی حد و اندازه یعنی باید یک اندازه درست و مشخصی داشته باشه.
👈محبت بیش از حد بچه را لوس و لجباز و متوقع میکند.😠🤨
👈محبت کم و مشروط بچه را عقده ای و باعزت نفس پایین بار می آورد.🤐😞
🍃🍃🍃🍃🍃
#عشق_مادرانه
https://eitaa.com/eshgemadarane
💕 مادرانه💕
❇️به سوالات فرزندانتان احترام بگذارید
وقتی کودکتان از شما سوالی می پرسد آنرا یک *هدیه* تلقی کنید.
❌به جای اینکه فرزندتان را برای گرفتن جواب به سراغ همسایه، یا … هر جای دیگری بفرستید که معلوم نیست چه پاسخی در اختیار او بگذارد، و پاسخهایی که معلوم نیست برای سن او مناسب باشد یا نه.
👈ابتدا به کودکتان بفهمانید که سوال خیلی خوب و بجایی پرسیده است.☺️
👈در پاسخ دادن به او یادتان باشد که کارتان را کنار بگذارید و همه توجه و حواستان را به فرزندتان بدهید.
👈حتماً رودررو با او حرف بزنید و موقع حرف زدن قدتان را هم قد او کنید.
👈بعد باید از فهم درست سوال مطمئن شوید.
👈در پاسخ به سوالات مهم فرزندان خیلی پرگویی نکنيد.
👈کمی اطلاعات به آنها بدهیم و بعد توضیحاتمان را قطع کنیم.
✅ با این روش فرزندتان خیلی بیشتر یاد می گیرد، تااینکه یکدفعه با بمبارانی از اطلاعات مواجه شود. جذب اطلاعات جدید برای بچه ها زمان می برد.
🍃🍃🍃🍃
#عشق_مادرانه
https://eitaa.com/eshgemadarane
#تزیین_غذای_کودک
کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#نکته_تربیتی
🌺 نشانه عدم امنیت روانی کودک
اگر کودک از پدر و مادرش میپرسد «منو دوست داری؟» یا «من برات مهم هستم؟» اصلا نشانه خوبی نیست، یعنی کودک بر اساس رفتار یا کلام والدینش، به محبت آنها و دوست داشتنی بودن خودش شک کرده.
⭐️ باید به کودک یادآور شوید او را در هر شرایطی دوست خواهید داشت و اهمیت داشتنش را گفتاری و رفتاری به او یادآوری کنید.
💕
⭐️💕
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سقط سالانه ۴۰۰ هزار جنین بصورت غیرقانونی
دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت:
🔹سالانه حدود ۴۰۰ هزار مورد سقط جنین غیرقانونی در ایران روی میدهد که معادل یک سوم زادو ولدهای سالانه کشور است.
🔹این عدد بسیار بالا یکی از تهدیدهای جدی کاهش جمعیت کشور است.
#موسسه_شمیم_عفاف
┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓
@shamimeefaf
@habibatolhosein
┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ببینید | #خاطره امام خمینی(ره) از شجاعت آیتالله #مدرس هنگام تهدید نظامی دشمن
🗓 ۱۰ آذر، سالروز شهادت آیتالله #مدرس
#امام_خمینی
#شهید_مدرس
شهادت آیتالله #مدرس
💠🌸🍃🌺🍃🌸💠
💠 در #مکتب_فکری_امام، ضدّیت با #استبداد و ضدّیت با #استکبار حرف اول را میزند؛ این آن چیزی است که ملّت ایران هم آن را حس میکرد، ملّتهای مسلمان دیگر بلکه ملّتهای غیرمسلمان [هم] آن را حس کردند؛ برای همین این دعوت گسترش پیدا کرد. ۱۳۹۴/۰۳/۱۴
☀️#امام_خامنهای
—————————
🇮🇷@SANGAR_1🇮🇷
🇮🇷@SANGAR_5🇮🇷
📖 توبه، واجب فوری
🔸 بسیاری از مردم وقتی مرتکب گناهی می شوند، با خود عهد می بندند که سر فرصت توبه کنند.
✍🏻 در حالی که توبه از گناه، واجب فورى است، یعنی کسى که معصيتى کرده واجب است فوراً توبه کند و معناى توبه اين است که با پشيمانى از گناهى که کرده تصميم بگيرد تکرار نکند و اگر حقالناس است از عهده برآيد و اگر حقالله است و قضا دارد، قضا نمايد.
🌐سایت آیت الله العظمی خامنه ای/ استفتائات جدید
🍁خانوادهای بدون فامیل
🔸معضل تک فرزندی خانوادههایی را رقم خواهد زد که در آن از روابط فامیلی ، خبری نیست و عملاً بعد از آنان بدون داشتن عمو، عمه، خاله و دایی به زندگی اجتماعی خود، ادامه خواهند داد.
