#شاهرخ_حر_انقلاب_اسلامی
#قسمت_هجدهم (محرم)
جلسه اون روز با نماینده ساواک که تمام شد، همه گنده لاتها پول خوبی از ساواک گرفتن، اما #شاهرخ گفت:
بايد فکر کنم، بعداً خبر ميدم.
بعد هم به من گفت:
الان محرم، مردم عزادار #امام_حسين(علیه السلام) هستند. من بعد عاشورا خبر ميدم.
#شاهرخ عاشق #امام_حسين (علیه السلام) بود. از دوران کودکي علاقه شديدي به آقا داشت.
اين محبت را از مادرش به يادگار داشت.راه اندازي هيئت با کمک دوستان ورزشکار، عزاداري و گريه براي سالار شهيدان، آن هم قبل از انقلاب از برنامه هاي محرم او بود.
هر سال در روز عاشورا به هيئت جواد الائمه در ميدان قيام مي آمد. بعد همراه دسته عزادار حرکت مي کرد.
پيرمرد عالمي به نام حاج #سيد_علي_نقي_تهراني مسئول و سخنران هيئت بود و #شاهرخ را هم خيلي دوست داشت.
درعاشوراي سال پنجاه و هفت، ساواک به بسياري از هيئت ها اجازه حرکت در خيابان را نمي داد. اما با صحبتهاي #شاهرخ، دسته هيئت جواد الائمه مجوز گرفت.
#شاهرخ مياندار دسته بود. محکم و با دو دست سينه مي زد. نمي دونم چرا اما اونروز حال و هواي #شاهرخ با سالهاي قبل بسيار متفاوت بود.
موقع ناهار، حاج آقا تهراني کنار #شاهرخ نشسته بود. بعد از صرف غذا، مردم به خانه هايشان رفتند.
حاج آقا با #شاهرخ شروع به صحبت کرد. ما چند نفر هم آمديم و در کنار حاج آقا نشستيم.
صحبتهاي او به قدري زيبا بود که گذر زمان را حس نمي کرديم. اين صحبتها تا اذان مغرب به طول انجاميد. بسيار هم اثر بخش بود. من شک ندارم ، اولين جرقه هاي هدايت ما در همان عصر عاشورا زده شد.
آن روز، بعد از صحبتهاي حاج آقا و پرسش هاي ما، حُـرّ ديگري متولد شد.
آن هم سيزده قرن پس از عاشورا، حُرّي به نام #شاهرخ ضرغام براي نهضت عاشورائي حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه)
#ادامه_دارد