🔸 اگه کسی خودش رو در فضای امتحانات الهی نبینه واقعاً سخته که بخواد دینداری کنه. در واقع هیچ دلیلی برای انجام بسیاری از کارهای خوب نمیبینه.
⭕️ مثلاً آقا قبول نداره که برای امتحان به این دنیا اومده بعد وقتی بهش میگن نماز بخون، خب طبیعتاً نمیخونه!
💢 بهش میگی انفاق کن، انجام نمیده! ☺️
بهش میگن صبر کن اما دلیلی نمیبینه برای صبر کردن.
بهش میگی آروم باش، مهربون باش و.... انجام نمیده چون فکر میکنه همه چیز واقعی هست و امتحانی در کار نیست!
در حالی که توی دنیا همه چیز بازی هست. خدا هر چیزی به تو نداده میتونست بهت بده ولی عمداً نداده!
برای اینکه تو رو امتحان کنه. همینجوری نعمتهایی که میخوای رو پشت پرده نگه داشته!
بگو خب نگه دار! خدایا من فدای تو بشم...😌💕
حتماً یه نقشه ای برام داری...
🔸داستانی زیبا از دزدی که باعث نجات جان صاحبان خانه شد❗️
🔸الهام خداوند و هدايت شدن دزد
🔻در يکى از شهرهاى ايران، زن و مردى با هم عروسى کردند، يک سال و چند ماه از عروسى ايشان گذشت و خداوند کودکی به آنها هدیه کرد.
🔻در شب سردى از زمستان زن و شوهر و کودک همگى در اتاق خواب بودند که دزدى تصميم مى گيرد از آن منزل سرقت کند ـ گاهى پروردگار الهامش را نزد يک دزد مى برد و نمى گذارد دزدى کند ـ هيچ کس از حادثه اى که قرار است اتفاق بيفتد خبر ندارد، نه همسايه ها و نه پدر و مادر. حفظ اين خانواده به وسيله يک دزد نيز ممکن است!
🔻نيمه شب دزد وارد اتاق مى شود، مى بيند زن و شوهر جوان خوابند، تمام اثاث ها هم نو است، قالى ها، فرش ها. داخل کمد لباس هاى قيمتى، طلا و نقره هست، خيلى خوشحال مى شود. يک لحظه به اين امر فکر مى کند که اگر اين نوزاد بيدار شود و گريه کند و اين زن و شوهر نيز بيدار شوند، در آن صورت من نمى توانم کارى بکنم.
🔻به او الهام مى شود، آهسته کودک را بلند مى کند و در ايوان خانه مى گذارد و برمى گردد که بلافاصله کودک بيدار مى شود و گريه مى کند و سپس پدر و مادر به دنبال کودک بيرون مى آيند. خداوند مادر را طورى قرار داده است که با کوچک ترين صداى گريه فرزند بيدار مى شود، اگر مادر بيدار نشود هزاران خطر بچه ها را از بين مى برد.
🔻مادر مى بيند صداى گريه بچه مى آيد ولى بچه سر جايش نيست، با وحشت شوهر را بيدار مى کند و مى بينند صدا از بيرون مى آيد. بچه سه ماهه که بيرون نمى تواند برود! وحشت زده با همديگر به طرف ايوان مى دوند. در همين لحظه طاق چوبىِ موريانه خورده فرو مى ريزد و صداى ريزش طاق، همسايه ها را بيدار کرده، همه داخل کوچه براى نجات آنان مى آيند و مى بينند زن و شوهر و بچه بيرون از خانه هستند.
🔻گرد و غبار اتاق نشست، دزد هم بين مردم بود و چيزى نمى گفت، ولى فکر کرد اگر من بروم اين داستان را براى آنها بگويم اعتقاد آنها به خدا بيشتر میشود. حال که نتوانستيم دزدى کنيم، اعتقاد مردم را به خدا زياد کنيم!
🔻دزد جلو آمد و به زن و شوهر گفت: داستان از اين قرار است. زن و شوهر و همسایهها دزد را بخشیدند و رها کردند و پول خوبى نيز به او دادند و گفتند: برو با اين پول کاسبى کن، ديگر هم دزدى نکن. دزد گفت:
💠دنبال دزدى نخواهم رفت و اگر به من پول هم نمى داديد من دنبال دزدى نمى رفتم.💠
📎 برگرفته از کتاب هدایت تکوینی و تشریعی اثر استاد حسین #انصاریان
#ترک_گناه
🍃🍃🍃➖➖➖🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫خطای پدر و مادر
❗️ بدبختی فرزند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرم با صفای بی بی زینب کبری سلام الله علیها
ان شاء الله قسمت همه آرزومندان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای فلاح زاده و لباسشویی
Voice 005اصطلاحات فقهى.m4a
1.78M
#توضیح_برخی_از_اصطلاحات_فقهی
➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿
👈 👈👈 #شما نیز این مطلب رو برای #دیگران ارسال کنید تا در ثواب #نشر آن شریک باشید.
✅ #احکام_خوشبختی
💠 وصیت به محروم کردن از ارث
♻️ امروزه به دلیل پاره ای از ناراحتی ها و اختلافات، برخی اشخاص پسر یا دختر خود را، از ارث محروم می کنند.
✍🏻 در حالی که محروم كردن برخى از ورثه از ارث، در شرع مقدّس اسلام جايز نيست. ولى هر كس مىتواند در حيات خود چيزى از اموال خود را به برخى فرزندان يا افراد ديگر ببخشد و به آن ها تحويل دهد که در اين صورت، مال آن شخص خواهد شد، يا وصيّت كند چيزى از ثلث مالش به او بدهند.