🔸تضعیف روابط خویشاوندی برای جامعه ما که به روابط خانوادگی اهمیت بسیار میدهد، نابسامانی های بسیاری را در پی خواهد داشت و آتشی زیر خاکستر خواهد بود. اگر نیازهای عاطفی برآورده نشود سلامت روانی اجتماعی نیز آسیب خواهد دید و چنین جامعهای در ورطه سقوط خواهد افتاد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅توصیه مقام معظم رهبری
به یکی از بانوان در دیدار خانواده شهدا...
#فرزند_آوری
#فرهنگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بای ذنب قتلت؟
سقط جنین قتل است
#سقط_و_قتل_جنین
🦋🐬🦋🐬
🦋یک نکته اخلاقی
هر عمل خيري از هر كسي بخواهد صادر شود بايد عامل به آن توجه نداشته باشد؛ اگر کسی ده جزء ، بيست جزء قرآن هم، كمتر يا بيشتر بخواند و بعد فكر كند هنري كرده است عملش خراب مي شود.
گاهي شيطان به زبان انسان جاري ميكند كه افتخاراً از يك كار خيری که انجام داده را بيان كند با این بیان کردن در عالم معنی كار خیرش فاسد و خراب مي شود.
#اخلاق
#شیخ_جعفر_ناصری
🦋🐬🦋🐬
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃
🌷🍃
🍃
🔸علامه طباطبایی :
🌷اگر زن اهمیت نداشت خدا نسل دوازده امام را از نسل حضرت زهرا (س) قرار نمی داد.🍃
#موعظه_بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣📣📣ویژه👌👌👌
#بصیرت_افزایی
🔻🔻🔻سیاست عین دیانت است...
⁉️دلیل مدح سلمان و عمار و ابوذر و مقداد و میثم تمار چه بود؟؟!!!
🔻کثرت نماز و عبادت باعث عاقبت بخیری اصحاب صدر اسلام شد یا مجاهدات سیاسی و اجتماعی!!!
🍁🍂🍁🍁
🍂🍁🍂
🍁🍂
🍂
🔵چاه عمیق
❓❓چرا ظهور تأخیر میافتد؟
🍁اینکه حکومت امام زمان علیهالسلام عقب میافتد علتش این است که کسانی که میخواهند با حضرت کار کنند، باید فطرتشان بسیار قوی باشد و این چیز مشکلی است.
🍁اگر بخواهیم از زمین آبی برداریم که بسیار زلال باشد، باید چاهی بسیار عمیق حفر کنیم.
🍁ممکن است ما در زندگی در جایی به آب برسیم، اما چون این آبها سطحی است، زود تمام میشود. حکومتهایی که میآیند و میروند، مانند آبهای سطحی هستند؛ نه بهداشتیاند و نه خوردنی. آبی که به درد خوردن میخورد با حفر چاه عمیق به دست میآید.
🍁حکومت حضرت امام زمان به این دلیل عقب میافتد که میخواهد این حکومت از اعماق وجود انسانها نشئت بگیرد و تنها به زور اسلحه نباشد.
#آیت_الله_حائری_شیرازی
#حکومت_مهدوی
🍁
🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋هر شب خلوتی داشته باشیم با امام...
التماس دعا🦋
#یاد_امام
🌹به مناسبت دهم آذر سالگرد شهادت آیت الله سید حسن مدرس؛ الگوی ممتاز برای نمایندگان مجلس
👆قابل توجه برخی ازمسئولان محترم کشور
♦️دختر مدرّس گرفتار بیماری حصبه شدید شد. پزشک معالج او به آقا گفت: اجازه بدهید در شمیران محلی تهیه کنیم و فرزند شما را به آن جا منتقل کنیم که معالجات مؤثر افتد.
♦️شهید مدرّس گفت: «همه فرزندان این مملکت فرزندان من هستند.
♦️نمی پسندم که فرزند من به ییلاق منتقل شود و دیگران در محیط گرم تهران و یا جاهای دیگر در شرایط سخت به سر ببرند، مگر این که برای همه آنها چنین شرایطی فراهم شود». شادی روح شهید مدرس صلوات.
🦋🐬🦋🐬
🦋یک نکته اخلاقی
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: وَ إِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم؛ و چنانچه بخواهد از طرف شيطان در تو وسوسهای پديد آيد، به خدا پناه ببر كه خداوند شنوا و داناست. (اعراف،200) چرا استعاذههای ما اثر نمیکند؟ بهخاطر اینکه ما موقعیّت را خوب نمیشناسیم و باطناً استعاذه نمیکنیم. استعاذهی ما فقط لفظ است. اگر خدا را شناختیم، نیاز خودمان را شناختیم، دشمن را قوی دیدیم و به خدای صمد پناه بردیم، آن وقت استعاذهی ما حقیقی است.
#اخلاق
#شیخ_جعغر_ناصری
🦋🐬🦋🐬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# خانواده
⭕️ موضوع : خانواده و جایگاه زن
🎙 سخنران : مقام معظم رهبری
💞💞💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋هر شب خلوتی داشته باشیم با امام...
التماس دعا🦋
#یاد_امام
#ساره
#قسمت_شصت_و_نهم
ما هیچ کدام از بچه ها بعد از معصومه آنقدر خوب درس نخواندیم.
