eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
136 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
380 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴انّا لله و انّا الیه راجعون چهل تن از برادران شیعه ما در کنار مظلومان دیگر، دیروز توسط آل سعود جنایت‌کار لعین بن لعین گردن زده شدند. واکنش مادران شهدای اعدامی، وقتی فرزندان بی‌سر خود را می‌بینند! این مصیبت عظیم را به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت عرض مینماییم، از تمام شما مومنین خواهشمندیم با انتشار این پست صدای مظلومیت شیعیان عربستان باشید... در شهر قطیف بر روی دیواری نوشته بود: «اگر نمیتوانید کمکمان کنید حداقل صدای مظلومیتمان را برسانید...»
✅چرا وعده ناهار زائد و غلط است⁉️ @Teb340_ir @Teb340_ir ✍تا وقتی که غذا از معده گذر نکرده و هضم نشده نباید غذای جدید خورد. به طور متعارف غذا در سر معده 3.5 ساعت و در قعر معده 3 ساعت میماند، وقتی صبحانه خوردیم تا وقت ناهار هنوز غذا از معده عبور نکرده ، بنابراین وقتی ناهار می خوریم غذا روی غذا می‌آید. پس باید معده خالی شده و وارد کبد شود تا بتوانیم غذای بعدی را میل کنیم. اصولاً وعده های غذایی صحیح در شبانه روز فقط صبحانه و شام است. کسانی که می خواهند هم رژیم لاغری صحیح بگیرند و هم سطح سلامتی خود را افزایش دهند رژیم ترک ناهار بگیرند. پروفسور سمیعی حدود بیست سال است رژیم ترک ناهار دارد و با این سن و سال گاها روزانه بیش از بیست ساعت در اتاق عمل ایستاده کار می‌کند. @Teb340_ir @Teb340_ir
علی آقا و برادرش رفتند. من از پنجره نگاهی به بیرون کردم. هیچ خانواده ای به جز ما نبود. یک برهوت، یک خانه میان خانه های خالی که فقط ما سه نفر آن را پر کرده بودیم. با سلیقه زنانه ام وسایلی که آورده بودم را چیدم. علی آقا برگشت. برادرش هم یکی را پیدا کرد و با هم رفتند بابل. گفتم: می خواهیم حمام کنیم. آب گرمکن را روشن می کنی؟ بچه عرق کرده. گفت: آب گرمکن چیه؟ این جا خود آب گرمه. -مگه می شه؟ آب سرده، بچه دو ساله رو که نمی تونم با آب شیر بشورم. -شما برو حمام یک نگاه کن. رفتم و دیدم آب نیمه گرم است، اما باز مناسب حمام نیست، چون عادت نداشتم. علی آقا و دوستانش رزمنده بودند و عادت داشتند. هر جا که می توانستند با همین آب حمام می کردند. بالاخره حمام کردیم. دیدم نه آن قدر ها هم بد نیست. علی آقا گفت: برنج آوردی؟ -آره! حتی همراه خودم سیب زمینی و پیاز هم برده بودم. علی آقا گفت: من باید برم لشکر کار دارم، نمی تونم بیام. برای خودت و فاطمه غذا درست کن. علی آقا رفت اهواز و برای فاطمه ام یک پستانک خرید و آورد و بعد رفت. تا غروب مشغول بودم. ناهار را با بچه ام خوردم. غروب اهواز در آن خانه هایی که هیچکس نبود، نفس آدم را بند می آورد. با فاطمه بازی و خودم را مشغول می کردم.
