خیلی کم پیش میآمد که بچههایش را همراه خود بیاورد. آنروز ظاهرا خانواده حاجی جایی رفته بودند و او مجبور شده بود محمّد مهدی را همراه خود بیاورد. از صبح که آمد خودش رفت جلسه و محمّد مهدی را پیش ما گذاشت.
جلسه که تمام شد مقداری موز اضافه آمده بود. یکی را به محمّد مهدی دادم تا لااقل از او نیز پذیرایی کرده باشم. نمیدانم چه کاری داشت که مرا احضار کرد.
محمّد مهدی هم پشت سر من وارد دفتر شد. وقتی بچهاش را دید چهرهاش بر افروخته شد، طوری که تا حالا اینقدر او را عصبانی ندیده بودم!
با صدای بلند گفت: کی به شما گفت به او موز بدهید؟
گفتم: حاجی این بچه صبح تا حالا هیچی نخورده، یه موز که به او بیشتر ندادم تازه از سهم خودم هم بوده! نگذاشت صحبتم تمام شود، دست در جیبش کرد و هزار تومان به من داد و گفت: همین الان میروی و جای آن موز را میخری و میگذاری. البته به جای یک موز یک کیلو!
🗓 ۱۹ دی ماه، سالروز شهادت #شهید_احمد_کاظمی
🌺نیمه شب برای سرکشی وارد پادگان شد ،سربازی را دید که سر پست خوابش برده. پتو رویش انداخت و تا آخر پست خودش جای سرباز، نگهبانی داد.
با درجه #سرداری...
#شهید_احمد_کاظمی
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریههای حاج قاسم در مراسم شهید حاج احمد کاظمی
شهدا رایادکنیم باذکر صلوات🌷
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فرجهم⭐⚡
#حاج_قاسم
#شهید_احمد_کاظمی
#بیرق_شیعہ_چادر_خاڪے_توست_یا_زهرا