✨بسم الله الرحمن الرحيم✨
#تفسیر_قرآن_جلسه_102
🌹 آیه 104 سوره نساء - بخش1
💥و َلَا تَهِنُواْ فِى ابْتِغَآءِ الْقَومِ إِنْ تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا يَرْجُونَ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيما
ً
#ترجمه: و در دستيابى و تعقیب دشمن سستى نكنید، اگر شما رنج مى كشید، همانا آنان نیز همان گونه كه شما رنج مى برید رنج مى برند، در حالى كه شما چیزى از خداوند امید دارید كه آنان امید ندارند، و خداوند همواره داناى حكیم است.
🌷 #لا_تهنوا: سستی نکنید
🌷 #ابتغآء: طلب شديد - دستیابی
🌷 #تألمون: رنج مى بريد
🌷 #عليم: دانا
🔴 #شأن_نزول_آیه
این آیه همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است.
از ابن عباس چنين نقل شده كه پس از حوادث دردناک #جنگ_احد پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلم بر فراز كوه احد رفت و ابوسفيان نيز بر كوه احد قرار گرفت و با لحنى فاتحانه فرياد زد:
اى محمّد! يک روز پيروز شديم و روز ديگر شما.
يعنى اين پيروزى ما در برابر شكستى كه در #بدر داشتيم.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم به مسلمانان فرمود: فوراً به او پاسخ گوييد.
#مسلمانان گفتند: هرگز وضع ما با شما يكسان نيست، شهيدان ما در بهشتند و كشتگان شما در دوزخ. ابوسفيان فرياد زد: لنا العزّى و لا عزّى لكم؛ ما داراى بت بزرگ عزّى هستيم و شما نداريد.
#پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: شما هم در برابر شعار آنها بگوييد: اللّه مولانا و لا مولى لكم: سرپرست و تكيّه گاه ما خداست و شما سرپرست و تكيّه گاهى نداريد.
ابوسفيان كه خود را در مقابل اين شعار زنده اسلامى ناتوان ديد، دست از بت «عزّى» برداشت و به دامن بت «هبل» درآويخت و فرياد زد: اعل هبل؛ سر بلند باد هبل.
#پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم دستور داد كه اين شعار جاهلى را نيز با شعارى نيرومندتر و محكم تر بكوبند و بگويند: #خداوند برتر و بالاتر است.
ابوسفيان كه از اين شعارهاى گوناگون خود بهره اى نگرفت فرياد زد: ميعادگاه ما سرزمين بدر صغرى است.
مسلمانان از ميدان #جنگ بازگشتند در حالى كه از حوادث دردناک احد سخت ناراحت بودند؛ در اين هنگام آيه نازل شد و به آنها هشدار داد كه در تعقيب #مشركان كوتاهى نكنند و از اين حوادث دردناک ناراحت نشوند.
⬅️ ادامه تفسیر آیه در جلسه بعدی...
✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
27.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرمداحی دوسهتا شاهکار داره
یکی ازشاهکارهای مهدی رسولی همین نماهنگ #مادر_غمخوار هستش. حتما ببینید
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها رو تسلیت عرض میکنم
#حسین_دارابی 👈 عضوشوید
@hosein_darabi
1204_ziarat -hazrate_fateme -3.mp3
9.22M
زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها👇
┄┅═✧﷽✧═┅
يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ.و نیز مستحب است بگویی:السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِياءِ اللّٰهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ؛ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكِ وَعَلَىٰ رُوحِكِ وَبَدَنِكِ؛ أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ، وَأَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذىٰ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
لِأَنَّكِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ ، أُشْهِدُ اللّٰهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِكَتَهُ أَنِّي راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَىٰ مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَكَفَىٰ بِاللّٰهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جازِياً وَ مُثِيباً
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تا کی بنگارم ...
غـم بی طاقتی ام را؟؟؟
ای برده مرا ...
طاقت ایام ...
کجایی؟؟؟...
سلام حضرت دلـبر ...
#سلام
🎊🎉#من_میترا_نیستم 🎊🎉
🔮#قسمت_یازدهم🔮
از همان موقع فهمیدم که زینب هم مثل خودم اهل دل است. خواب دید که همه ستاره ها در آسمان به یک ستاره تعظیم می کنند وقتی از خواب بیدار شد، به من گفت: مامان من فهمیدم اون ستاره پرنور که همه به اون تعظیم می کردند کی بود.
با تعجب پرسیدم: کی بود؟
گفت :حضرت زهرا بود. هنوز هم پس از سال ها وقتی به یاد آن خواب میافتم بدنم می لرزد.