شب شد؛ بی تلویزیون، بی رادیو، با درهایی که چفت و بست درست و حسابی نداشت و پنجره هایی که با یک سنگ کوچک و چند تقه راحت باز می شدند. علی آقا دوتا سنگ بزرگ گذاشته بود پشت در ها تا باز نشوند. ساعت به نیمه شب رسید و علی آقا نیامد. با خودم حرف می زدم: خدایا! من با این کودک این جا چه کار کنم؟ یک مردی، کسی بیاید، راحت می تواند این در را باز کند. می خواستم بروم نگهبانی. آخر بروم نگهبانی، به این مرد نگهبان چی بگم؟ ماندم. چشم های من و ساعت با هم مسابقه می گذاشتند. من جلوتر از عقربه های ساعت می رفتم و عقربه ها خودشان را به من نمی رساندند. ساعت شد یک شب. دیدم یکی آرام در را هُل می دهد و چند تقه آرام به در می زند و صدای آرامش آمد: ساره! منم. در را باز کن! می دانست فاطمه خواب است، برای همین آرام صحبت می کرد. آرام دوتا سنگ بزرگ را زدم کنار. همین که آمد داخل، گفتم: تو اصلا یادت رفت ما را آوردی این جا، تنها، تا این وقت شب کجایی تو؟ -ببخشید، کار داشتم، مجبور بودم بمونم تا نیروهام که تو پادگان شهید بهشتی بودند رو سروسامون بدم. یک سری از نیروهای علی آقا در خط مقدم بودند، یک سری هم که جا به جا می شدند، می آمدند پایگاه. برای همین مدام در رفت و آمد بود. بعضی دلایل این دیر آمدن و نیامدن هایش را در دفتر خاطراتش خواندم. کمی برایم توضیح داد. من دختر 20 ساله با یک نوزاد باید این سختی ها را می فهمیدم، چون حداقل همسرم را فقط با این شرایط، هر هفته می توانستم ببینم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر یک تار مو، از یک ایرانی کم شود تمام کرک و پشم شما را به باد می‌دهیم این تهدیدات جدیست ما جنگ لفظی نمی‌کنیم همه چیز را به میدان عمل واگذار می‌کنیم
🌅 مُشت همان مُشت است، انگشتر همان انگشتر ‏ ▫️ ‏این خبر را برسانید به سفیانی‌ها ▪️ وای از مشت گره‌کرده ایرانی‌ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥به پاسداشت پاسخ موشکی سپاه به جنایت صهیونیست ها در به رساندن مستشاران ایرانی درسو ریه 🎥 🚩 خورده پیوند با چفیه و سربند 🚩 دلی که بی تابه مثل اروند... 🎙 سید رضا نریمانی 🌹 هدیه به ارواح مطهر شهداء صلوات . 💠🌸🍃🌺🍃🌸💠‏ ‏💠چرا امروز جنگ نرم علیه ما این‌ قدر سخت است؟ علّت، این است که ما شده‌ایم. امروز چالش دشمن با جبهه‌ی حق آسان نیست.۱۴۰۰/۱۲/۱۹ ☀️⁦⁦⁦⁦ ————————— 🇮🇷@SANGAR_1🇮🇷 🇮🇷@SANGAR_5🇮🇷
🥀‌نمی دانم کجایی!... 🔶اما می دانم هرجا سکونت داری  و خیمه زیبایت برپا شده،  آنجا زیباترین نقطه دنیا می شود  و سرسبزترین مرکز هستی❗ 🌸سلام مولا جان...
