فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار جالب
تغذیه نهنگ
#ساره
#قسمت_صد_و_بیست_و_یکم
رفته بود خانه و پیکانمان را آورده بود. با هم راه افتادیم. همین که توی ماشین نشستیم، شروع کردم به گله و شکایت: چرا از خودت خبر ندادی؟ یک تلفنی، تماسی؟ چهارده بهمن رفتی، الان بیست و یک فروردین...
شروع کرد به حرف زدن؛ با همان لحن آرام و دوستانه اش، مثالی از یکی هم رزم هایش زد و گفت: ساره! تو دیگه مثل بعضی ها نباش. فلانی یک شب در میان راه می افته و با هزار جور خواهش از راننده ها ماشین می گیره و خودش رو می رسونه اهواز. کلی تو صف تلفن می مونه و وقت بقیه رو هم می گیره تا یک تماس با خانمش داشته باشه.
من هم آدمم، دلتنگی و اینطور مسائل رو می فهمم، اما جبهه است، جنگ است. مشخص نیست ما تا کی باید در جنگ باشیم یا اصلا باشیم یا نباشیم. شاید شهادت قسمت ما شد، این دوری ها مقدمه و تمرین هست.
شما اینطور نباش. می دونی این بنده خدا چقدر به این و آن التماس می کنه تا بره اهواز و یک تماس بگیره؟ راستش من مثل اون نیستم. خجالت می کشم. بقیه رزمنده ها من رو می شناسند، من فرمانده شون هستم. وقتی در صف مخابرات می ایستم، تعارف می کنند و نوبت خودشون رو به اصرار می دهند به من. نمی تونم قبول کنم. زنگ نزنم بهتره.
بعد از من پرسید: تو چه خبر، این دو ماه کجا بودی؟ چه کار کردی؟ برام تعریف کن.
رسیده بودیم به بابل و از میدان هلال احمر می گذشتیم و به طرف روستایشان می رفتیم.
-من چی بگم، چی تعریف کنم؟ همه اش غم بود. دلتنگی، دوری و گریه های شبانه ام.
-ای بابا! یعنی چه؟ دو ماه نبودم، تعریف کن چه کار کردی؟
تمام ذهنم را جمع و جور کردم. به جز نبودنش، چیزهایی که به ذهنم آمد را گفتم:
هیچی. صبح بلند می شدم می رفتم مدرسه و برمی گشتم خونه مامان. عید هم با دخترعمو رفتیم و یک سروسامانی به خانه دادم.
دید نه، زیاد حرفی برای گفتن ندارم. همینطور سوال ها حول محور خانه و مدرسه گشت.
#ساره
#قسمت_صد_و_بیست_و_دوم
جاده های روستایی مازندران همیشه قشنگ اند؛ اما هوا تاریک شده بود و چراغ های پیکان قدیمی مان نور زردش را روی جاده ای که هنوز آسفالت نشده و خاکی بود، می ریخت.
گفت: خیلی دلم برات تنگ شده بود، خیلی. درد و دلش باز شد. من ساکت بودم و به روبرو نگاه می کردم.
گفت و گفت و بعد انگار دلش می خواست همان حرف ها و دلتنگی ها را من بگویم، گفت: خوب تو هم یه چیزی بگو.
همیشه این خجالت با من بود. حرف هایی که علی آقا عاشقانه می زد را نمی توانستم بگویم. گفتم: خب تو داری می گی دیگه.
باز علی آقا گفت؛ اما من نمی توانستم بگویم. احساس می کردم آنقدر بزرگ است که من همه چیز را نمی توانم به او بگویم.
او خیلی راحت حرف هایش را به من می زد، ولی من نمی توانستم. گاهی در بین حرف هایش جوابی می دادم یا چیزی می گفتم. حس می کردم سبک است و نباید چیزی بگویم.
او خیلی خاکی بود و گویا دلش می خواست خودش را برای من بیندازد زمین. شکل محبت کردنش اینطور بود؛ اما همین کارهایش به من می فهماند او خیلی بزرگ است و من باید برایش احترام قائل شوم.