زینب از بچگی راحت حرفهایش را میزد و ارتباط محبت آمیزی با افراد خانه داشت
با مهرداد خیلی جور بود برادرش اهل تئاتر و فوتبال بود و در شهر گروه نمایش داشت. زینب از کلاس سوم دبستان در خانه با او تمرین میکرد. مهرداد نقش مقابل خودش را به زینب می داد.
او بیشتر بیرون از خانه بود، ولی مهران اهل مطالعه و اکثراً در خانه مشغول خواندن کتاب بود. مهران با پیک های کیهان بچه ها و کتابهایی که جمع کرد یک کتابخانه راه انداخت و چهار خواهرش را عضو کتابخانه کرد.
۲ ریال حق عضویت هم از آنها گرفت دخترها در کتابخانه مهران مینشستند و در سکوت و آرامش کتاب میخواندند
بزرگتر که شدند مهران دخترها را نوبتی به سینما میبرد. علاقه زینب به تئاتر و اجرای نمایش در مدرسه از همان بچگی که با مهرداد تمرین میکرد شکل گرفت
بیشترین تفریح بچه ها رفتن به خانه مادرم بود و با هم بودنشان بچه ها مسافرت را خیلی دوست داشتند ولی وضعیت ما طوری نبود که سفر برویم.
اول تابستان که میشد دوره مینشستند هر کدام نقشه رفتن به شهری را میکشیدند. از آن شهر حرف میزدند هر تابستان فقط حرف سفر بود و فکرش.
تعداد مان زیاد بود و ماشین هم که نداشتیم برای همین حرف مسافرت به اندازه سفر رفتن برای بچه ها شیرین بود.
بعد از ظهر های طولانی تابستان که هوا گرم بود و کسی نمیتوانست از خانه بیرون برود دوره مینشستند از شهرهای شیراز و اصفهان و همدان حرف میزدند از باغ ارم شیراز و سی و سه پل اصفهان.
هرکدام از بچه ها چیزهایی را که درباره آن شهر خوانده بود برای بقیه تعریف میکرد یا از روی همان مجله می خواند و عکس هایش را به بقیه نشان میداد.
آنقدر از حرف زدن درباره آن شهر لذت می بردند که انگار به همان شهر سفر کردند.
در باغ پشت خانه ایستگاه شش، یک درخت کُنار داشتیم که هر سال میوه می داد. بعد از ظهر های فصل بهار و تابستان دختر ها زیر درخت جمع می شدند.
مهران و مهرداد روی پشت بام می رفتند و شاخه های بلند درخت را که تا آنجا کشیده بود تکان میدادند. کنارها که روی زمین می ریخت دختر ها جمع می کردند
بعضی وقتا اندازه یک گونی کنار پر میشد من گونی پر از کنار را به بازار ایستگاه هفت میبردم و به زنهای فروشنده عرب میدادم و به جای آن میوه های دیگر می گرفتم.
پسر های کوچک همسایه یواشکی روی پشت بام ما می آمدند تا کنار بچینند مهران و مهرداد دنبالشان می کردند و آنها را دور می کردند.
مینا و مهری مدتی پولهایشان را جمع کردند و یک دوربین عکاسی خریدند. اولین بار دختر ها زیر درخت کنار عکس یادگاری گرفتند.
چهارتایی با هم پول جمع کردند و برای من یک دست پارچ و لیوان سفالی خریدند زندگی ما کم و زیاد داشت اما با هم خوشبخت بودیم...
ادامه دارد... 😍
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔮💎#من_میترا_نیستم 💎🔮
💌#قسمت_دوازدهم💌
بچه هایم همه سر به راه و درس خوان بودند اما زینب علاوه بر درس خواندن مومن هم بود همیشه دنبال کسانی بود که بتوانند در این راه کمکش کنند.
در همسایگی ما در آبادان خانواده کریمی زندگی می کردند آنها متدین بودند.
تنها خانه محله بود که پشت در پرده بزرگی داشت تا وقتی درِ خانه باز می شود داخل خانه پیدا نشود.
زهرا خانم دختر بزرگ خانواده کریمی، برای دخترهای محل کلاس قرآن و احکام می گذاشت.
مینا مهری و زینب به این کلاسها میرفتند. مینا و مهری با اقدس کریمی همکلاس بودند و زینب با نرگس دوست بود.
زهرا خانم سر کلاس به بچه ها می گفت: تو مسائل دینی باید از یه مجتهد تقلید کنید وگرنه اعمالتون مثل وضو و غسل قبول نیست.
زهرا خانم از بین رساله ها رساله امام خمینی را به دختر ها معرفی کرد. ما تا آن زمان از این حرف ها سر در نمی آوردیم امام را هم نمیشناختیم.