برادرم احمد ترک تحصیل کرده بود. دو سه سال مردود شده بود.
اصلا درس را دوست نداشت، حتی پدرم برای او معلم خصوصی گرفته بود، اما باز هم با درس کنار نمی آمد.
بالاخره آمد و پیش بابا نشست و گفت: بسه دیگه. چقدر می خوای برام خرج کنی؟ من نمی تونم درس بخونم.
پدر خیلی منطقی قبول کرد و او رفت در کارهای فنی و استادکار ماهری شد و علاوه بر این هیچ وقت جبهه اش ترک نشد.
علی اصغر تازه می خواست برود راهنمایی.
خیلی مواظب درس خواندنش بودم. مشق هایش را پیگیر بودم. امتحاناتش را می پرسیدم.
گاهی هم پسرها را می زدم، اما فرار می کردند.
پسر بودند و پسرها از همان کودکی استقلال و مردانگی شان را تمرین می کنند، می گفتند: اصلا به تو چه ربطی داره، ما نمی خوایم بخونیم، تو درس خودتو بخون.
علی اصغر پسر رئوفی بود. احمد هم خیلی مهربان بود.
برخلاف بسیاری از خانواده ها، این دوتا پسر اصلا دعوا نمی افتادند.
با هم می رفتند مسجد، بسیج، مراسمات و برمی گشتند.
با هم می رفتند بازی و تفریح در همین رودخانه بابل رود که نزدیکِ ما بود؛ تابستان ها هرروز آنجا با هم آب تنی می کردند.
گاهی مادرم هم می رفت و لباس هایمان را آنجا، در آن آب زلال می شست.
یک اعتقادی داشت مادر و می گفت: آب رودخانه لباس ها را تمیزتر می کند.
مادر مدت ها بود که نمی رفت آنجا، چون دیگر بعد از انقلاب آب لوله کشی آمده بود به خانه ها.
پسرها همیشه آنجا بودند و آب تنی می کردند.
مادر عاصی بود از دستشان، چون رودخانه بود و خیلی ها آنجا غرق شده بودند.
بابا اگر می فهمید رفته اند آب تنی، پوست از سرشان می کند.
گاهی فاطمه آنها را لو می داد: مامان داداش اصغر رفته آب تنی!
مادر چادر سر می کرد و می رفت دنبال علی اصغر.
بابا خیلی حساس بود، ولی مادر آنقدر حساسیت نداشت. این ها بچگی های آن خانه بود.
برادرها و خواهرهایم هنوز کوچک بودند و من هنوز فاطمه را روی دوشم می بستم؛ اما پسرها قیافه مردانه گرفته بودند.
#ساره
#قسمت_هفتادم
حالا من در خانه داشتم به این چیزها فکر می کردم؛ به خانه، به مادر، به رفتن معصومه که دیگر در خانه نبود و من هم مثل او قرار است در خانه نباشم.
انگار تنها شدن مادر بیشتر اذیتم می کرد.
من خیلی به بابا وابسته بودم؛ مگر می شود من هرروز بابا را که از در خانه می آید داخل نبینم؟
تا شب به همین ها فکر کردم. به آقای خداداد که قرار بود همسرم باشد.
سفره افطار را که پهن می کردم با خودم فکر می کردم من باید در خانه شوهرم سفره پهن کنم، غذا درست کنم.
زندگی متأهلی را قبل از آنکه شروع شود، پیش خودم تمرین می کردم؛ امّا حواسم بود خیلی بلند فکر نکنم تا بقیه نفهمند، مخصوصا بابا با آن حساسیتش.
تلفن خانه که زنگ خورد، دلم ریخت. می دانستم حمیده زنگ می زند و آنقدرها هم تحمل نمی کند که امروز بگذرد.
مامان گوشی را برداشت و حمیده تقاضای ازدواج از طرف آقای خداداد را گفت، مامان هم گفت: شما اجازه بدهید با شوهرم صحبت کنم، بعد بهتون خبر می دیم.
مامان صحبت های حمیده را به من گفت و من کاملا منکر شدم.
مادر است، مگر می شود متوجه نشود، نفهمد. هیچکس مثل یک مادر چشم های دخترش را نمی تواند بخواند.
حرفی به من نزد، اما لبخندش آنقدر حرف برای گفتن داشت که حیا کنم و خجالت دخترانه ام را به رخش بکشم.
غروب، مادر جریان را به بابا گفت؛ بابا هم گفت: یک سال مانده درس ساره تمام بشه.
دیپلمش رو بگیره، راحت می تونه بره معلم بشه. راحت می تونه دانشگاه قبول بشه. الان وقت شوهر کردنش نیست.
پدرها همیشه دلایلی دارند برای شوهر نکردن دخترهایشان. هیچ کسی نمی تواند منکر شود.
من و حمیده و عفت دیگر مثل قبل مدام درگیر تماس تلفنی و رفتن به خانه هم نبودیم.
یکی دو بار حمیده تماس گرفت و من حرفی برای گفتن نداشتم.