💠 حکم سر کتاب باز کردن 💠
⁉️سوال: حکم باز کردن سر کتاب به این صورت که تفأل به کتابی بزنند برای پیش بینی آینده چیست ؟
پاسخ:
✍🏽 آیت الله خامنه ای: سرکتاب و فالگیری اعتبار ندارد و مراجعه کردن به رمال ها و فالگیرها جایز نیست.
✍🏽 آیت الله مکارم: سرکتاب باز کردن یا فال گرفتن با قرآن یا هر کتاب دیگر و آینده نگری هیچ اعتباری ندارد و حتی در بعضی موارد، این کار نسبت به قرآن اشکال شرعی دارد؛ تنها می توان با قرآن (طبق شرایط و آداب) استخاره کرد.
-------------
🌱پی نوشت:
[1]. پایگاه اینترنتی آیت الله خامنه ای، کد استفتاء: 2zz5rrz.
[2]. استفتاء از پایگاه اینترنتی آیت الله مکارم، کد استفتاء: 9908220110.
#احکام_اعتقادی
#سحر_دعا
📣ما را در نشر احکام الهی یاری کنید.
┏━💠💠🆔💠💠━┓
🌟@tasvir12🌟
┗━💠💠🆔💠💠━
14.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ تهیه شده از اجرای سرود سلام فرمانده با حضور ابوذر روحی در پردیسان استان قم جهت بازدید خانواده ها
📌 رویش دهه نودی های پردیسان👇👇
@l1l2l3
وقتی میگن عدو شود سبب خیر،اگرخدا خواهد یعنی اینجا😁☝️میخوان ازریشه بزنن که ریزش بشه اما نمیدونن که رویش میشه تازه دارن کانال وشبکه های مجازیشو هم میزنن،کم کم مثل یه فرهنگ شده دیگه
کانال رسمی پاسخ به شبهات وشایعات👇👇👇
┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓
🆔 @mobahesegroup
┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
📝دوره رایگان بیماری های زنان 👸
🔹 یک دوره بسیار کاربردی با کلی نکات طلایی برای خانم ها
🔸دوره مناسب تمام خانم ها و درمانگرا طب اسلامی و سنتی (علت و درمان بیماری)
🧑🏫اساتید دوره:
🧑⚕️خانم دکتر رعیت
🧑🎓استاد بیک یار
✅ شرایط دوره بیماری های زنان
🔹ارسال بنر و متن دوره به 👇
سه گروه
یا
۲۰ نفر
🔸ارسال اسکرین شات به آیدی زیر جهت دریافت لینک کانال 👇
@Monshitabibaneh2
.
📝 دوره به صورت آفلاین در پیام رسان ایتا برگزار می شود. (صوت + عکس)
.
🎓امکان دریافت مدرک معتبر دانشگاهی و بین المللی
📝سرفصل دوره
🔹تشخیص کیست و تنبلی تخمدان از طریق کف و زبان شناسی
🔸رژیم و تعیین جنسیت قبل از بارداری
🔹تشخیص و درمان انواع عفونت های رحم
🔸دمنوش های تخصصی عفونت رحم
🔹تدابیر دوران عادت ماهانه
🔸علت و درمان خونریزی شدید زنانه
🔹ترکیب تخصصی و نحوه درست کردن روغن ملذذ بانوان
🗓️زمان برگزاری دوره: 1401/2/20
1_935878405.m4a
5.25M
بسم الله الرحمن الرحیم
🌿احکام ماه مبارک رمضان
جلسه ی شانزدهم🌿
🔸احکام نماز
🔹مقدمات نماز
🔸طهارت
🔹لباس نمازگزار
🌱خانم درویشی
1_935878318.m4a
2.72M
#ساره
#قسمت_دویست_و_چهل_و_هفتم
هرچه می کرد، آرام نمی شدم. این آرام نشدنم به خاطر نبودن خودش بود؛ می دانستم می رود جبهه و همه ی مسئولیت بچه ها و سختی های بعدی به دوش خودم است.