📚📝
📚📝
📚📝
🔆 *در قیامت نوبت حساب کردن مثقال ذرّه هاست...*
*🚨درشتها که حساب کردنشان واضحه*
🍁 *مثقال ذرّه که می گویند؛*
💥 *یعنی همان چند لحظه ای که*
بوی عطر تو تمام مردم را به هم می ریزد...❗️
🍁مثقال ذرّه که می گویند؛
💥یعنی همان چند لحظه ای که با ناز و عشوه برای نامحرمی می خندی ولی فکرش ساعت ها درگیر همان یک لبخند شماست...❗️
🍁مثقال ذرّه که می گویند؛
💥یعنی همان چند لحظه ای که
حواست به حجابت نیست و جوانی نیز در آن حوالی است و انگار نه انگار... ❗️
🍁مثقال ذرّه حساب و کتاب زمانی است که؛
💥 باشوهرت بلند می خندی و دختر مجردی هم درحال شنیدن است...❗️
🍁مثقال ذرّه حساب و کتاب زمانی است که؛
💥در پایان صحبت هایت با نامحرم از روی ادب جانم و قربانت می پرانی و رابطه ای را به همین اندازه سرد و گرم می کنی...❗️
🍁مثقال ذره؛
💥یعنی همان چند لحظه ای که با فروشنده صمیمی می شوی❗️
💥💥قدر این ها پیش ما خیلی کوچک است و به حساب نمی آیند...💥💥
مثقال ذرّه که می گویند
همین هاست😔
💥همین کارهای کوچکی که به چشم خیلی کوچک است ❗️
♻️امّا انتهایش را روزی که پرده ها کنار رفت، خواهیم دید و دیگه فرصتی برامون نیست که ......‼️
🍂گناهان کوچک و مثقال ذره ها که اصلا برامون مهم نیست در روز حساب و کتاب از کوه ها بسیار بزرگ تر خواهند شد و دیگه چاره ای جز عذاب سخت و وحشتناک نخواهیم داشت🍁
🌿الهی گناهان بزرگ و کوچک و مثقال ذره های ما را با قلم عفو و بخشش خود پاک کن
010.mp3
1.53M
🎙 رابطه صحیح زن و شوهر
🌴 بخش دهم
⭕️ ویژگیهای نگاه مالکیّت و تفاوتش با نگاه امانتداری
🔴 #دکتر_حبشی
🆔 @khanevadeh_313
👌👌👌
009.mp3
1.91M
🎙 رابطه صحیح زن و شوهر
🌴 بخش نهم
⭕️ همهی زندگی ما باید طبق خواست خدا باشد نه طبق میل و هوای نفسمان!
🔴 #دکتر_حبشی
🆔 @khanevadeh_313
👌👌👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم تختی يک ماشين بنز 170 سبزرنگ داشت. هميشه براي تعمير به تعمیرگاه نادر میآمد که مالکانش دو شريک بودند به نامهاي علی و آوانس. مردمی که گرفتاری يا مشکلی داشتند برای تختی نامه می نوشتند و به صاحبان این تعمیرگاه می دادند تا به دست تختی برسانند.
يک روز در اين تعمیرگاه نشسته بوديم که تختی بدون ماشینش آمد. گفتيم ماشين کو؟ آقا تختی گفت:
ديشب ماشين را دزديدند.
آوانس با شنيدن اين حرف گفت:
آقا موقع رفتن ماشين منو ببر تا ببينم چه خواهد شد.
يک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بوديم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامه ها را ميخواند، يک دفعه خنده بلندی کرد و گفت:
نامه آقا دزده است! نوشته ماشينت مقابل شير پاستوريزه پارک شده و شرمنده ام که ماشینت رو دزدیدم.
به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود رفتيم. ماشین آنجا بود، تختي دور ماشين چرخيد و گفت:
لاستيکها، تودوزي، ضبط و همه چيز ماشین نو شده!
سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود.
بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت:
عمو حيدر! بيا مبلغي که برای ماشين من خرج شده را به خيريه بدهيم.
در واقع تختی هر وقت می توانست به مردم خدمت میکرد. حتي زماني که چنين اتفاقی برای او افتاد. در يک کلمه بگويم تختی قهرمانی مردمی بود.
✍علي اکبر حيدری، دوست جهان پهلوان تختی و دارنده نشان برنز المپيک 1964 توکيو
🌸🍃۱۷ دی ، سال روز عروج پوریای ولیِ معاصر ،
جهان پهلوان تختی
نمادِ اخلاق و مروت و پهلوانی و مردم داری ، گرامی باد .
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹حماسه 22. دی 1394 به خفت و خواری کشیدن سربازان آمریکایی
16.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️نماهنگ بصیرتی و بسیار زیبای «رفیق شهیدم»❇️
🔸منم علی لندی، منم حسین فهمیده
یک دهههشتادی، که حاج قاسمُ دیده🔸
💠حتما این نماهنگ رو با بچهها ببینید
🎤با نوای:
حاج ابوذر روحی
و۱۱۰ نفر از بچههای دهه هشتادی و دهه نودی
🌹💪🌹💪🌹💪🌹💪🌹💪
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*شب جمعه زیارت کربلا*
مهمان کربلا شده "بانویِ بی نشان"
ای روضه خوان بیا و کمی از عَطش بخوان
شب های جمعه رو به حرم کن، فقط بگو
از آب هم مضایقه کردند کوفیان...😭
💧السلام علی الحسین
💧وعلی علی ابن الحسین
💧و علی اولاد الحسین
💧و علی اصحاب الحسین
🌹 أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها
#بهار_مهدوی
🌸@Excerpt🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت عشق ❤
عجب کرب و بلایی دارد🕌
شب جمعه ✨
حرمش حال و هوایی دارد
السلام علیک یا اباعبدالله
#شب_زیارتےارباب_بےڪفݧ💚
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#شبزیارتیارباب💚
یک مادر با وفا مرامش این است
دیدار عزیزان خودش می آید
درهرشب جمعه ظرف آبی بردست
دیدار حسین جان خودش می آید
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله🥀