👈نکته هرگاه شخص ببخشد و تحويل ندهد، ملك آن كس نخواهد شد.
#احکام_وصیت
💚🌹💚
طبيبخودتانباشيد..
بهترينڪسىڪھمیتواند
بيماریهاۍروحےراتشخيصدهد
خودمانهستيم..
روۍكاغذ بنويسيد
حسد،بخل،بدخواهى،
تنبلى،بدبینی و...
يڪےيڪے اينھارا رفعڪنید :)❤️
#امام_خامنهاے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونید چرا آمار طلاق زیاده؟
🎧 #بشنوید صحبتهای استاد #فاطمی_نیا رو درباره کوتاه اومدن در زندگی
#سخنرانی_کوتاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فرزند بیشتر زندگی بهتر !!
چوب خدا صدا نداره ..
✅ سخنان بسیار زیبای حاج آقا قرائتی
مداحی آنلاین - برگی از زندگی زینب کبری - استاد رفیعی.mp3
2.88M
🌸 #میلاد_حضرت_زینب(س)
♨️برگی از زندگی زینب کبری(س)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#توزینبـــیوهمهقاصرندازوصفت
#میلاد_حضرت_زینب_کبری_س
مداحی آنلاین - سَر زده باز دِلم تا حَرَمت پر زده - سیدرضا نریمانی.mp3
3.69M
🌸 #میلاد_حضرت_زینب(س)
سر زده باز دلم تا حرمت پر زده
به سیم آخر زده
🎤 #سید_رضا_نریمانی
#توزینبـــیوهمهقاصرندازوصفت
#میلاد_حضرت_زینب_کبری_س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ولادت پرستار کربلا بر تمامی شیعیان و پرستاران عزیز مبارک باد🌸
#ولادت_حضرت_زینب_س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پرستار،
فرشته رحمت است...🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پشت پرده واکسن هایی که به فرزندانتان میزنید
🔴 حضرت زهرا سلام الله علیها:
💠 آن لحظهای که زن در خانه خود میماند (و به امور زندگی و تربیت فرزند میپردازد) به خدا نزدیکتر است.
📗بحارالانوار، ج۴۳ ص۹۲
🔺🔸🔹
⇝ پرسمان اعتقادی
https://eitaa.com/joinchat/3397320738C0c4c71fad0
🔺فقط #بالینک به اشتراک بذارید👌
࿐🌸❒○🌼○❒🌸࿐
🍂🍂 داستان شب یلدا 🍂🍂
🌟 شب سردی بود ….
🌟 پیرزنی بیرون میوه فروشی ،
🌟 زل زده بود به مردمی که ،
👈 میوه میخریدن …
🌟 شاگرد میوه فروش تند تند ،
🌟 پاکت های میوه رو ،
🌟 توی ماشین مشتری ها میذاشت .
🌟 پیرزن با خودش فکر می کرد
🌟 چی می شد اونم می تونست
🌟 میوه بخره و به خونه ببره …
🌟 رفت نزدیک تر …
🌟 چشمش به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود ، افتاد …
🌟 با خودش گفت :
🌷 چه خوب می شد از میون اون میوه های خراب ، سالم ترهاشو ببره خونه …
🌷 میشه قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنم و بقیه رو بدم به بچه ها ...
🌷 تا اونا هم شاد بشن …
🌟 برق خوشحالی توی چشماش دوید
🌟 دیگه سردش نبود !
🌟 پیرزن ، جلو رفت
🌟 پای جعبه میوه نشست …
🌟 تا دستش رو برد داخل جعبه ،
🌟 شاگرد میوه فروش ، که می دونست پیرزنه پول نداره ، گفت :
🔥 دست نزن ننه ! برو دُنبال کارت !
🌟 پیرزن زود بلند شد …
🌟 خیلی خجالت کشید !
🌟 چند تا از مشتریها نگاهش کردند !
🌟 سرش رو پایین انداخت …
🌟 دوباره سردش شد !
🌟 دستاش رو روی شونه هاش گذاشت
🌟 راهش رو کشید و رفت …
🌟 چند قدم دور شده بود
🌟 که یه خانمی صداش زد :
🌸 مادر جان …مادر جان !
🌟 پیرزن ایستاد …
🌟 برگشت و به آن زن نگاه کرد !
🌟 خانمی با چادری مشکی ، لبخندی زد
🌟 و بهش گفت :
🌸 اینارو برای شما گرفتم مادر !
🌟 پیرزن به دست خانم نگاه کرد
🌟 سه تا پلاستیک دستش بود
🌟 پر از میوه ، موز و پرتغال و انار
🌟 پیرزن گفت :
🌹 دستِت دَرد نکنه ننه
🌹 ولی من مستحق نیستم !
🌟 خانم چادری گفت :
🌸 اما من مستحقم مادر جان …
🌸 مستحق دعای خیر …
🌸 اگه اینارو نگیری دلمو شکستی !
🌸 جون بچه هات بگیر !
🌟 خانم منتظر جواب پیرزن نموند …
🌟 میوه هارو داد دست پیرزن
🌟 و سریع از اونجا دور شد …
🌟 پیرزن هنوز ایستاده بود
🌟 و رفتن خانم رو نگاه می کرد …
🌟 قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود ، روی صورتش غلتید …
🌟 دوباره گرمش شد …
🌟 با صدای لرزانی گفت :
🌷 پیر شی ننه …. پیر شی !
🌷 الهی خیر ببینی مادر
🌷 انشالله در این شب چله ،
🌷 حاجت بگیری دخترم .