در این مدت چند تا مریم که شوهر هر کدامشان مثل شوهر من فرمانده بودند، شهید و بچه هایشان یتیم شدند. می دیدم چه مشکلاتی دارند و اوضاعشان چه طور است. حالا من با سه تا بچه قد و نیم قد تصور شهادت علی آقا از ذهنم بیرون نمی رفت.
گرچه مادر و خواهرم و فامیل های خودش و برادرهای هر دومان بودند، اما من از کسی تقاضا نمی کردم. خودش هم خوب می دانست و این اخلاقم را خوب می پسندید.
بعد از آن روز، علی آقا باز صبوری کرد، اما من کارهای جدیدی می کردم؛ ظرف نفت بیست لیتری بلند می کردم. از بالای پله می پریدم و هزار کار دیگر انجام می دادم که بچه از من کَنده شود.
علی آقا حرفی نمی زد. من و بچه ام را سپرده بود به خدا. دوستان و همسایه ها و فامیل ها کم کم فهمیدند.
-اِ! مبارکه! خونه نو، بچه نو... .
فکر می کردم همه ته ذهنشان یک طوری ملامتم می کنند. می گفتم: نگید این حرف ها را. این طوری زخم زبانم نزنید.
آن قدر از این جریان ناراحت بودم و فکر نداشتن این بچه را می کردم که خواب دیدم، اگه زردچوبه بخورم بچه می اُفته. همین که از خواب بیدار شدم، به اندازه یک قاشق زردچوبه خوردم.
آن روزها هر کاری را که برای یک زن باردار ضرر داشت، انجام دادم؛ اما این بچه از من جدا شدنی نبود.
#ساره
#قسمت_دویست_و_چهل_و_هشتم
یک شب حس کردم بچه ام لگد می زند. آرام دستم را گذاشتم روی شکمم، پاهایش را حس می کردم. مثل حس کردن فاطمه و حسین بود. دستم را نگه داشتم، پاشنه پای بچه حرکت می کرد.
نشستم. شرمنده شدم. حس مادرانه خودش را انداخت توی قلبم. از بچه ام معذرت خواهی کردم. پوزش خواستم. آرام شدم. حدود شش ماه بچه ای را با خودم داشتم و از او غافل بودم. توبه کردم و از خدا معذرت خواستم.
حالم عوض شد. پشیمان شده بودم؛ به خودم می گفتم: تو مادری، این بچه خودته. به علی آقا نگاه کردم. او صبورانه پدری کرده بود. علی آقا تمام این مدت تلاش می کرد با رفتارش آرامم کند؛ اما حرف خاصی نزد و دعوایی نکرد.
با این که اعتقاد داشت گناه است، صبوری کرد. شبیه خصلت خدا برای بندگان گنه کارش. وقتی آرام شدم، باز تغییر آن چنانی نکرد.
علی آقا در سپاه کار خودش را می کرد. برای سخنرانی مراسم های مختلف دعوت می شد و حتی به روستاهای استان مازندران می رفت. تشییع جنازه شهدا و جلسه های بسیج مساجد را هم داشت.
اوضاع ظاهری ام که تغییر کرد، مهمانی نمی رفتم و در خانه می ماندم. مادرم، خواهرم و علی آقا می گفتند: بابا! همه که می دونند، تو چرا نمی یای؟ آخه این دیگه چه رفتاریه؟!
15.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تصویر هوایی از همخوانی سرود زیبای سلام فرمانده (خطاب به امام زمان عجل) توسط نوجوانان دهه هشتادی ودهه نودی اصفهان با حضور خواننده ی اصلی این کار، حاج ابوذر روحی و حضور ارزشمند فرزندان شهدا خصوصا
فرزند شهید محسن حججی
فرزند شهید مسلم خیزاب
فرزند شهید سجاد مرادی
📡
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تجربه زندگی پس از زندگی از زبان آقای رائفی پور
11.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✖️ چرا پسرم، لجبازی میکنه؟
✖️ چرا دخترم، کارایی که ازش میخوام انجام نمیده؟
✖️ چرا همسرم، منو قبول نداره؟
14.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناگفتههایی از بیسیم چی گردان کمیل که بعد از ۳۹ سال اخیرا تفحص شد...
روایتی سوزناک از مقاومت رزمندگان اسلام