31.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 قصه روز جمعه ... ▫️ سالروز حادثه تروریستی ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ در نمازجمعه تهران به امامت مقام معظم رهبری ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی حزن آور جوان بحرینی رو شاید قبلا دیده باشید، این مداح شهید صدای مظلومیت شیعیان در عربستان و بحرین رو با آه وبغض بازگو می کنه😢 این مداح خودش توسط آل خلیفه اعدام وشهید شده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🔵 می تَرشــــــی⁉️⁉️ ꧁🇮🇷الکَہْفِ الحَ‍صࣩࣧیــــــــــــنࣩࣧ🇮🇷꧂ ◣ @alkahfoalhessin ◥ کـــانـال مـا را مـعـرفـے کنی‍د 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سابقه چهارشنبه سوری بالاخره به کی برمیگرده و این رسم از کجا شکل گرفته و باب شده ؟ پاسخ از استاد ازغدی ✅ مواظب فرزندانتون باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
،***کاری زیبادرزندان قم*****حالا اگه این کار فوق العاده زیبا در زندانهای یک کشور اروپائی بود الآن با رسانه گوش فلک را کر کرده بودند و براش در هالیوود فیلم می ساختند ولی چون توی ایرانه انگار نه انگار. همه از سلبریتی های خودمون گرفته تا اینتر نشنال و منو تو و ماهواره های لوس آنجلسی همه بنابدستور لالمونی سیاسی گرفتن.*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهاب حسینی از دنیای بازیگری خداحافظی کرد: اینجانب سید شهاب‌الدین حسینی متولد 14 بهمن 1352 شمسی مصادف با سوم فوریه 1974 میلادی و به لطف الهی متولد دهم محرم 1394 هجری قمری، در این لحظه با قلبی آکنده اطمینان و امید اعلام می‌کنم از این پس نه تنها اسماً، رسماً و قلباً به دین جدّم حسین بن علی گرویدم و سوگند یاد می‌کنم، در راه مرام و آرمان او بکوشم همانا در زندگی همواره در برابر جهل که نشانه کفر است و در برابر جاهل که حامل روح کافر است، در برابر جهالت که تجسم عینی رذالت است تا آخرین دم ایستادگی کنم در هر لباس و کسوت و منصبی که نمود کند. @sarbazane_g
🏴پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی در پی رحلت آیةالله آقای حاج سید محمدعلی علوی‌گرگانی 🔰رهبر انقلاب اسلامی در پیامی رحلت عالم ربانی آیةالله آقای حاج سید محمدعلی علوی‌گرگانی را تسلیت گفتند. متن پیام به این شرح است: بسم الله الرّحمن الرّحیم رحلت عالم ربّانی آیةالله آقای حاج سید محمدعلی علوی‌گرگانی رضوان‌الله‌علیه را به حوزه‌ی علمیه‌ی قم و به همه‌ی شاگردان و ارادتمندان و مقلدان ایشان بخصوص به مردم مؤمن گلستان که ارادت ویژه به این بزرگوار و والد محترمشان مرحوم آیةالله آقای حاج سیدسجاد علوی داشتند، و بالأخص به خاندان گرامی و فرزندان مکرّمشان تسلیت عرض میکنم. این مرجع معظم در قضایای گوناگون انقلاب و مسائل کشور همواره وفادارانه در کنار مردم و پشتیبان نظام مقدس بودند و خدمات ارزشمندی کرده‌اند که موجب فیض و رحمت الهی است ان‌شاءالله. از خداوند متعال علو درجات ایشان را مسألت میکنم و امیدوارم با اجداد طاهرینشان محشور گردند. سیّدعلی خامنه‌ای ۲۴ اسفند ۱۴۰۰