مینا و مهری به کتاب فروشی آقای جوکار در بازارچه ایستگاه شش رفتند تا رساله بخرند اما آقای جوکار به آنها گفت: رساله امام خمینی خطرناکه دنبالش نگردید وگرنه شما را میگیرند آقای جوکار رساله آقای خویی را به بچهها داد.
بعد از خرید رساله دخترها مقلد آقای خویی شدند زهرا خانم گفت: هیچ اشکالی نداره مهم اینه که شما احکام تون رو طبق تقلید از مجتهد انجام بدید.
زینب به کلاسهای قرآن خانه کریمی میرفت. کلاس چهارم دبستان بود صبح مدرسه میرفت و بعد از ظهرکلاس.
یک روز ناراحت به خانه آمد و گفت: مامان من سر کلاس خوب قرانخوندم به نرگس جایزه دادند اما به من جایزه ندادن.
گفتم جایزه ای که دادن چی بود؟ جواب داد :یه بسته مداد رنگی.
گفتم خودم برات هدیه میخرم من جایزه ات رو میدم روز بعد جایزه را خریدم و به زینب دادم و خیلی تشویقش کردم.
وقتی زینب مینشست و قرآن میخواند یاد دوران بچگی خودم و رفتن به مکتب خانه می افتادم که به جایی نرسید
زینب بعد از شرکت در کلاسهای قرآن و ارتباط با دخترهای خانواده کریمی به حجاب علاقهمند شد.
من و مادرم حجاب داشتیم ولی دخترها نه. البته خیلی ساده بودن و لباسهای پوشیده تنشان می کردند.
زینب که کوچکترین دختر من بود و در همه کارها پیش قدم میشد اگر فکر میکرد کاری درست است انجامش میداد و کاری به اطرافیانش نداشت.
یک روز کنارم نشست و گفت: مامان دلم میخواد با حجاب شم. از شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم غیر از این هم انتظار نداشتم.
زینب نیمه دیگر من بود پس حتما در دلش به حجاب علاقه داشت مادرم هم که شنید خوشحال شد.
ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🏴جایگاه غاصب حق حضرت زهرا (سلام الله علیها)
🔻پیامبر اکرم (صلىاللهعليهوآلهوسلم):
یَا فَاطِمَةُ! لَوْ أَنَّ کُلَّ نَبِیٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ وَ کُلَّ مَلَکٍ قَرَّبَهُ- شَفَعُوا فِی کُلِّ مُبْغِضٍ لَکِ غَاصِبٍ لَکِ مَا أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ النَّارِ أَبَداً
◼️ اى فاطمه! اگر تمام پیامبرانى که خدا برانگیخته و تمام فرشتگانى که مقرب درگاه خود گردانده است، براى هر کینهتوزى که حق تو را غصب نموده است، شفاعت کنند، هرگز خدا او را از آتش [دوزخ] خارج نمیسازد.
📚 بحارالأنوار، ج ۷۶، ص ۳۵۴
•┈┈••✾••┈┈•
🇮🇷🚩🏴🚩🏴🇮🇷
#یک_سالک_الی_الله، یک شیفته و محبّ امام زمان ارواحنافداه، از شب جمعه دل توی دلش نیست، می گوید: فردا متعلّق به ارباب و آقایم است، شاید صدای نازنینش را بشنوم؛ « ألا یا أهل العالم أنا بقيّة اللّه».
دیگر خوابش نمی برد.
بعضیها هم که خوش بحالشان است. حجابها را کنار زده، آماده است، سحر بلند شده غسلش را کرده، لباس نو پوشیده، که امروز دارم به خانهٔ آقایم میروم. میهمانی است.
امّا یک عدّه هم مثل ما، کور و غافل از همه جا، جمع میشویم میآییم و باید در این تاریکی دست بکشیم دنبال آقایمان بگردیم. مثل شخص کوری که در تاریکی گیر میکند دست به این طرف و آن طرف میکشد تا شاید راه به جایی ببرد.
بنشینیم اشک بریزیم و بگوییم: «أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ»...
اللهم_عجل_لولـیکـــ_الفرج🌼
1_1153014019.mp3
4.33M
🌷🌿🌷
🌿🌷
🌷
#شکر_در_سختی_ها 6
اگه باطن مشکلات رو بشناسی،
💢راحت میتونی تحملشون کنی!
اول باید بشناسی،
بعد باید یقین بیاری،
تابتونی مثل زینب، زیباییـ🌸ـها رو،
درلابلای سختیها ببینی و آروم باشی
🌿🌷🌿
میرباقری-روضه قدیمی فاطمیه- ۵ .mp3
2.28M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ🏴
♦️روضه و مرثیه 🏴
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#استاد_میرباقری
🔸موضوع مصیبت 👇
#خاکسپاری_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