📚سخن عزراییل_بسیار تکان دهنده... مرحوم شهید دستغیب (ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت آورده اند که خلاصه آن چنین است: یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟ فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا. نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت. 📗“داستان های شگفت،  حکایت ۱۱۰” 🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج °↲🌿سربازان مهد؎🌿↳° 🎄🎄🎄🎄🎄🎄🎄🎄🎄🎄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر می‌خواهید کبد چرب نگیرید این ۲ اصل را حتما رعایت کنید !👌🏻 کبد تنها عضو بدن است که نمونه و نظیری برایش نیست و اگر سالم باشد خودش بدن را درمان می‌کند، اما اگر از کار بیفتد کار شخص تمام است. اشتباهات مهلک و وحشتناکی که ایرانیان بر سر کبد خود و فرزندان‌شان می‌آورند و از آن بیخبر هستند، به خاطر همین است که هنوز بچه‌های ایرانی به ۲۰ سال نرسیده کبد چرب می‌گیرند و خودشان هم نمی‌دانند. اگر می‌خواهید کبد چرب نگیرید و کبدتان از کار نیفتد، حتما این کلیپ را ببینید @Teb340_ir @Teb340_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️اولین آیت‌الله جاسوس کی بود؟! انگلیسی معروف به آیت‌الله جیکاک که در شعبده‌بازی تبحر ویژه‌ای داشت، با صرف ده‌ها سال تلاش ، در اقشار و هیئت‌های مذهبی نفوذ کرد تا وظیفه مهمی را به انجام برساند
علی آقا یک نظرهایی درباره خانه جدیدمان داشت. دلش می خواست شبیه خانه مستأجری بابلمان باشد و پرده پنجره ها بهتر باشد. -ساره! یک پرده قشنگ تر بزنیم بهتر نیست؟ گل دار باشه، رنگ روشن هم باشه خوبه. جاهایی از پنجره از بیرون دید داشت؛ با آن که پرده قبلی را برداشته بودیم و پرده جدید نصب کرده بودیم، باز از بیرون می شد داخل خانه را دید. فردایش رفت و رنگ آورد و آن قسمت هایی که دید داشت را رنگ زد. زندگی جدیدمان در پایگاه شهید بهشتی شروع شد. می دیدم تک تک خانواده ها می آیند و چراغ هر خانه با آمدنشان روشن می شود. از علی آقا پرس و جو می کردم: اونها کی هستند اومدن؟ -خانواده آقای صحرایی. -علی آقا، یک خونه دیگه هم برقش روشن شد. -اونها خانواده آقای شکی هستند. خانه ها در چند ردیف بودند؛ ردیفی که ما بودیم پشت نگهبانی بود. خانه ها تک خوابه و چند خوابه بود. به خانواده هایی که چند فرزند داشتند، تک خوابه می دادند و آنهایی که یک فرزند داشتند یا تعدادشان دو نفر بود، خانه های سه خوابه و دو خوابه می دادند که بین دو خانواده تقسیم می شد. خانواده جدید را در حیاط پایگاه می دیدیم و آشنا می شدیم یا برای آشنایی در خانه شان را می زدیم. بعد از چهل و پنج روز اکثر خانه ها پر شد و آن تنهایی و غربت از بین رفت. هر کدام از همسر فر ماندهان که می آمدند، می رفتیم خانه شان می نشستیم و گپ می زدیم.
کنار خانه ی ما، خانواده یوسف سجودی آمدند. خانم و آقای سجودی دوتا بچه داشتند؛ یک دختر و دیگری پسر که زلزله بود. دخترش همیشه می آمد و با فاطمه بازی می کرد. فاطمه ام کوچک بود. بچه دو ساله که نمی توانست با آن ها بازی کند. گاهی دستش را می گرفتم و تاتی تاتی کنان می بردمش داخل حیاط. حیاط که نبود، یک انبار آهن قراضه بود؛ ماشین های جیپ و کامیون های ارتشی داغان شده و آتش گرفته و یک تانک آتش گرفته آن طرف حیاط پایگاه افتاده بود. آهن های تکه تکه شده قراضه هر طرف بود. همه جا خاکی و سنگلاخ بود و جای آسفالته ای نبود. مقابل هر خانه یک متر را آسفالت کرده بودند که رفت و آمد به داخل خانه ها راحت باشد. نمی توانستیم یک ساعت بچه ها را در محوطه و حیاط پایگاه تنها بگذاریم. خانواده های آقای کیانی و نوبخت نیز به ما اضافه شده بودند. علی آقا سفارش کرده بود: می رید بیرون قدم می زنید، حواستان باشد. رتیل لا به لای بوته ها و درخت ها هست. مارهای سمی هم اینجا زیاد است. اینجا خوزستانه، منطقه جنگیه. امکانات نیست. قبل از هر چیزی باید مواظب خودت و بچه باشی.